شمارهٔ ۳ - قافله سالار دل
تا گرفتار بدان طره طرار شدم
به دوصد قافله دل، «قافله سالار» شدم
گفته بودم که به خوبان ندهم هرگز دل
باز چشمم به تو افتاد و گرفتار شدم
به امید گل روی تو نشستم چندان
تا که اندر نظر خلق جهان خار شدم
خرقه من به یکی جام: کسی وام نکرد
من از این خرقه تهمت زده بیزار شدم
سرم از زانوی غم راست نگردد چه کنم
حال چندیست که سرگرم بدین کار شدم
گاه در کوی خراباتم و گه دیر مغان
من در این عاقبت عمر چه بیعار شدم
نرگس اول به عصا تکیه زد آنگه برخاست
گفت آن چشم سیه دیدم و بیمار شدم
نقد جان در طلبش صرف نمودم صد شکر
راحت از طعنه و سرکوب طلبکار شدم
از کف پیر مغان دوش به هنگام سحر
به یکی جرعهٔ می، عارف اسرار شدم
شمارهٔ ۲ - بوسه و جان: دلم ز کف سر زلف تو را رها نکندشمارهٔ ۴ - بلای هجر: بلای هجر تو تنها همان برای من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا گرفتار بدان طره طرار شدم
به دوصد قافله دل، «قافله سالار» شدم
هوش مصنوعی: زمانی که به دام آن موهای زیبای تو افتادم، به تعداد زیادی از دلها راهنمایی شدم و رهبری قلبها را به عهده گرفتم.
گفته بودم که به خوبان ندهم هرگز دل
باز چشمم به تو افتاد و گرفتار شدم
هوش مصنوعی: قبلاً به خودم قول داده بودم که هرگز دل به کسی از خوبان نزنم، اما وقتی به تو نگاه کردم، نتوانستم خودم را کنترل کنم و اسیر محبت تو شدم.
به امید گل روی تو نشستم چندان
تا که اندر نظر خلق جهان خار شدم
هوش مصنوعی: به امید دیدن روی تو صبر کردهام آنقدر که در نظر دیگران به مانند یک خار شدم.
خرقه من به یکی جام: کسی وام نکرد
من از این خرقه تهمت زده بیزار شدم
هوش مصنوعی: من از کسی در پوشش و لباس خود یاری نخواستهام و به همین خاطر از این خرقه، که نشاندهندهی عقاید و باورهایم است، به دوری گزیدهام.
سرم از زانوی غم راست نگردد چه کنم
حال چندیست که سرگرم بدین کار شدم
هوش مصنوعی: سرم به خاطر غم و اندوهی که دارم، راست نمیشود و نمیتوانم کاری برای این وضعیت انجام دهم. مدتی است که درگیر این حال و روز شدهام.
گاه در کوی خراباتم و گه دیر مغان
من در این عاقبت عمر چه بیعار شدم
هوش مصنوعی: گاهی در مکانهای خراب و ویران هستم و گاهی هم در میخانهها، اما در پایان عمرم به چه وضعیت بیشرمی دچار شدهام.
نرگس اول به عصا تکیه زد آنگه برخاست
گفت آن چشم سیه دیدم و بیمار شدم
هوش مصنوعی: نرگس ابتدا با عصا تکیه کرد و سپس شروع به ایستادن کرد. او گفت که با دیدن آن چشم سیاه، بیمار شدم.
نقد جان در طلبش صرف نمودم صد شکر
راحت از طعنه و سرکوب طلبکار شدم
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را در جستجوی او گذراندم و حالا با این که زحمات زیادی کشیدم و دیگران مرا مورد سرزنش و آزار قرار دادهاند، شکرگزارم که قدرت طلبیدن و خواستن را پیدا کردهام.
از کف پیر مغان دوش به هنگام سحر
به یکی جرعهٔ می، عارف اسرار شدم
هوش مصنوعی: در هنگام سحر، از دست پیر مغان یک پیاله شراب نوشیدم و به رازهای عمیق آگاه شدم.