گنجور

شمارهٔ ۳۰۸ - در شکایت از ممدوح خویش حمیدالدین

دراز گشت حدیث درازدستی ما
سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف
زمین و آب دو فعلند پر منافع سخت
هوا و آب دو بحرند پر عفونت ژرف
فغان من همه زین عیش تلخ و روی ترش
چنانکه قلیه افعی خوری بریق ترف
فغان من ز خداوند من حمیدالدین
که از وجود من او را فراغتیست شگرف
در این چنین مه و موسم که درع ماهی را
ز زور لرزهٔ دریا نه قبه ماند و نه ظرف
به صد هزار تکلف به خدمتش بردم
قصیده‌ای که نه نقدش عیار یافت نه صرف
ز عرض کردن و ناکردنش چنان که کنند
خبر نکرد مرا بعد هفته‌ای به دو حرف

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دراز گشت حدیث درازدستی ما
سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف
هوش مصنوعی: حرف‌ها و داستان‌های ما درباره‌ی دراز دستی و فریبکاری بسیار طولانی شد و مانند برف، که به سرعت سطح زمین را می‌پوشاند، به یکباره همه چیز را روشن و نمایان کرد.
زمین و آب دو فعلند پر منافع سخت
هوا و آب دو بحرند پر عفونت ژرف
هوش مصنوعی: زمین و آب دو نعمت با ارزش هستند، اما هوای آلوده و آب کثیف می‌توانند مشکلات زیادی به همراه داشته باشند.
فغان من همه زین عیش تلخ و روی ترش
چنانکه قلیه افعی خوری بریق ترف
هوش مصنوعی: حسرت من از این زندگی دشوار و چهره‌ی غمگین به اندازه‌ای است که انگار خوراکی بدخواهان به تلخی و زهر درونش وجود دارد.
فغان من ز خداوند من حمیدالدین
که از وجود من او را فراغتیست شگرف
هوش مصنوعی: ناله و زاری من بر این است که خداوند من، حمیدالدین، از وجود من آسودگی و راحتی دارد.
در این چنین مه و موسم که درع ماهی را
ز زور لرزهٔ دریا نه قبه ماند و نه ظرف
هوش مصنوعی: در این زمان و در این شرایط این‌چنینی، به قدری دریای طوفانی و لرزان است که نه کریشه‌های ماهی (به عنوان دکور و زینت) باقی می‌ماند و نه ظرف‌های آن را می‌توان دید.
به صد هزار تکلف به خدمتش بردم
قصیده‌ای که نه نقدش عیار یافت نه صرف
هوش مصنوعی: با زحمت و دشواری زیادی شعری را برای او آماده کردم، اما نه ارزش آن شناخته شد و نه به دردش خورد.
ز عرض کردن و ناکردنش چنان که کنند
خبر نکرد مرا بعد هفته‌ای به دو حرف
هوش مصنوعی: به خاطر بیان نکردن چیزی که باید گفته می‌شد، مثل این بود که خبری به من نرسید. بعد از یک هفته، تنها با دو کلمه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است.