گنجور

شمارهٔ ۳۶

باد صبا بر گل گذر کن
(گل گذر کن، گل گذر کن)
از حال گل ما را خبر کن
ای نازنین، ای مه جبین
با مدعی کمتر نشین
بیچاره عاشق، ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن (ترک سر کن)
شد خون فشان چشم تر من
پر خون دل شد ساغر من
ای یار عزیز مطبوع و تمیز
در فصل بهار با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من
ببین چشم تر من
گل چاک غم بر پیرهن زد
(پیرهن زد پیرهن زد)
از غیرت، آتش در چمن زد
(در چمن زد، در چمن زد)
بلبل چو من شد در چمن
دستان سرا بهر وطن
دیدی که ظالم تیشه اش را
(تیشه اش را)
آخر له چای خویشتن زد
(آخر به پای خویشتن زد)
ایرانیان از بهر خدا
یک دل شوید از صدق و صفا
تا چند غرض؟ تا کی دودلی؟
تا چند نفاق؟ تا کی دغلی؟
آخر بس است این کج عملی
بس است این منفعلی

اطلاعات

منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باد صبا بر گل گذر کن
(گل گذر کن، گل گذر کن)
هوش مصنوعی: باد ملایم صبحگاهی بر روی گل‌ها بگذركن و از زیبایی آن‌ها عبور کن.
از حال گل ما را خبر کن
هوش مصنوعی: لطفاً از وضعیت گل ما باخبرمان کن.
ای نازنین، ای مه جبین
با مدعی کمتر نشین
هوش مصنوعی: ای عزیز من، ای کسی که چهره‌ات چون ماه است، با کسانی که فقط ادعا دارند کمتر وقت بگذران.
بیچاره عاشق، ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن (ترک سر کن)
هوش مصنوعی: عاشق بیچاره، تا کی باید ناله کند؟ یا تو دل مرا نرنجان یا از این عشق دست بردار.
شد خون فشان چشم تر من
پر خون دل شد ساغر من
هوش مصنوعی: چشم پرآب من به شدت اشک می‌ریزد و دل پر از غمم ساغر (جام) من را پر از خون کرده است.
ای یار عزیز مطبوع و تمیز
در فصل بهار با ما مستیز
هوش مصنوعی: ای دوست نازنین و دلنشین، در این فصل beautiful بهار، با ما شاد و سرحال باش.
آخر گذشت آب از سر من
ببین چشم تر من
هوش مصنوعی: به پایان رسیدن مشکلات و چالش‌ها را نشان می‌دهد و در عین حال، احساس اندوه و غم عمیق را به تصویر می‌کشد. به نوعی می‌گوید که دیگر نمی‌توان به گذشته و تلخی‌ها برگردد و حالا فقط حسرت و اشک باقی مانده است.
گل چاک غم بر پیرهن زد
(پیرهن زد پیرهن زد)
هوش مصنوعی: گل غم همچون نشانی بر روی لباس او نمایان شده است.
از غیرت، آتش در چمن زد
(در چمن زد، در چمن زد)
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و عشق، شعله‌ای در باغستان روشن شد.
بلبل چو من شد در چمن
دستان سرا بهر وطن
هوش مصنوعی: بلبل، به مانند من، در گلزار آواز می‌خواند و این کار را برای سرزمین و وطن خود انجام می‌دهد.
دیدی که ظالم تیشه اش را
(تیشه اش را)
هوش مصنوعی: می‌بینی که ستمگر ابزار تخریبش را برداشته است.
آخر له چای خویشتن زد
(آخر به پای خویشتن زد)
هوش مصنوعی: در نهایت به خود آسیب رساند.
ایرانیان از بهر خدا
یک دل شوید از صدق و صفا
هوش مصنوعی: ایرانیان، به خاطر خدا، با یکدیگر با صداقت و خلوص نیت اتحاد پیدا کنید.
تا چند غرض؟ تا کی دودلی؟
تا چند نفاق؟ تا کی دغلی؟
هوش مصنوعی: چرا اینقدر دنبال هدف‌های مختلف هستی؟ تا کی این شک و تردید ادامه دارد؟ چرا اینقدر بی‌صداقتی و دورویی در کار هست؟ تا کی می‌خواهی اینطور ادامه دهی؟
آخر بس است این کج عملی
بس است این منفعلی
هوش مصنوعی: دیگر کافی است، این رفتار نادرست و غیرقابل قبول دیگر بس است.

حاشیه ها

1399/07/10 00:10
محمدرضا شیرخوانی

این تصنیف ساخته ی جهانگیر مراد یا حسام اسلطنه می باشد

1400/03/31 13:05
جهن یزداد

اخر له پای خویشتن زد گمانم یعنی به پای خویشتن زد