گنجور

بخش ۲ - حکایت یک - ابوبکر دقاق

در سنهٔ اثنتی عشرة و خمسمایة در بازار عطاران نشابور بر دکان محمد محمد منجم طبیب از خواجه امام ابوبکر دقاق شنیدم که او گفت:

در سنهٔ اثنتین و خمسمایة یکی از مشاهیر نشابور را قولنج بگرفت و مرا بخواند و بدیدم و به معالجت مشغول شدم و آنچه در این باب فراز آمد به جای آوردم.

البته شفا روی ننمود و سه روز بر آن بر آمد. نماز شام بازگشتم ناامید بر آن که نیمشب بیمار درگذرد. در این رنج بخفتم صبحدم بیدار گشتم و شک نکردم که در گذشته بود.

به بام برشدم و روی بدان جانب آوردم و نیوشه کردم. هیچ آوازی نشنیدم که بر گذشتن او دلیل بودی. سورهٔ فاتحه بخواندم و از آن جانب بدمیدم و گفتم: الهی و سیدی و مولای! تو گفته‌ای در کلام مبرم و کتاب محکم «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین» و تحسر همی خوردم که جوان بود و منعم و متنعم و کام انجامی تمام داشت.

پس وضو ساختم و به مصلی شدم و سنت بگزاردم. یکی در سرای بزد، نگاه کردم کس او بود. بشارت داد که «بگشای!» گفتم:

«چه شد؟»

گفت:

«این ساعت راحت یافت!»

دانستم که از برکات فاتحة الکتاب بوده است و این شربت از داروخانهٔ ربانی رفته است. و این مرا تجربه شد و بسیار جایها این شربت در دادم، همه موافق افتاد و شفا بحاصل آمد.

پس طبیب باید که نیکو اعتقاد بود و امر و نهی شرع را معظم دارد.

و از علم طب باید که فصول بقراط و مسائل حنین اسحق و مرشد محمد زکریاء رازی و شرح نیلی که این مجملات را کرده است به دست آرد و مطالعت همی کند بعد از آن که بر استادی مشفق خوانده باشد.

و از کتب وسط ذخیرهٔ ثابت قره یا منصوری محمد زکریاء رازی یا هدایهٔ ابوبکر اخوینی با کفایهٔ احمد فرج یا اغراض سید اسماعیل جرجانی به استقصاء تمام بر استادی مشفق خواند.

پس از کتب بسائط یکی به دست آرد چون ستة عشر جالینوس یا حاوی محمد زکریا یا کامل الصناعة یا صد باب بوسهل مسیحی یا قانون بوعلی سینا یا ذخیرهٔ خوارزمشاهی و به وقت فراغت مطالعه همی کند.

و اگر خواهد که از این همه مستغنی باشد به «قانون» کفایت کند. سید کونین و پیشوای ثقلین می‌فرماید: «کل الصید فی جوف الفرا»، همهٔ شکارها در شکم گورخر است این همه که گفتم در قانون یافته شود با بسیاری از زوائد. و هر که را مجلد اول از قانون معلوم باشد از اصول علم طب و کلیات او هیچ بر او پوشیده نماند زیرا که اگر بقراط و جالینوس زنده شوند روا بود که پیش این کتاب سجده کنند.

و عجبی شنیدم که یکی در این کتاب بر بوعلى اعتراض کرد و از آن معترضات کتابی ساخت و «اصلاح قانون» نام کرد! گویی در هر دو می‌نگرم که مصنف چه معتوه مردی باشد و مصنف چه مکروه کتابی! چرا کسی را بر بزرگی اعتراض باید کرد که تصنیفی از آن او به دست گیرد مسألهٔ نخستین بر او مشکل باشد؟

چهار هزار سال بود تا حکماء اوائل جانها گداختند و روانها در باختند تا علم حکمت را به جای فرود آرند نتوانستند تا بعد از این مدت حکیم مطلق و فیلسوف اعظم ارسطاطالیس این نقد را به قسطاس منطق بسخت و به محک حدود نقد کرد و به مکیال قیاس بپیمود تا شک و ریب از او برخاست و منقح و محقق گشت. و بعد از او در این هزار و پانصد سال هیچ فیلسوف به کنه سخن او نرسید و بر جادهٔ سیاقت او نگذشت الا افضل المتأخرین حکیم المشرق حجة الحق على الخلق ابوعلی الحسین بن عبدالله بن سینا و هر که بر این دو بزرگ اعتراض کرد خویشتن را از زمرهٔ اهل خرد بیرون آورد و در سلک اهل جنون ترتیب داد و در جمع اهل عته جلوه کرد. ایزد تبارک و تعالى ما را از این هفوات و شهوات نگاه داراد بمنه و لطفه.

پس اگر طبیبی مجلد اول از قانون بدانسته باشد و سن او به اربعین کشد اهل اعتماد بود. و اگر چه این درجه حاصل دارد باید که از این کتب صغار که استادان مجرب تصنیف کرده‌اند یکی پیوسته با خویشتن دارد چون تحفة الملوک محمد بن زکریا و کفایهٔ ابن مندویهٔ اصفهانی و تدارک انواع الخطأ فی التدبیر الطبی ابوعلى و خفی علائی و یادگار سید اسماعیل جرجانی زیرا که بر حافظه اعتمادی نیست که در آخر مؤخر دماغ باشد که دیرتر در عمل آید. این مکتوب او را معین باشد.

پس هر پادشاه که طبیب اختیار کند این شرائط که برشمردیم باید که اندر یافته باشد که نه بس سهل کاریست جان و عمر خویش به دست هر جاهل دادن و تدبیر جان خود در کنار هر غافل نهادن.

اطلاعات

منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در سنهٔ اثنتی عشرة و خمسمایة در بازار عطاران نشابور بر دکان محمد محمد منجم طبیب از خواجه امام ابوبکر دقاق شنیدم که او گفت:
هوش مصنوعی: در سال 512 هجری در بازار عطاران شهر نشابور، از دکان محمد محمدمنجم، طبیب و دانشمند، شنیدم که او فرمود:
در سنهٔ اثنتین و خمسمایة یکی از مشاهیر نشابور را قولنج بگرفت و مرا بخواند و بدیدم و به معالجت مشغول شدم و آنچه در این باب فراز آمد به جای آوردم.
هوش مصنوعی: در سال ۵۲۵، یکی از افراد معروف نشابور دچار درد شد و مرا به کمک خواست. من به ملاقات او رفتم و به درمانش پرداختم و هر آنچه که در این زمینه لازم بود انجام دادم.
البته شفا روی ننمود و سه روز بر آن بر آمد. نماز شام بازگشتم ناامید بر آن که نیمشب بیمار درگذرد. در این رنج بخفتم صبحدم بیدار گشتم و شک نکردم که در گذشته بود.
هوش مصنوعی: شفا نشان نداد و سه روز به همین حال ادامه داشت. وقتی برای نماز شام برگشتم، ناامید بودم که شاید بیمار در نیمه شب فوت کند. در این اندوه، شب را به روز رساندم و صبح بیدار شدم و دیگر شکی نداشتم که او از دنیا رفته است.
به بام برشدم و روی بدان جانب آوردم و نیوشه کردم. هیچ آوازی نشنیدم که بر گذشتن او دلیل بودی. سورهٔ فاتحه بخواندم و از آن جانب بدمیدم و گفتم: الهی و سیدی و مولای! تو گفته‌ای در کلام مبرم و کتاب محکم «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین» و تحسر همی خوردم که جوان بود و منعم و متنعم و کام انجامی تمام داشت.
هوش مصنوعی: به بالای بام رفتم و به آن سو نگاه کردم و گوش سپردم. هیچ صدایی نشنیدم که نشان‌دهندهٔ عبور او باشد. سوره فاتحه را خواندم و از آن سمت وزیدم و گفتم: پروردگارا! تو در کلام واضح و کتاب محکم خود گفته‌ای: «و از قرآن چیزی فرستاده‌ایم که شفا و رحمت برای مؤمنین است.» و در دل غمگین بودم که او جوان و خوشبخت بود و زندگی خوبی داشت.
پس وضو ساختم و به مصلی شدم و سنت بگزاردم. یکی در سرای بزد، نگاه کردم کس او بود. بشارت داد که «بگشای!» گفتم:
هوش مصنوعی: پس وضو گرفتم و به محل نماز رفتم و نماز سنت را به جا آوردم. ناگهان شخصی در خانه‌ام آمد، نگاه کردم و او را دیدم. او به من بشارت داد که "بگشایید!" من گفتم:
«چه شد؟»
هوش مصنوعی: چه خبر؟
«این ساعت راحت یافت!»
هوش مصنوعی: این ساعت به راحتی پیدا شد!
دانستم که از برکات فاتحة الکتاب بوده است و این شربت از داروخانهٔ ربانی رفته است. و این مرا تجربه شد و بسیار جایها این شربت در دادم، همه موافق افتاد و شفا بحاصل آمد.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که این موضوع از نعمت‌های فاتحه الکتاب به شمار می‌رود و این شربت از منبعی الهی تهیه شده است. تجربه کردم و در موارد زیادی این شربت را امتحان کردم و نتیجه مثبت بود و بهبودی حاصل شد.
پس طبیب باید که نیکو اعتقاد بود و امر و نهی شرع را معظم دارد.
هوش مصنوعی: بنابراین، پزشک باید اعتقادی صحیح داشته باشد و به دستورات شرع به‌خوبی توجه کند.
و از علم طب باید که فصول بقراط و مسائل حنین اسحق و مرشد محمد زکریاء رازی و شرح نیلی که این مجملات را کرده است به دست آرد و مطالعت همی کند بعد از آن که بر استادی مشفق خوانده باشد.
هوش مصنوعی: شخص باید به مطالعه فصول بقراط و مسائل حنین بن اسحاق و نیز علم پزشکی محمد زکریاء رازی بپردازد و توضیحات نیلی که بر این مباحث نوشته شده است را نیز مرور کند. این مطالعات باید پس از این انجام شود که فرد تحت نظر یک استاد دلسوز آموزش دیده باشد.
و از کتب وسط ذخیرهٔ ثابت قره یا منصوری محمد زکریاء رازی یا هدایهٔ ابوبکر اخوینی با کفایهٔ احمد فرج یا اغراض سید اسماعیل جرجانی به استقصاء تمام بر استادی مشفق خواند.
هوش مصنوعی: در میان کتب معروف، از جمله آثار محمد زکریا رازی و هدایه ابوبکر اخوینی و کفایه احمد فرج و اغراض سید اسماعیل جرجانی، به طور کامل و دقیق بر روی تحقیق و تدریس استادی مشفق تمرکز شده است.
پس از کتب بسائط یکی به دست آرد چون ستة عشر جالینوس یا حاوی محمد زکریا یا کامل الصناعة یا صد باب بوسهل مسیحی یا قانون بوعلی سینا یا ذخیرهٔ خوارزمشاهی و به وقت فراغت مطالعه همی کند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه کتاب‌های ساده را مطالعه کرد، یکی از کتاب‌های معروف مانند «کتاب شانزده جالینوس»، «حاوی محمد زکریا»، «کامل الصناعة»، «صد باب بوسهل مسیحی»، «قانون بوعلی سینا» یا «ذخیرهٔ خوارزمشاهی» را به دست می‌آورد و در اوقات فراغت به مطالعه آن‌ها می‌پردازد.
و اگر خواهد که از این همه مستغنی باشد به «قانون» کفایت کند. سید کونین و پیشوای ثقلین می‌فرماید: «کل الصید فی جوف الفرا»، همهٔ شکارها در شکم گورخر است این همه که گفتم در قانون یافته شود با بسیاری از زوائد. و هر که را مجلد اول از قانون معلوم باشد از اصول علم طب و کلیات او هیچ بر او پوشیده نماند زیرا که اگر بقراط و جالینوس زنده شوند روا بود که پیش این کتاب سجده کنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از همه این مطالب بی‌نیاز باشد، کافی است به «قانون» مراجعه کند. سید بزرگوار و پیشوای دو جهان جمله‌ای دارد که می‌گوید: «همه شکارها در شکم گورخر است»، یعنی همه آنچه که گفته شد در قانون وجود دارد و همراه با اطلاعات اضافی زیادی. اگر کسی مجلد اول قانون را بشناسد، تمام اصول علم پزشکی و مبانی آن بر او روشن خواهد بود، چرا که اگر بقراط و جالینوس زنده بودند، شایسته بود که در برابر این کتاب سر به سجده بگذارند.
و عجبی شنیدم که یکی در این کتاب بر بوعلى اعتراض کرد و از آن معترضات کتابی ساخت و «اصلاح قانون» نام کرد! گویی در هر دو می‌نگرم که مصنف چه معتوه مردی باشد و مصنف چه مکروه کتابی! چرا کسی را بر بزرگی اعتراض باید کرد که تصنیفی از آن او به دست گیرد مسألهٔ نخستین بر او مشکل باشد؟
هوش مصنوعی: شگفت‌انگیز است که فردی در این کتاب به بوعلی انتقاد کرده و با استفاده از آن انتقادات، کتابی نوشته است به نام «اصلاح قانون»! به نظر می‌رسد که هم نویسنده انتقاد و هم نویسنده آن کتاب، انسان‌هایی بی‌خود هستند. چرا باید به بزرگی کسی که خود ممکن است در کارش دشواری‌هایی داشته باشد، انتقاد کرد، در حالی که خود در نوشتن اثرش با مسائل ابتدایی مواجه است؟
چهار هزار سال بود تا حکماء اوائل جانها گداختند و روانها در باختند تا علم حکمت را به جای فرود آرند نتوانستند تا بعد از این مدت حکیم مطلق و فیلسوف اعظم ارسطاطالیس این نقد را به قسطاس منطق بسخت و به محک حدود نقد کرد و به مکیال قیاس بپیمود تا شک و ریب از او برخاست و منقح و محقق گشت. و بعد از او در این هزار و پانصد سال هیچ فیلسوف به کنه سخن او نرسید و بر جادهٔ سیاقت او نگذشت الا افضل المتأخرین حکیم المشرق حجة الحق على الخلق ابوعلی الحسین بن عبدالله بن سینا و هر که بر این دو بزرگ اعتراض کرد خویشتن را از زمرهٔ اهل خرد بیرون آورد و در سلک اهل جنون ترتیب داد و در جمع اهل عته جلوه کرد. ایزد تبارک و تعالى ما را از این هفوات و شهوات نگاه داراد بمنه و لطفه.
هوش مصنوعی: چهار هزار سال طول کشید تا حکیمان اولیه به درک جدیدی از جان‌ها و روح‌ها دست یابند و نتوانستند علم حکمت را به شیوه‌ای سازمان‌یافته ارائه دهند. سپس ارسطو، فیلسوف بزرگ و جامع، با دقت و تعهد به منطق و معیارهای نقد، پژوهش‌هایی را انجام داد و راه را برای روشن شدن ذهنیت‌ها هموار کرد. پس از او، در طول هزار و پانصد سال، هیچ‌کس نتوانست به عمق تفکر او برسد، به جز ابوعلی سینا، حکیم بزرگ شرق. هر کسی که به این دو بزرگ اعتراض کند، خود را از جمع فرزانگان خارج کرده و به صف دیوانگان می‌پیوندد. امیدواریم که خداوند ما را از خطاها و تمایلات نادرست محفوظ بدارد.
پس اگر طبیبی مجلد اول از قانون بدانسته باشد و سن او به اربعین کشد اهل اعتماد بود. و اگر چه این درجه حاصل دارد باید که از این کتب صغار که استادان مجرب تصنیف کرده‌اند یکی پیوسته با خویشتن دارد چون تحفة الملوک محمد بن زکریا و کفایهٔ ابن مندویهٔ اصفهانی و تدارک انواع الخطأ فی التدبیر الطبی ابوعلى و خفی علائی و یادگار سید اسماعیل جرجانی زیرا که بر حافظه اعتمادی نیست که در آخر مؤخر دماغ باشد که دیرتر در عمل آید. این مکتوب او را معین باشد.
هوش مصنوعی: بنابراین، اگر پزشکی بتواند به خوبی کتاب اول از قوانین پزشکی را درک کند و سن او به چهل سالگی برسد، می‌توان به او اعتماد کرد. با وجود اینکه این فرد به درجه‌ای از مهارت دست یافته، باید همیشه یکی از کتاب‌های کوچک که توسط استادان با تجربه نوشته شده را همراه داشته باشد، مانند "تحفه الملوک" محمد بن زکریا، "کفایه" ابن مندویه اصفهانی، "تدارک انواع الخطأ فی التدبیر الطبی" ابوعلی، و "یادگار" سید اسماعیل جرجانی. زیرا نمی‌توان به حافظه تنها اعتماد کرد، زیرا ممکن است که در مراحل آخر یادگیری، تأخیر داشته باشد و نتواند به خوبی در عمل از آن استفاده کند. این نوشته می‌تواند به او کمک کند.
پس هر پادشاه که طبیب اختیار کند این شرائط که برشمردیم باید که اندر یافته باشد که نه بس سهل کاریست جان و عمر خویش به دست هر جاهل دادن و تدبیر جان خود در کنار هر غافل نهادن.
هوش مصنوعی: هر پادشاهی که پزشک انتخاب می‌کند، باید این شرایط را در نظر داشته باشد، زیرا سپردن جان و عمر خود به دست هر فرد نادانی و اعتماد به تدبیر کسی که از مسائل جان و زندگی غافل است، کاری آسان و بی‌خطر نیست.

خوانش ها

بخش ۲ - حکایت یک - ابوبکر دقاق به خوانش حمیدرضا محمدی