گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰

مهرت به دل و به جان دریغست
عشق تو به این و آن دریغست
وصل تو بدان جهان توان یافت
کان ملک بدین جهان دریغست
کس را کمر وفا مفرمای
کان طرف بهر میان دریغست
با کس به مگوی نام تو چیست
کان نام به هر زبان دریغست
قدر چو تویی زمین چه داند
کان قدر به آسمان دریغست
در کوی وفای تو به انصاف
یک دل به هزار جان دریغست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهرت به دل و به جان دریغست
عشق تو به این و آن دریغست
هوش مصنوعی: محبت تو در دل و جانم بسیار ارزشمند است و عشق تو به دیگران را برنمی‌تابم.
وصل تو بدان جهان توان یافت
کان ملک بدین جهان دریغست
هوش مصنوعی: به دلیل ارتباط نزدیک و عمیق با تو، می‌توان به حقیقتی دست یافت که این دنیای مادی به هیچ وجه نمی‌تواند آن را به ما بدهد.
کس را کمر وفا مفرمای
کان طرف بهر میان دریغست
هوش مصنوعی: کسی را به وفاداری مجبور نکن، زیرا آن طرف به خاطر وسط آن، احساس ندامت و افسوس خواهد کرد.
با کس به مگوی نام تو چیست
کان نام به هر زبان دریغست
هوش مصنوعی: با هیچ‌کس درباره‌ی نام تو صحبت نکن، زیرا این نام در هر زبانی ارزشمند و نایاب است.
قدر چو تویی زمین چه داند
کان قدر به آسمان دریغست
هوش مصنوعی: تو که این‌قدر ارزشمندی، زمین چطور می‌تواند ارزش تو را درک کند؟ زیرا ارزش تو به گردن آسمان است و این موضوع برای زمین بسیار حسرتمند است.
در کوی وفای تو به انصاف
یک دل به هزار جان دریغست
هوش مصنوعی: در مسیر محبت تو، اگر کسی تنها یک دل داشته باشد، از هزار جان هم برایش کم است.