گنجور

شمارهٔ ۵۳۵

بُوَد آیا که ز ما پیر مغان یاد کند؟
به یکی جرعه‌ام از قید تن آزاد کند
دل تو را بیند و خاموش شود چون غنچه
بلبل آنست که گل بیند و فریاد کند
بشکر خنده آن خسرو شیرین دهنان
افکند شوری و خلقی همه فرهاد کند
منکه از وسوسه عقل سراپای غمم
هم مگر باز غم عشق توام شاد کند
با دل آن کرد بت من که به بتخانه خلیل
کو خلیلی که زنو خانه ای بنیاد کند
من خرابم زازل پیر خرابات کجاست
که به معماری پیمانه ام آباد کند
این بدیها که سرشته بگلم روز نخست
عشق گو نیست کند و از نوم ایجاد کند
عشق چه دست خدا نو رهدی مظهر حق
که سلیمان زدمش تکیه ابر باد کند
علی عالی اعلا که نبی مدنی
از وجودش همه جا فخر به داماد کند
خاکبوس شه طوسش بدهد آشفته
هر کرا پیر طریقت چو تو ارشاد کند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بُوَد آیا که ز ما پیر مغان یاد کند؟
به یکی جرعه‌ام از قید تن آزاد کند
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که آن پیر مغان به یاد ما بیفتد؟ با یک جرعه، مرا از بند و قید تن رها کند.
دل تو را بیند و خاموش شود چون غنچه
بلبل آنست که گل بیند و فریاد کند
هوش مصنوعی: دل شما وقتی به زیبایی و عشق نگاه کند، آرام می‌شود و دیگر سخن نمی‌گوید، همان‌طور که بلبل در برابر دیدن گل، سکوت می‌کند و تنها غنچه‌اش می‌نوازد. در عوض، بلبل سخن سر می‌دهد و فریاد می‌زند.
بشکر خنده آن خسرو شیرین دهنان
افکند شوری و خلقی همه فرهاد کند
هوش مصنوعی: به خاطر خنده آن پادشاه خوش‌صورتی شور و حال خاصی ایجاد کرد و همه مردم را مانند فرهاد دلبسته و شیدا کرد.
منکه از وسوسه عقل سراپای غمم
هم مگر باز غم عشق توام شاد کند
هوش مصنوعی: من که دلم از فکر و وسوسه‌های عقل پر از غم است، تنها امیدم این است که محبت و عشق تو بتواند این غم‌ها را از من بزداید و مرا شاد کند.
با دل آن کرد بت من که به بتخانه خلیل
کو خلیلی که زنو خانه ای بنیاد کند
هوش مصنوعی: عشق من به معشوق به قدری عمیق و تاثیرگذار است که مانند ابراهیم خلیل، سرزمین جدیدی برای عشق و محبت بنا کرده‌ام. در حقیقت، دل من را به او سپردم و در این راه تمام وجودم را وقف کرده‌ام.
من خرابم زازل پیر خرابات کجاست
که به معماری پیمانه ام آباد کند
هوش مصنوعی: من در حال خرابی و سرگشتگی هستم، ای پیر زاهد، کجا می‌توانم مرا به یاد تو در مجلس شراب سرشار از عشق و شادی، آباد و روح‌بخش کنم؟
این بدیها که سرشته بگلم روز نخست
عشق گو نیست کند و از نوم ایجاد کند
هوش مصنوعی: این عیب‌ها که از آغاز در وجودم بوده است، عشق نمی‌تواند آن‌ها را تغییر دهد و از نو زندگی را برایم آغاز کند.
عشق چه دست خدا نو رهدی مظهر حق
که سلیمان زدمش تکیه ابر باد کند
هوش مصنوعی: عشق حاصل قدرت خداوند است و به عنوان نماد حق شناخته می‌شود؛ به طوری که سلیمان، بلندی‌های آسمان و عظمت را با تکیه بر اراده‌اش بر باد می‌زند.
علی عالی اعلا که نبی مدنی
از وجودش همه جا فخر به داماد کند
هوش مصنوعی: علی، موجودی ببالا و با عظمت است که پیامبر مدینه از وجود او به همه جا افتخار می‌کند و به او ارج می‌نهد.
خاکبوس شه طوسش بدهد آشفته
هر کرا پیر طریقت چو تو ارشاد کند
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام و هدایت یک پیر و مرشد نظیر تو برسد، حتی اگر در خاک و گِل باشد، از آنجا به آرامش و نظم می‌رسد.