شمارهٔ ۲۹۶ - درمرثیه
آن خواجه کز آستین رغبت
دست کرم بزرگوارش
برداشت زخاک عالمی را
در خاک نهاد روزگارش
ننشست نظیر او ولیکن
بنشاند عزای پایدارش
صدگونه چو من یتیم احسان
برخاک دریغ یادگارش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن خواجه کز آستین رغبت
دست کرم بزرگوارش
هوش مصنوعی: آن بزرگمرد که با آستین امید، لطف و بخشش خود را به دیگران نثار میکند، همچون یک عزیز و بزرگوار است.
برداشت زخاک عالمی را
در خاک نهاد روزگارش
هوش مصنوعی: زندگی انسانها مانند دیگر مخلوقات بر روی زمین است و سرانجام تمامی فعالیتها و دستاوردهای آنها به زمین و خاک منتقل میشود. روزگار، تمامی آنچه را که در این دنیا به دست آوردهایم و ساختهایم، در نهایت به سرنوشت خاک سوق میدهد.
ننشست نظیر او ولیکن
بنشاند عزای پایدارش
هوش مصنوعی: هیچکس مانند او آرام و قرار نیافته است، اما غم از دست دادن او را برای همیشه بر دلها نشاند.
صدگونه چو من یتیم احسان
برخاک دریغ یادگارش
هوش مصنوعی: چندین نوع یتیم مانند من به زمین احسان میورزند، دریغ از یادگاری که از آن باقی مانده است.