بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید
چو بختش به هر کار منشور داد
سپهرش یکی نامور پور داد
بدان پورش آرام بفزود و کام
گرانمایه را کرد گرشساب نام
به خوبی چهر و به پاکی تن
فروماند از آن شیرخوار انجمن
به روز نخستین چو یک ماهه بود
به یک مه چو یک ساله بالا فزود
چو شد سیر شیر از دلیریّ و زور
ز گهواره شد سوی شبرنگ و بور
زره کرد پوشش به جای حریر
به بازی کمان خواست با گرز و تیر
به جای خوروخواب کین جست و جنگ
به جای بّرِ دایه شیر و پلنگ
به ده سالگی شد ز مردی فزون
به یک مشت گردی فکندی نگون
چو زین آبگون چرخ گوهر نگار
گذر کرد سالش دو پنج و چهار
یلی شد که جستی ز تیغش گریغ
به دریا درون موج و بر باد میغ
زدی دست و پیل دوان را دو پای
گرفتی فرو داشتی هم به جای
بدش سی رشی نیزه ز آهن به رزم
می از ده منی جام خوردی به بزم
به زخم از سنان آتش افروختی
به یک تیر ده درع بر دوختی
کمربند گردان گرفتی به کین
برانداختی نیزه بالا ز زین
اگر خود اگر گرز و خفتانش پیل
کشیدی، نبردی فزون از دو میل
به کوه ار کمند اندر آویختی
بکندی، چو باره برانگیختی
رخ مرگ در تیغ پر خون ز پیش
بدیدی چو در آینه چهر خویش
بسی بر سپاه گران گشته چیر
بسی سروران را سرآورده زیر
کسی نیز بر اثرط کینه جوی
نیارست کاویدن از بیم اوی
ز تور اندرون تا که گرشاسب خاست
گذر کرده بُد هفتصد سال راست
بزرگان این تخمه کز جم بُدند
سراسر نیاکان رستم بُدند
بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل: بر اورنگ بنشست شیدسب شاد بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را: همان سال ضحاک کشورستان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بختش به هر کار منشور داد
سپهرش یکی نامور پور داد
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به او در هر کاری کمک کرد، آسمان نیز به او یک پسر معروف بخشید.
بدان پورش آرام بفزود و کام
گرانمایه را کرد گرشساب نام
هوش مصنوعی: پسرش به آرامی بزرگ شد و به او کمال و مقام بالایی بخشید.
به خوبی چهر و به پاکی تن
فروماند از آن شیرخوار انجمن
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و پاکی اشاره دارد و بیان میکند که مانند همان نوزادان که در پاکی و زیبایی بینظیرند، من هم به این ویژگیها افتخار میکنم و از آنها برداشت میکنم.
به روز نخستین چو یک ماهه بود
به یک مه چو یک ساله بالا فزود
هوش مصنوعی: در روز اول که مانند یک شب بود، در یک شب آنقدر رشد کرد که مانند یک سال به نظر میرسید.
چو شد سیر شیر از دلیریّ و زور
ز گهواره شد سوی شبرنگ و بور
هوش مصنوعی: وقتی شیر از شجاعت و قدرت خود سیر میشود، از همان ابتدا به سمت اسبهای زیبا و نیرومند میرود.
زره کرد پوشش به جای حریر
به بازی کمان خواست با گرز و تیر
هوش مصنوعی: در این بیت، شخصی لباس زرهای به تن کرده و به جای پارچه نرم و لطیف از آن استفاده میکند. او میخواهد به میدان نبرد برود و با کمان، نیزه و سلاحهای سنگین جنگ کند.
به جای خوروخواب کین جست و جنگ
به جای بّرِ دایه شیر و پلنگ
هوش مصنوعی: به جای آرامش و راحتی، باید به دنبال پیکار و تلاش باشیم؛ و به جای شیرینی و نازپروری مانند شیر و پلنگ، باید با سختیها روبرو شویم.
به ده سالگی شد ز مردی فزون
به یک مشت گردی فکندی نگون
هوش مصنوعی: در سن ده سالگی از مردی و بلوغ بیشتر شد، اما با یک مشت خاک به زمین افتاد و نابود گردید.
چو زین آبگون چرخ گوهر نگار
گذر کرد سالش دو پنج و چهار
هوش مصنوعی: هنگامی که دایرهی آسمان به زیبایی و روشنی نور خود را تاباند، سال او به عدد ۲۵۴ رسید.
یلی شد که جستی ز تیغش گریغ
به دریا درون موج و بر باد میغ
هوش مصنوعی: یک یلی با شجاعت از تیغش فرار کرد و به دریا رفت، در میان امواج و در دل باد.
زدی دست و پیل دوان را دو پای
گرفتی فرو داشتی هم به جای
هوش مصنوعی: تو با ضربهای که زدی، دمی از حملهی آن فیل گرفتهای و او را به آرامی به موقعیت قبلیاش برگرداندی.
بدش سی رشی نیزه ز آهن به رزم
می از ده منی جام خوردی به بزم
هوش مصنوعی: بدشانی با زخمهای سنگین، نیزهای از آهن در میدان جنگ بر دوش دارد، و در عوض، تو در مهمانی با مینوشی و جامی در دست، خوش میگذرانی.
به زخم از سنان آتش افروختی
به یک تیر ده درع بر دوختی
هوش مصنوعی: با زخم چاقو آتش را شعلهور کردی و با یک تیر، ده آهنگر را به هم دوختی.
کمربند گردان گرفتی به کین
برانداختی نیزه بالا ز زین
هوش مصنوعی: تو با کمربند جنگیات که در دست داری، تیر و نیزهات را از زین خود بیرون آوردی و به سوی دشمن میافکنی.
اگر خود اگر گرز و خفتانش پیل
کشیدی، نبردی فزون از دو میل
هوش مصنوعی: اگر خودت را به قدرت و شجاعت یک فیل مجهز کردهای، باید بدانی که نبرد تو بیشتر از دو میل نیست.
به کوه ار کمند اندر آویختی
بکندی، چو باره برانگیختی
هوش مصنوعی: اگر به کوه دستگیرهای بیندازی و به آن آویزان شوی، مانند باری که از زمین برداشته میشود، به آسانی توانستهای از جایی بالا بروی.
رخ مرگ در تیغ پر خون ز پیش
بدیدی چو در آینه چهر خویش
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر مرگ را با تیغی پر از خون میدیدی، انگار که در آیینه چهرهی خود را مینگریستی.
بسی بر سپاه گران گشته چیر
بسی سروران را سرآورده زیر
هوش مصنوعی: بسیاری از نیروهای قدرتمند به صفوف دشمن پیوستهاند و بسیاری از سروران و فرماندهان را به زیر سلطهی خود درآوردهاند.
کسی نیز بر اثرط کینه جوی
نیارست کاویدن از بیم اوی
هوش مصنوعی: کسی جرأت نکرد که از ترس او انتقام بگیرد یا به او آسیب بزند.
ز تور اندرون تا که گرشاسب خاست
گذر کرده بُد هفتصد سال راست
هوش مصنوعی: از زمانی که گرشاسب به میدان آمد و وارد میدان نبرد شد، هفتصد سال گذشته بود.
بزرگان این تخمه کز جم بُدند
سراسر نیاکان رستم بُدند
هوش مصنوعی: بزرگان این خانواده، که از نسل جم هستند، همگی نیاکان رستم محسوب میشوند.
حاشیه ها
1396/10/18 18:01
بیت دوم
گرانمایه را کرد "گرشاسب" نام