گنجور

شمارهٔ ۲۵۶

صاحبا سقطهٔ مبارک تو
نه ز آسیب حادثات رسید
دوش این واقعه چو حادث شد
منهیی زاسمان به بنده دوید
ماجرایی از آن حکایت کرد
بنده برگویدت چنان که شنید
گفت دی خواجهٔ جهان زچمن
ناگهانی چو سوی قصر چمید
مگر اندر میان آن حرکت
چین دامن زخاک ره برچید
خاک در پایش اوفتاد وبه درد
روی در کفش او همی مالید
یعنی از بنده در مکش دامن
آسمان انبساط خاک بدید
غیرت غیر برد بر پایش
قوت غیرتش چو درجنبید
رخ ترش کرد و آستین بر زد
سیلی خصم‌وار باز کشید
خاک مسکین زبیم سیلی او
مضطرب گشت و جرم در دزدید
پای میمونش از تزلزل خاک
مگر از جای خویشتن بخزید
هم از این بود آنکه وقت سحر
دوش گیسوی شب زبن ببرید
هم از این بود آنکه زاول روز
صبح برخویشتن قبا بدرید
یا ربش هیچ تلخییی مچشان
که از این سهل شربتی که چشید
نور بر جرم آفتاب فسرد
خوی ز اندام آسمان بچکید

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صاحبا سقطهٔ مبارک تو
نه ز آسیب حادثات رسید
هوش مصنوعی: دوست من، این افتادگی خوب و مبارک تو به دلیل آسیب های روزگار نیست.
دوش این واقعه چو حادث شد
منهیی زاسمان به بنده دوید
هوش مصنوعی: شب گذشته، هنگامی که این واقعه اتفاق افتاد، من از آسمان به سمت بنده‌ای دویدم.
ماجرایی از آن حکایت کرد
بنده برگویدت چنان که شنید
هوش مصنوعی: یکی از بندگان داستانی را برای تو تعریف می‌کند به همان شکلی که آن را شنیده است.
گفت دی خواجهٔ جهان زچمن
ناگهانی چو سوی قصر چمید
هوش مصنوعی: یک روز، صاحب نعمت و قدرت از باغ به طور ناگهانی به سمت قصر حرکت کرد.
مگر اندر میان آن حرکت
چین دامن زخاک ره برچید
هوش مصنوعی: آیا می‌توان در میان آن حرکت، دامن چین را از خاک برداشت و کنار گذاشت؟
خاک در پایش اوفتاد وبه درد
روی در کفش او همی مالید
هوش مصنوعی: خاک پای او را بوسید و به خاطر سختی و زحمتش، روی کفش او را نیز به خاک مالید.
یعنی از بنده در مکش دامن
آسمان انبساط خاک بدید
هوش مصنوعی: از من درخواست نکن که دامان آسمان را بگشایم، زیرا خاک زادگاه من است و زیبایی آن را می‌بینم.
غیرت غیر برد بر پایش
قوت غیرتش چو درجنبید
هوش مصنوعی: زمانی که غیرت او به حرکت درآید، هیچ قدرتی نمی‌تواند او را سرنگون کند.
رخ ترش کرد و آستین بر زد
سیلی خصم‌وار باز کشید
هوش مصنوعی: او چهره‌اش را درهم کشید و آستینش را بالا زد، سپس با قدرت و غیظ با سیلی پاسخ داد.
خاک مسکین زبیم سیلی او
مضطرب گشت و جرم در دزدید
هوش مصنوعی: خاک بی‌گناه از ترس بی‌رحمی او به شدت نگران و لرزان شد و جرم را از آن خود دور کرد.
پای میمونش از تزلزل خاک
مگر از جای خویشتن بخزید
هوش مصنوعی: پای میمون در برابر ناپایداری خاک نمی‌تواند از جایش حرکت کند، مگر اینکه خود را به جلو بکشد.
هم از این بود آنکه وقت سحر
دوش گیسوی شب زبن ببرید
هوش مصنوعی: در هنگام سحر، به دلایلی که شاید به خاطر زیبایی یا تغییر حال و هوا باشد، شب به آرامی از دستان خود برش می‌زند و تاریکی‌اش را کنار می‌گذارد.
هم از این بود آنکه زاول روز
صبح برخویشتن قبا بدرید
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن لحظه‌ای است که فردی در اوایل صبح از خواب بیدار می‌شود و به شکلی ناگهانی یا غیرمنتظره لباس خود را گرو می‌زند یا می‌کند. این عمل می‌تواند نمادی از ورود به یک روز جدید یا یک تغییر در زندگی باشد که به نوعی، شگفتی و تحولی را به همراه دارد.
یا ربش هیچ تلخییی مچشان
که از این سهل شربتی که چشید
هوش مصنوعی: ای پروردگار، هیچ تلخی را به آن‌ها نچشان، که این نوشیدنی ساده را tasted کردند.
نور بر جرم آفتاب فسرد
خوی ز اندام آسمان بچکید
هوش مصنوعی: نور خورشید بر جسم تاریک افکنده، به سوی آسمان منعکس می‌شود و از شکل و اندام آسمان می‌چکد.