شمارهٔ ۱۵ - عوض اشک
عوض اشک ز نوک مژه خون میآید
با خبر باش دل از دیده برون میآید
مکن ای دل هوس سلسله زلف بتان
که از این سلسله آثار جنون میآید
اضطرابی به دل افتاد حریفان، بیشک
آنکه صید دل ما کرد، کنون میآید
پی قتلم صف مژگان ز چه آراستهای
بهر یک تن ز چه صد فوج قشون میآید
همچو ضحاک دو مار سیه افکنده به دوش
که به مغز سر انسان به فسون میآید
بس که تیر از مژه بر بال و پر دل زدهای
پر برآورده و بیچاره زبون میآید
خیمه زد پادشه عشق به خلوتگه دل
عقل بیچاره چو درویش برون میآید
گذر باد صبا تا که بر آن زلف افتاد
مشکآمیز شد و غالیهگون میآید
عارف از دست تو با چرخ فلک در جنگست
که نفاق از فلک بوقلمون میآید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عوض اشک ز نوک مژه خون میآید
با خبر باش دل از دیده برون میآید
هوش مصنوعی: به جای اشک، خون از چشمانم میریزد. بدان که دل از درونم میخواهد بیرون بیاید.
مکن ای دل هوس سلسله زلف بتان
که از این سلسله آثار جنون میآید
هوش مصنوعی: ای دل، به دنبال آرزوهای بینتیجه و زنجیر زلف معشوق مباش، زیرا این دنبال کردن تنها دیوانگی و جنون به همراه دارد.
اضطرابی به دل افتاد حریفان، بیشک
آنکه صید دل ما کرد، کنون میآید
هوش مصنوعی: حریفان نگران و مضطرب هستند، زیرا کسی که دل ما را تسخیر کرده، حالا به سوی ما میآید.
پی قتلم صف مژگان ز چه آراستهای
بهر یک تن ز چه صد فوج قشون میآید
هوش مصنوعی: چرا برای کشتن من اینقدر خود را آراستهای؟ مگر برای یک نفر، این همه سرباز و لشکر جمع شده است؟
همچو ضحاک دو مار سیه افکنده به دوش
که به مغز سر انسان به فسون میآید
هوش مصنوعی: شخصی همچون ضحاک دو مار سیاه را بر دوش دارد که با سحر و جادو بر ذهن و فکر انسانها تأثیر میگذارد.
بس که تیر از مژه بر بال و پر دل زدهای
پر برآورده و بیچاره زبون میآید
هوش مصنوعی: چقدر نگاه تو مانند تیر، به دل من تاثیر گذاشته است که آن را بیچاره و عاجز کرده و نمیتواند پرواز کند.
خیمه زد پادشه عشق به خلوتگه دل
عقل بیچاره چو درویش برون میآید
هوش مصنوعی: پادشاه عشق در دل به تماشا نشسته و عقل مثل یک درویش بیچاره، از خارج به ماجرا نگاه میکند.
گذر باد صبا تا که بر آن زلف افتاد
مشکآمیز شد و غالیهگون میآید
هوش مصنوعی: باد صبا که از جایی میگذرد، وقتی بر موهای پریشان آن محبوب میوزد، عطر و بوی خوشی مانند مشک و عطرهای گرانبها را به همراه میآورد.
عارف از دست تو با چرخ فلک در جنگست
که نفاق از فلک بوقلمون میآید
هوش مصنوعی: عارف به خاطر تو با سرنوشت و تقدیر در مبارزه است، چرا که نفاق و دوگانگی از آسمان و حوادث آن میآید.
حاشیه ها
1401/10/12 16:01
کژدم
عارف در این غزل به پیشوازِ غزلی از دهقانی سامانی رفته است بدین آغاز:
«یار با سلسلهٔ غالیهگون میآید
ای حذر سلسلهجنبانِ جنون میآید»