گنجور

بخش ۲ - حکایت یک - اسکافی و خطاب نوح بن منصور با آیهٔ قرآن

اسکافی دبیری بود از جملهٔ دبیران آل سامان رحمهم الله.

و آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی.

و در دیوان رسالت نوح بن منصور محرری کردی.

مگر قدر او نشناختند و بقدر فضل او را ننواختند. از بخارا بهرات رفت بنزدیک البتکین.

و البتکین ترکی خردمند بود و ممیز او را عزیز کرد و دیوان رسالت بدو تفویض فرمود.

و کار او گردان شد و بسبب آنکه نو خاستگان در حضرت پدیدار آمده بودند بر قدیمان استخفاف همی کردند و البتکین تحمل همی کرد و آخر کار او بعصیان کشید باستخفافی که در حق او رفته بود باغراء جماعتی که نوخاسته بودند.

و امیر نوح از بخارا بزاولستان بنوشت تا سبکتکین با آن لشکر بیایند و سیمجوریان از نشابور بیایند و با البتکین مقابله و مقاتله کنند و آن حرب سخت معروفست و آن واقعهٔ صعب مشهور.

پس از آنکه آن لشکر ها بهرات رسیدند امیرنوح علی بن محتاج الکشانی را که حاجب الباب بود با البتکین فرستاد با نامهٔ چون آب و آتش مضمون او همه وعید و مقرون او همه تهدید صلح را مجال نا گذاشته و آشتی را سبیل رها نا کرده چنانکه در چنین واقعهٔ و در چنین داهیهٔ خداوند ضجر قاصی ببندگان عاصی نویسد همه نامه پر از آنکه بیایم و بگیرم و بکشم چون حاجب ابوالحسن علی بن محتاج الکشانی نامه عرضه کرد و پیغام بگفت و هیچ باز نگرفت البتکین آزرده بود آزرده‌تر شد برآشفت.

و گفت من بندهٔ پدر اویم اما در آنوقت که خواجهٔ من از دار فنا بدار بقا تحویل کرد او را بمن سپرد نه مرا بدو و اگر چه از روی ظاهر مرا در فرمان او همی باید بود اما چون این قضیت را تحقیق کنی نتیجه بر خلاف این آید که من در مراحل شیبم و او در منازل شباب و آنها که او را برین بعث همی کنند ناقض این دولت اند نه ناصح و هادم این خاندانند نه خادم.

و از غایت زعارت باسکافی اشاره کرد که چون نامه جواب کنی از استخفاف هیچ باز مگیر و بر پشت نامه خواهم که جواب کنی.

پس اسکافی بر بدیهه جواب کرد و اول بنوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فائتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین.

چون نامه بامیر خراسان نوح بن منصور رسید آن نامه بخواند تعجبها کرد و خواجگان دولت حیران فرو ماندند و دبیران انگشت بدندان گزیدند.

چون کار البتکین یکسو شد اسکافی متواری گشت و ترسان و هراسان همی بود.

تا یک نوبت که نوح کس فرستاد و او را طلب کرد و دبیری بدو داد و کار او بالا گرفت و در میان اهل قلم منظور و مشهور گشت.

اگر قرآن نیکو ندانستی در آن واقعه بدین آیت نرسیدی و کار او از آن درجه بدین غایت نکشیدی.

اطلاعات

منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسکافی دبیری بود از جملهٔ دبیران آل سامان رحمهم الله.
هوش مصنوعی: اسکافی یکی از دبیران معروف در زمان آل سامان بود.
و آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی.
هوش مصنوعی: او به خوبی مهارت‌های لازم را آموخته بود و در مسیرهای دشوار به خوبی پیش رفت و از مشکلات به نحو شایسته‌ای عبور کرد.
و در دیوان رسالت نوح بن منصور محرری کردی.
هوش مصنوعی: در مجموعه نوشته‌های رسالت، نوح بن منصور به نگارش متونی پرداخته است.
مگر قدر او نشناختند و بقدر فضل او را ننواختند. از بخارا بهرات رفت بنزدیک البتکین.
هوش مصنوعی: آیا ارزش او را درک نکردند و به اندازه شایستگی‌اش به او احترام نگذاشتند؟ او از بخارا به بهرات رفت تا به نزد البتکین برود.
و البتکین ترکی خردمند بود و ممیز او را عزیز کرد و دیوان رسالت بدو تفویض فرمود.
هوش مصنوعی: و به حقیقت، ترکی مردی دانشمند بود و ممیز او را گرامی داشت و کارهای رسالت را به او سپرد.
و کار او گردان شد و بسبب آنکه نو خاستگان در حضرت پدیدار آمده بودند بر قدیمان استخفاف همی کردند و البتکین تحمل همی کرد و آخر کار او بعصیان کشید باستخفافی که در حق او رفته بود باغراء جماعتی که نوخاسته بودند.
هوش مصنوعی: کار او دچار تغییر شد و به دلیل اینکه افراد تازه‌وارد در حضور او ظاهر شدند، به قدیمی‌ها بی‌احترامی کردند. البته او تحمل کرد، اما در نهایت به خاطر بی‌احترامی‌هایی که به او شده بود، به عصیان وادار شد و افرادی که تازه‌وارد بودند او را تحریک کردند.
و امیر نوح از بخارا بزاولستان بنوشت تا سبکتکین با آن لشکر بیایند و سیمجوریان از نشابور بیایند و با البتکین مقابله و مقاتله کنند و آن حرب سخت معروفست و آن واقعهٔ صعب مشهور.
هوش مصنوعی: امیر نوح از بخارا به بزاولستان نامه نوشت و خواست تا سبکتکین با لشکرش بیاید و سیمجوریان از نشابور بیایند تا با البتکین مقابله و جنگ کنند. این درگیری به عنوان یک جنگ سخت شناخته می‌شود و این واقعه نیز بسیار معروف است.
پس از آنکه آن لشکر ها بهرات رسیدند امیرنوح علی بن محتاج الکشانی را که حاجب الباب بود با البتکین فرستاد با نامهٔ چون آب و آتش مضمون او همه وعید و مقرون او همه تهدید صلح را مجال نا گذاشته و آشتی را سبیل رها نا کرده چنانکه در چنین واقعهٔ و در چنین داهیهٔ خداوند ضجر قاصی ببندگان عاصی نویسد همه نامه پر از آنکه بیایم و بگیرم و بکشم چون حاجب ابوالحسن علی بن محتاج الکشانی نامه عرضه کرد و پیغام بگفت و هیچ باز نگرفت البتکین آزرده بود آزرده‌تر شد برآشفت.
هوش مصنوعی: وقتی آن لشکرها به شهر هرات رسیدند، امیر نوح علی بن محتاج الکشانی، که وظیفه نگهبانی در دروازه داشت، را به همراه البتکین به سمت دشمن فرستاد. در نامه‌ای که نوشته بودند، تهدید و وعید فراوانی وجود داشت و در آن هیچ فضایی برای صلح یا آشتی باقی نگذشته بود. او در این نامه به شدت نشان داده بود که قصد دارد انتقام بگیرد و دشمنان را به قتل برساند. زمانی که حاجب ابوالحسن علی بن محتاج الکشانی نامه و پیام را به دشمن منتقل کرد و هیچ پاسخی دریافت نکرد، البتکین به شدت عصبانی و ناراحت شد و این خشم او را بیشتر کرد.
و گفت من بندهٔ پدر اویم اما در آنوقت که خواجهٔ من از دار فنا بدار بقا تحویل کرد او را بمن سپرد نه مرا بدو و اگر چه از روی ظاهر مرا در فرمان او همی باید بود اما چون این قضیت را تحقیق کنی نتیجه بر خلاف این آید که من در مراحل شیبم و او در منازل شباب و آنها که او را برین بعث همی کنند ناقض این دولت اند نه ناصح و هادم این خاندانند نه خادم.
هوش مصنوعی: او گفت: من خدمتگزار پدر او هستم، اما زمانی که آقای من از دنیا رفت و به بقای ابدی منتقل شد، او را به من سپرد، نه من را به او. هرچند به ظاهر باید در خدمت او باشم، اما اگر این موضوع را عمیق‌تر بررسی کنی، نتیجه برعکس خواهد بود. من در مراحل نزول هستم و او در مراحل جوانی. کسانی که او را به این سمت می‌فرستند، مخالف این حکومت هستند، نه راهنمای آن و خراب‌کننده این خاندانند، نه خدمت‌گزار آن.
و از غایت زعارت باسکافی اشاره کرد که چون نامه جواب کنی از استخفاف هیچ باز مگیر و بر پشت نامه خواهم که جواب کنی.
هوش مصنوعی: و از شدت نگرانی اشاره کرد که وقتی نامه را پاسخ می‌دهی، هیچ‌گونه تخفیفی در نظر نگیر و بر روی نامه بنویس که جواب بدهی.
بسم الله الرحمن الرحیم یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فائتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده مهربان، ای نوح! تو با ما به جدال پرداخته‌ای و جدال تو بسیار شده است. پس بفرست برای ما آنچه را که به ما وعده داده‌ای، اگر از راستگویان هستی.
چون نامه بامیر خراسان نوح بن منصور رسید آن نامه بخواند تعجبها کرد و خواجگان دولت حیران فرو ماندند و دبیران انگشت بدندان گزیدند.
هوش مصنوعی: زمانی که نامه‌ای از میر خراسان، نوح بن منصور، به او رسید و آن را خواند، بسیار تعجب کرد. در این حال، مقام‌های دولتی در حیرت فرو رفتند و نویسندگان و دبیران به شدت شگفت‌زده شدند و انگشت‌های خود را به دندان گزیدند.
چون کار البتکین یکسو شد اسکافی متواری گشت و ترسان و هراسان همی بود.
هوش مصنوعی: وقتی که کار البتکین به پایان رسید، اسکافی فرار کرد و در حالت ترس و نگرانی به سر می‌برد.
تا یک نوبت که نوح کس فرستاد و او را طلب کرد و دبیری بدو داد و کار او بالا گرفت و در میان اهل قلم منظور و مشهور گشت.
هوش مصنوعی: نوح، شخصی را فرستاد تا او را دعوت کند و سپس به او مسؤولیتی داد. او در کارش موفق شد و به تدریج در میان نویسندگان شناخته و مشهور شد.
اگر قرآن نیکو ندانستی در آن واقعه بدین آیت نرسیدی و کار او از آن درجه بدین غایت نکشیدی.
هوش مصنوعی: اگر قرآن را به خوبی درک نکردی و به این نشانه در آن واقعه پی نبردی، نمی‌توانی کار او را به این سطح پایین‌تر برسانی.

خوانش ها

بخش ۲ - حکایت یک - اسکافی و خطاب نوح بن منصور با آیهٔ قرآن به خوانش حمیدرضا محمدی