گنجور

شمارهٔ ۲۰۰ - شکایت از دهر

جفای گنبد گردان به پایه‌ای برسید
کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند
خرد چو مورچه در تشت حیرتست ازآنک
مدبران را تدبیر تشت و خایه نماند
از آفتاب حوادث چنان بسوخت جهان
که کوه را به مثل دستگاه سایه نماند
کدام طفل تمنی کنون رسد به بلوغ
چو در سواد و بیاض زمانه دایه نماند
طمع ببر ز سرایی که نظم عیش درو
به هم سرایه توان داد و هم سرایه نماند
جهان وظایف روزی و امن باز گرفت
مجاهزان فلک را مگر که مایه نماند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جفای گنبد گردان به پایه‌ای برسید
کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند
هوش مصنوعی: ظلم و ستم زمانه به مرحله‌ای رسید که دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند از آن پس‌زمینه بالاتر برود و در درون خود هیچ امیدی نبیند.
خرد چو مورچه در تشت حیرتست ازآنک
مدبران را تدبیر تشت و خایه نماند
هوش مصنوعی: خرد مانند یک مورچه در تشت حیرت گرفتار شده است، زیرا در اثر تدبیر نداشتن مدیران و مسئولان، هیچ گونه برنامه‌ریزی و مدیریت صحیحی برای پیشبرد کارها وجود ندارد.
از آفتاب حوادث چنان بسوخت جهان
که کوه را به مثل دستگاه سایه نماند
هوش مصنوعی: واقعاً حوادث و مشکلات به قدری شدید و ویرانگر بودند که همه چیز را تحت تأثیر قرار دادند، حتی کوه‌ها که معمولاً ثابت و پایدار به نظر می‌آیند، نتوانستند از این بلاها در امان بمانند و سایه‌اشان هم از بین رفت.
کدام طفل تمنی کنون رسد به بلوغ
چو در سواد و بیاض زمانه دایه نماند
هوش مصنوعی: کدام جوانی می‌تواند به کمال و بلوغ برسد، وقتی که در این زمان نه سیاهی مانده و نه سفیدی، و دیگر پرورش‌دهنده‌ای وجود ندارد؟
طمع ببر ز سرایی که نظم عیش درو
به هم سرایه توان داد و هم سرایه نماند
هوش مصنوعی: از محلی که لذت و خوشی به هم می‌ریزد و به هم نمی‌چسبد، طمع نبر. در اینجا نمی‌توان به هیچ‌چیز پایدار و ماندگار امید بست.
جهان وظایف روزی و امن باز گرفت
مجاهزان فلک را مگر که مایه نماند
هوش مصنوعی: دنیا به ما روزی و امنیت می‌دهد، اما کسانی که در راه مبارزه هستند، باید مراقب باشند که چیزی از وجودشان نماند.