گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱

دل بی‌تو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
در راه تو خوارتر ز خاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست
کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست
هجران سیه‌گر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بی‌تو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست
هوش مصنوعی: دل بدون تو به شدت رنج می‌کشد و جانم در دستش پر از ذلت و ناچیز است.
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
هوش مصنوعی: در عشق تو، اشک‌های چشمانم به واقع ارزشمندتر از هر نوع یاری و کمک دیگر است.
در راه تو خوارتر ز خاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست
هوش مصنوعی: در پی تو، هیچ چیز برایم مهم نیست و خود را از خاک هم پست‌تر می‌دانم. ای سرنوشت شوم، این چه نوع خودسانسوری و فروتنی است؟
کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست
هوش مصنوعی: ما برای خوشحالی دشمن کاری کردیم، اما می‌دانم که این اقدام از روی دوست‌داری نیست.
هجران سیه‌گر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست
هوش مصنوعی: فراق و دوری تو، مانند رنگ سیاه است که زندگی‌ام را به درد می‌آورد؛ و این نیز نشان از روشنی و صفای زندگی‌ام دارد.

حاشیه ها

1393/08/31 03:10
امین کیخا

ریا به پارسی چند لغت زیبا دارد . یکی نامکامی یعنی برای نام در آوردن کام و آرزو داشتن . دیگر پارسانمایی و سوم همین لغت سپیدکاری که انوری به کار برده است

1399/02/20 05:05
کاظم ایاصوفی

مصراع اول بیت سوم خاکم صحیح است