گنجور

شمارهٔ ۵۵۹

دیده برهم ننهم جز به حضور اغیار
نکنم خواب مگر زیر خم تیغ نگار
کام شیرین نکنم جز بغم تلخی عشق
بزم رنگین نکنم جز بجمال دلدار
عیش مشتاق نباشد بجز از ساحت دوست
عاشقان را چه تمنای گل و باغ و بهار
توئی آن تازه بهاری که تفاوت نکند
در رخ و زلف تو سنجند اگر لیل و نهار
ای زآهوت بخون غرقه غزال ختنی
ای خم زلفت کجت کعبه مشک تاتار
نقش روی تو صنم هر که برد تحفه بچین
در برش سجده نمایند بتان فرخار
بی تو نیش است و صداع است و خمار و غم و رنج
نای و نوش و می و مطرب دف و عود و مزمار
با تو باغست و بهار است و گل و لاله و مل
فصل دی داغ درون زهر بلا زحمت و خار
تا تو ای برق جهانسوز کنی جلوه بدشت
خرمن هستی آشفته بود وقف شرار
تا بسوزیش شود فانی و خاکستر او
ببرد باد صبا بر در حیدر چو غبار
پرده دار حرم سر خدا مظهر حق
کآفتابش به در خانه بود چون مسمار

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده برهم ننهم جز به حضور اغیار
نکنم خواب مگر زیر خم تیغ نگار
هوش مصنوعی: من هیچ گاه چشمانم را نمی‌بندم جز در حضور دیگران، و خواب نمی‌بینم مگر اینکه زیر سایه‌ی تیغ زیبایی او باشد.
کام شیرین نکنم جز بغم تلخی عشق
بزم رنگین نکنم جز بجمال دلدار
هوش مصنوعی: من فقط زمانی لذت می‌برم که در درد و غم عشق غرق باشم، و نمی‌توانم در جشن‌های شاد و رنگارنگ شرکت کنم مگر اینکه در کنار زیبایی معشوقم باشم.
عیش مشتاق نباشد بجز از ساحت دوست
عاشقان را چه تمنای گل و باغ و بهار
هوش مصنوعی: زندگی عاشقانه برای کسی که به دوستش دل بسته، جز در کنار آن دوست معنایی ندارد. عاشقان هیچ آرزویی جز گل و باغ و بهار ندارند، اما همه این‌ها بدون دوست رنگ و بویی نخواهد داشت.
توئی آن تازه بهاری که تفاوت نکند
در رخ و زلف تو سنجند اگر لیل و نهار
هوش مصنوعی: تو همان بهار نوین هستی که زیبایی‌ات به قدری خاص است که نه شب و روز می‌توانند تو را متفاوت بسازند و نه می‌توانند در زیبایی‌ات هیچ تغییری ایجاد کنند.
ای زآهوت بخون غرقه غزال ختنی
ای خم زلفت کجت کعبه مشک تاتار
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر زیبایی‌ات مانند غزال در خون غرق شده‌ام، ای خم زلفت که به زیبایی کعبه‌ای است و بوی مشک می‌دهد.
نقش روی تو صنم هر که برد تحفه بچین
در برش سجده نمایند بتان فرخار
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی‌های چهره‌ات را ببیند، باید با احترام و ارادت در برابر تو سجده کند، زیرا تو مانند بت‌های زیبا هستی که همگی به تو توجه می‌کنند.
بی تو نیش است و صداع است و خمار و غم و رنج
نای و نوش و می و مطرب دف و عود و مزمار
هوش مصنوعی: بدون تو همه‌چیز دردآور و غم‌انگیز است؛ سر درد، خماری و قصه‌های تلخ. حتی شادی‌هایی مثل نواختن سازها و نوشیدن شراب هم بی‌لذت و بی‌معنا می‌شوند.
با تو باغست و بهار است و گل و لاله و مل
فصل دی داغ درون زهر بلا زحمت و خار
هوش مصنوعی: با تو همیشه پر از سرسبزی و زیبایی است، گل‌ها، لاله‌ها و روزهای خوش بهاری در کنار تو هستند. اما در دل، داغی و زخم‌های فصلی سرد و ناگوار نیز وجود دارد که از رنج و سختی‌ها ناشی می‌شود.
تا تو ای برق جهانسوز کنی جلوه بدشت
خرمن هستی آشفته بود وقف شرار
هوش مصنوعی: ای برق درخشان و سوزان که می‌خواهی در دشت وجود خودت جلوه‌گری کنی، می‌بینی که در میان خرمن وجودم آتش و آشفتگی به پا شده است.
تا بسوزیش شود فانی و خاکستر او
ببرد باد صبا بر در حیدر چو غبار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آنچه که نابود و از بین رفته است، مانند خاکستری می‌شود که نسیم صبحگاهی آن را به جایی می‌برد. در اینجا به نوعی به زوال و فنا اشاره شده و همچنین به عظمت و استواری مقام امیرالمؤمنین علی (ع) در مقایسه با زوال و عدم دوام دیگر چیزها.
پرده دار حرم سر خدا مظهر حق
کآفتابش به در خانه بود چون مسمار
هوش مصنوعی: خادم حرم، مظهر حقیقت خداوند است، که نورش مانند خورشید در خانه‌اش می‌تابد و مانند میخ به محکم بودنش اشاره دارد.