گنجور

شمارهٔ ۱۲ - وقتی انوری را درد پایی عارض گشته و ناصرالدین طاهر به عیادت وی رفته در شکر آن و عذرخواهی این قطعه گفته است

این فلک پیش طالع نیکت
کرده بردار اختر بد را
فتح باب کفت به بار آرد
قلب دیماه شاخ بسد را
مستعد قبول نطق کند
فیض عقل تو طینت دد را
تو بمان صد قران و گر به شبی
برسد روز همچو من صد را
به کم از فکرتی بود مازار
رای عالی و جان بخرد را
درد پای من آن محل دارد
که تو دردسری دهی خود را؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این فلک پیش طالع نیکت
کرده بردار اختر بد را
هوش مصنوعی: این آسمان به خاطر شانس خوب تو، ستاره‌ی شوم را از تو دور کرده است.
فتح باب کفت به بار آرد
قلب دیماه شاخ بسد را
هوش مصنوعی: فتح باب به معنای گشایش و شروعی جدید است. در این بیت، به ظهور یک تغییر در اوضاع و احوال اشاره شده که ممکن است به دلائل مختلفی باشد. همچنین، اشاره به قلب دیماه می‌تواند نمادی از احساسات و موقعیت‌های سرد و سخت باشد که به مرور زمان و با گشایش این در، به بهبود و سرزندگی تبدیل می‌شود. شاخ بسد نیز ممکن است به درختانی اشاره کند که با تکیه بر این تغییر، دوباره جوانه می‌زنند و به زندگی ادامه می‌دهند. در کل، این بیت به تحول و نشانی از امید در دل روزهای سرد و دشوار اشاره دارد.
مستعد قبول نطق کند
فیض عقل تو طینت دد را
هوش مصنوعی: توانایی پذیرش سخن را داری، زیرا خرد تو می‌تواند وجود وحشیت را زیر پا بگذارد.
تو بمان صد قران و گر به شبی
برسد روز همچو من صد را
هوش مصنوعی: اگر تو همیشگی بمانی و روزی برسد که باز هم مانند من با تو بودن را تجربه کنی، ارزش تو به اندازه صد قران است.
به کم از فکرتی بود مازار
رای عالی و جان بخرد را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فکر و اندیشه انسان در مقایسه با اراده و عقل او بسیار کم اهمیت‌تر است. به عبارت دیگر، اگرچه ما ممکن است در افکار خود غرق شویم، اما توانایی عقلانی و ادراکی‌مان بسیار فراتر از آنچه به نظر می‌رسد، می‌باشد.
درد پای من آن محل دارد
که تو دردسری دهی خود را؟
هوش مصنوعی: درد پای من در جایی است که تو خود را به زحمت می‌اندازی و دردسر می‌کنی.

حاشیه ها

1402/05/09 00:08
امیرالملک

تو بمان صد قران و گر به شبی

برسد روز همچو من صد را

 

شاید که روز (عمر) صد کس همچون من به خاتمه برسد ولی خداکناد که تو بمانی به مدت صد قران

قران: گرد آمدن مشتری و زحل هر نهصد و شصت سالی یکبار که قران کبیر خوانندش