گنجور

شمارهٔ ۱۷۱

مرکب من که دادهٔ شه بود
جان فدای مراکب شه کرد
بنده را با پیادگان سپاه
درچنین جایگاه همره کرد
اندر آمد ز بی جوی از پای
رویم از غم به گونهٔ که کرد
سالها گفت باز نتوانم
آنچه با من فلک درین مه کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرکب من که دادهٔ شه بود
جان فدای مراکب شه کرد
هوش مصنوعی: اسب من که هدیهٔ پادشاه است، جانش را فدای آن اسب کرده است.
بنده را با پیادگان سپاه
درچنین جایگاه همره کرد
هوش مصنوعی: بنده را در این مکان با سربازان پیاده سپاه هم‌رتبه و هم‌ردیف قرار دادند.
اندر آمد ز بی جوی از پای
رویم از غم به گونهٔ که کرد
هوش مصنوعی: به خاطر دلتنگی و غم، از نگرانی و بی‌حوصلگی به جایی رسیدم که دیگر نتوانم پایت را روی زمین نگه‌دارم.
سالها گفت باز نتوانم
آنچه با من فلک درین مه کرد
هوش مصنوعی: سال‌هاست که می‌گوید دیگر نمی‌توانم آنچه را که سرنوشت با من در این ماه انجام داد، تحمل کنم.