غزل شمارهٔ ۱۵۶
به عمری در کفم یاری نیاید
ور آید جز جگرخواری نیاید
بنامیزد ز بستان زمانه
ز گل قسمم به جز خاری نیاید
کنون نقشم کسی میباز مالد
که با او از دوشش چاری نیاید
به جانی بوسهای میخواستم گفت
به هر جانی یکی باری نیاید
مرا در مذهب عشقش گر او اوست
ز ده سجاده زناری نیاید
به صرف جان چو در بازار حسنش
به صد دینار دیداری نیاید
برو چون کیسهای دوزم که هرگز
مرا در کیسه دیناری نیاید
مرا گوید نیاید هیچت از من
چه گویم گویمش آری نیاید
مبند ای انوری در کار او دل
ترا زو رونق کاری نیاید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به عمری در کفم یاری نیاید
ور آید جز جگرخواری نیاید
هوش مصنوعی: اگرچه تمام عمرم یاری نتوانستم پیدا کنم، اگر هم کسی بیاید، فقط درد و ناراحتی به همراه خواهد داشت.
بنامیزد ز بستان زمانه
ز گل قسمم به جز خاری نیاید
هوش مصنوعی: زمانه مانند باغی است که دائماً در حال تغییر است و از هر طرف که به آن نگاه کنی، فقط خارها را میبینی و نه گلهای زیبا. این به معنی این است که ممکن است در زندگی به مشکلات و سختیها بیشتر برخورد کنیم تا زیباییها و لحظات خوب.
کنون نقشم کسی میباز مالد
که با او از دوشش چاری نیاید
هوش مصنوعی: اکنون من به فردی تبدیل شدهام که دیگر از دوش او بار سنگینی برنمیآید.
به جانی بوسهای میخواستم گفت
به هر جانی یکی باری نیاید
هوش مصنوعی: من آرزو داشتم که بوسهای از او بگیرم، اما او گفت که اینگونه احساسات تنها یک بار ممکن است و دیگر تکرار نخواهد شد.
مرا در مذهب عشقش گر او اوست
ز ده سجاده زناری نیاید
هوش مصنوعی: اگر او در مذهب عشق است، من هم باید خود را از تمام تعلقات دنیوی آزاد کنم و به او زندگیام را تقدیم کنم. هیچ چیز دیگری نمیتواند من را از مسیر عشق منحرف کند.
به صرف جان چو در بازار حسنش
به صد دینار دیداری نیاید
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به زیبایی و جذابیت او بیندیشم، حتی با تمام ثروت و امکانات دنیا، نمیتوانم او را ملاقات کنم.
برو چون کیسهای دوزم که هرگز
مرا در کیسه دیناری نیاید
هوش مصنوعی: به سفر برو مانند کیسهای که همیشه پر از پول نخواهد شد.
مرا گوید نیاید هیچت از من
چه گویم گویمش آری نیاید
هوش مصنوعی: او به من میگوید از من چیزی نخواهی داشت. من چه پاسخی بدهم؟ به او بگویم که نه، واقعاً چیزی از من نخواهد داشت.
مبند ای انوری در کار او دل
ترا زو رونق کاری نیاید
هوش مصنوعی: ای انوری، خود را در کار او مشغول نکن زیرا دل تو از این کار رونق نمیگیرد.

انوری