شمارهٔ ۱ - جواب عارف به دوستش آقای م. ر. هزار
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «این غزل را دو ساعت از نصف شب گذشته ۲۸ بهمن ۱۳۱۰ در قلعهٔ کاظمخان سلطان همدان به یاد نادیده دوست عزیزم «م. ر. هزار» که واسطهٔ دوستی و رابطهٔ مهر قلبی بنده و ایشان تنها حس وطندوستیست، ساخته در جواب یک غزلی که با روح تاثر از دیدن گراور عکسی که از من در مجلهٔ نوزاد پاک «دختران ایران» که در شیراز طبع میشود، ساخته بودند، تقدیم میدارم.»
نامهٔ آقای محمدرضا هزار نیز بدین شرح است:
«تصدقت گردم در هفتهٔ گذشته عکس سرکار را که در مجلهٔ «دختران ایران» چاپ شیراز گراور کرده بودند، دیده زیاد متاثر و متاسف گشتم که پیش از وقت شکسته و پیر شدهاید و پس از اندکی تفکر و تأمل غزلی را که در زیر این سطور می نگرید گفته خواهشمندم نواقص آن را رفع نموده پس بفرستید؛ در ضمن یکی از عکسهای اخیر خویش را هم برای این ناچیز ارسال دارید که به رسم یادگار نگاه دارم.
عارف ای بلبل بستان چمن پیر شدی
قوت جان جوانان وطن پیر شدی
باغ و بستان ادب بود و تو یک بلبل زار
از چه ای مرغ خوشالحان وطن پیر شدی
شاید ای واتگر باهنر میهندوست
خود ز اوضاع پریشان وطن پیر شدی
تا شدی غوطهور اندر دل دریای خیال
بهر این ملت بیجان وطن پیر شدی
قیمت و قدر تو نشناختهایم از این رو
زود اندر سر عمران وطن پیر شدی
ملت مردهپرست اجر تو را خوب نداد
جان به قربان تو ای جان وطن پیر شدی
مادر پیر وطن گشته جوان زاشعارت
تو خود از جور رقیبان وطن پیر شدی»