گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲

ماه چون چهرهٔ زیبای تو نیست
مشک چون زلف گل‌آرای تو نیست
کس ندیدست رخ خوب ترا
که چو من بنده و مولای تو نیست
کردم از دیده و دل جای ترا
گرچه از دیده و جان جای تو نیست
چه دهی وعدهٔ فردا که مرا
دل این وعدهٔ فردای تو نیست
سینهٔ کس نشناسم به جهان
که در آن سینه تقاضای تو نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه چون چهرهٔ زیبای تو نیست
مشک چون زلف گل‌آرای تو نیست
هوش مصنوعی: ماه به زیبایی چهره تو نمی‌رسد و بوی خوش مشک هم به زلف‌های زیبای تو نمی‌تواند نزدیک شود.
کس ندیدست رخ خوب ترا
که چو من بنده و مولای تو نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند من که بنده و خدمتگزار تو هستم، زیبایی چهره‌ات را نداشته است.
کردم از دیده و دل جای ترا
گرچه از دیده و جان جای تو نیست
هوش مصنوعی: من تو را از دل و چشمانم دور کردم، هرچند که از نظر و دل به هیچ وجه نمی‌توانم تو را فراموش کنم.
چه دهی وعدهٔ فردا که مرا
دل این وعدهٔ فردای تو نیست
هوش مصنوعی: نگران قول و وعده‌های آینده‌ات نباش، زیرا من به وعده‌های فردای تو اعتماد ندارم و خیالم آسوده نیست.
سینهٔ کس نشناسم به جهان
که در آن سینه تقاضای تو نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را در دنیا نمی‌شناسم که در دلش آرزوی تو نباشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش عندلیب