گنجور

شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته

شمس بی نور و خواجهٔ بی‌اصل
چند از این دفع گرم و وعدهٔ سرد
از سر جوی عشوهٔ آب ببند
بیش از این گرد پای حوض مگرد
تا مرا در میان تابستان
مر ترا پوستین نباید کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمس بی نور و خواجهٔ بی‌اصل
چند از این دفع گرم و وعدهٔ سرد
هوش مصنوعی: در این دنیا، وجود بدون نور و اصل و ریشه، چه جذابیتی دارد؟ آیا از این تعهدهای توخالی و وعده‌های بی‌اساس می‌توان بهره‌ای برد؟
از سر جوی عشوهٔ آب ببند
بیش از این گرد پای حوض مگرد
هوش مصنوعی: از حاشیه‌ی جوی آب دور شو و بیش از این خود را در اطراف حوض معطل نکن.
تا مرا در میان تابستان
مر ترا پوستین نباید کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که من در گرمای تابستان هستم، تو نباید مرا در پوستین بپیچی.