شمارهٔ ۴۳ - آرزو
بیمار درد عشق و پرستارم آرزوست
بهبود زان دو نرگس بیدارم آرزوست
یاران شدند بدتر از اغیار گو به دل
کای یار غار صحبت اغیارم آرزوست
ای دیده خون ببار که یک ملتی به خواب
رفته است و من دو دیدهٔ بیدارم آرزوست
ایران خرابتر ز دو چشم تو ای صنم
اصلاح کار از تو در این کارم آرزوست
بیدار هر که گشت در ایران رود به دار
بیدار و زندگانی بیدارم آرزوست
ایران فدای بوالهوسیهای خائنین
گردیده یک قشون فداکارم آرزوست
خونریزی آنچنان که ز هر سوی جوی خون
ریزد میان کوچه و بازارم آرزوست
در زیر بار حس شدهام خسته راه دور
با مرگ گو خلاصی از این بارم آرزوست
بیزار از آن بُدَم که در آن ننگ و عار نیست
امروز از آنچه عمری بیزارم آرزوست
مشت معارف ار دهن شیخ بشکند
زین مشت کم نمونهٔ خروارم آرزوست
حق واقف است وقف به چنگال ناکسان
افتاده دست واقف اسرارم آرزوست
تجدید عهد دورهٔ سلطان حسین گشت
یک مرد نو چو نادر سردارم آرزوست
ما را به بارگاهِ شَه عارف اگرچه راه
نَبوَد و لیک پاکیِ دربارم آرزوست
شمارهٔ ۴۲ - زهدفروشان: اندر قمار عشق تو بالای جان زدندشمارهٔ ۴۴ - کوی میکده: به کوی میکده هرکس که رفت باز آمد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیمار درد عشق و پرستارم آرزوست
بهبود زان دو نرگس بیدارم آرزوست
هوش مصنوعی: من به عشق دچار درد و رنج هستم و آرزویم این است که پرستارم بتواند درمانم کند. آرزوی من این است که از چشمهای نرگس شما بهبودی پیدا کنم.
یاران شدند بدتر از اغیار گو به دل
کای یار غار صحبت اغیارم آرزوست
هوش مصنوعی: دوستانم از دشمنان هم بدتر شدهاند، پس به دل بگو که ای یار غار، آرزوی گفتگو با نامحرمان را دارم.
ای دیده خون ببار که یک ملتی به خواب
رفته است و من دو دیدهٔ بیدارم آرزوست
هوش مصنوعی: ای چشمانم، اشک بریز که یک ملت در خواب غفلت فرورفتهاند و من در میان این خواب، بیدارم و آرزوی بیداری این ملت را دارم.
ایران خرابتر ز دو چشم تو ای صنم
اصلاح کار از تو در این کارم آرزوست
هوش مصنوعی: ایران از دو چشمان تو ویرانهتر است، ای محبوب! من آرزو دارم که تو در این موضوع بتوانی به من کمک کنی.
بیدار هر که گشت در ایران رود به دار
بیدار و زندگانی بیدارم آرزوست
هوش مصنوعی: هر کسی که در ایران به هوش و بیداری برسد، باید به چالشهایی که با آنها روبرو میشود، سر و سامانی بدهد. من نیز آرزوی زندگی بیدار و آگاهی را دارم.
ایران فدای بوالهوسیهای خائنین
گردیده یک قشون فداکارم آرزوست
هوش مصنوعی: ایران به خاطر دستدرازیهای خیانتآمیز عدهای بیفکر sacrificed شده و من آرزومند یک ارتش فداکار هستم.
خونریزی آنچنان که ز هر سوی جوی خون
ریزد میان کوچه و بازارم آرزوست
هوش مصنوعی: آرزو دارم که آنقدر خون بر زمین بریزد که در هر طرف، جویهایی از خون در کوچهها و بازارها جاری شود.
در زیر بار حس شدهام خسته راه دور
با مرگ گو خلاصی از این بارم آرزوست
هوش مصنوعی: من تحت فشار سنگینی احساس خستگی میکنم و آرزو دارم که از این بار سنگین رها شوم، حتی اگر به قیمت مرگ باشد.
بیزار از آن بُدَم که در آن ننگ و عار نیست
امروز از آنچه عمری بیزارم آرزوست
هوش مصنوعی: من از چیزهایی که قبلاً برایم ناپسند و زشت بودند، دیگر بیزار نیستم و امروز به آنچه که عمری از آن متنفر بودم، آرزو میکنم.
مشت معارف ار دهن شیخ بشکند
زین مشت کم نمونهٔ خروارم آرزوست
هوش مصنوعی: اگر شیخ بخواهد تمام معرفتها را در یک مشت جمع کند، من نیز آرزو دارم که در این مشت نمونهای از آنچه دارم، وجود داشته باشد.
حق واقف است وقف به چنگال ناکسان
افتاده دست واقف اسرارم آرزوست
هوش مصنوعی: حق به خوبی میداند که وقف در دست افراد ناپاک و ناصالح قرار گرفته و من آرزو دارم که اسرار این واقعیت برملا شود.
تجدید عهد دورهٔ سلطان حسین گشت
یک مرد نو چو نادر سردارم آرزوست
هوش مصنوعی: دورهٔ سلطنت حسین به پایان رسید و حالا من آرزوی ظهوری یک فرد جدید و قوی مانند نادر را دارم.
ما را به بارگاهِ شَه عارف اگرچه راه
نَبوَد و لیک پاکیِ دربارم آرزوست
هوش مصنوعی: اگرچه ما به حضور عارف بزرگ نمیتوانیم برویم، اما آرزو داریم که در دنیای پاک و مقدس او قرار بگیریم.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"درآمد"
با صدای شاهرخ (آلبوم یادوارهٔ عارف قزوینی (عشاق ۲))
حاشیه ها
1402/12/09 12:03
کژدم
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «در استانبول روزی که آقای میرزا سلیمانخان از قول مشاورالممالک که با چند نفر دیگر برای نمایندگی در انجمن ملل به اروپا میرفتند، گفتند که حسینخان لَلـهٔ بدبخت را به دار زدند. این غزل را برای خاطر این یک شعر که همان وقت به خاطرم آمده بود:
بیدار هرکه گشت در ایران رود به دار
بیدار و زندگانی بیدارم آرزوست
به یادگار آن مرحوم که جوان پاکعقیدهای میپنداشتم نوشتم. (۱۳۳۷)»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۹۷ خورشیدی.