در سنهٔ ست و خمسمایة به شهر بلخ در کوی بردهفروشان در سرای امیر ابو سعد جره خواجه امام عمر خیامی و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده بودند و من بدان خدمت پیوسته بودم.
در میان مجلس عشرت از حجة الحق عمر شنیدم که او گفت:
«گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گلافشان میکند.»
مرا این سخن مستحیل نمود.
و دانستم که چنوئی گزاف نگوید.
چون در سنهٔ ثلاثین به نشابور رسیدم چهار (چند - ن) سال بود تا آن بزرگ روی در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلی از او یتیم مانده.
و او را بر من حق استادی بود.
آدینهای به زیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او به من نماید. مرا به گورستان حیره بیرون آورد. و بر دست چپ گشتم در پایین دیوار باغی خاک او دیدم نهاده و درختان امرود و زردآلو سر از آن باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود. و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ از او شنیده بودم. گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جای نظیری نمیدیدم. ایزد تبارک و تعالی جای او در جنان کناد بمنه و کرمه.
اطلاعات
منبع اولیه: کیانا زرکوب
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سنهٔ ست و خمسمایة به شهر بلخ در کوی بردهفروشان در سرای امیر ابو سعد جره خواجه امام عمر خیامی و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده بودند و من بدان خدمت پیوسته بودم.
هوش مصنوعی: در سال 575 هجری به شهر بلخ در محلهٔ فروشندگان برده وارد شدم و در خانهٔ امیر ابو سعد جره که خواجه امام عمر خیامی و خواجه امام مظفر اسفزاری در آنجا اقامت داشتند، حضور داشتم و به آنان خدمت میکردم.
در میان مجلس عشرت از حجة الحق عمر شنیدم که او گفت:
هوش مصنوعی: در جمع شادمانی، شنیدم که حضرت عمر فرمود:
«گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گلافشان میکند.»
هوش مصنوعی: «قبر من باید در جایی باشد که هر فصل بهار با شکوفهها بر روی من پوشیده شود.»
مرا این سخن مستحیل نمود.
هوش مصنوعی: این جمله باعث شد که من شگفتزده شوم.
و دانستم که چنوئی گزاف نگوید.
هوش مصنوعی: و متوجه شدم که او هرگز به طور بیمورد صحبت نمیکند.
چون در سنهٔ ثلاثین به نشابور رسیدم چهار (چند - ن) سال بود تا آن بزرگ روی در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلی از او یتیم مانده.
هوش مصنوعی: وقتی که به سن سی سالگی به نشابور رسیدم، چهار سال بود که آن شخصیت بزرگ به دیار خاک شتافته و دنیای زیرین از وجود او بینصیب مانده بود.
و او را بر من حق استادی بود.
هوش مصنوعی: او بر من حق تدریس و آموزش دارد.
آدینهای به زیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او به من نماید. مرا به گورستان حیره بیرون آورد. و بر دست چپ گشتم در پایین دیوار باغی خاک او دیدم نهاده و درختان امرود و زردآلو سر از آن باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود. و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ از او شنیده بودم. گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جای نظیری نمیدیدم. ایزد تبارک و تعالی جای او در جنان کناد بمنه و کرمه.
هوش مصنوعی: در روز جمعه به زیارت او رفتم و یکی از همراهانم را با خود بردم تا نشانم دهد که خاک او کجاست. او مرا به گورستان حیره برد و وقتی به سمت چپ رفتم، در پایین دیوار باغی، خاک او را دیدم. درختان امرود و زردآلو از باغ رشد کرده بودند و آنقدر گل و شکوفه روی خاک او ریخته بود که خاکش زیر آنها پنهان شده بود. این منظر مرا به یاد داستانی که در شهر بلخ از او شنیده بودم انداخت و بسیار گریه کرد. در گسترهٔ وسیع دنیا و در سرتاسر نواحی مسکونی، هیچجای دیگری مانند او را نمیتوانستم بیابم. امیدوارم خداوند به او در بهشت مقام دهد.
حاشیه ها
سنهٔ ست و خمس مأه سال ۵۰۶ هجری قمری است. سنهٔ ثلاثین (۳۰) سال ۵۳۰ هجری قمری و ۲۴ سال بعد از زمانی است که پیشبینی خیام را شنیده. سال وفات خیام را بین ۵۱۵ تا ۵۲۶ ثبت کردهاند. مأخذ سال ۵۲۶ برای وفات خیام گویا همین نقل نظامی عروضی در چهارمقاله است با این که آن طور که در متن مشخص است در بعضی از نسخه بدلها به جای «چهار» گویا «چند» درج شده است. از مقدمهٔ علامه قزوینی بر چهارمقاله برمیآید که نظامی عروضی در نقل سالها و حوادث تاریخ اشتباهات فراوانی داشته و حتی اگر در اصل متن این حکایت «چهار» ذکر شده باشد احتمالاً نمیتوان این نقل را دلیل محکمی بر درستی تاریخ ۵۲۶ هجری برای سال وفات خیام به شمار آورد.