قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح یکی از فرزندان نظامالملک است
ای به رفعت ز آسمان برتر
نور رای تو آفتاب دگر
ای تو مقصود جنس و نوع جهان
وی تو مختار خاص و عام بشر
کمترین آستان درگه تست
برترین بام گنبد اخضر
دهر در مدحتت گشاده زبان
چرخ در خدمتت ببسته کمر
نزد عدل تو ای به جود مثل
روز بار تو ای به جاه سمر
نتوان برد نام نوشروان
نتوان کرد یاد اسکندر
در هوای تو عیش خوش مدغم
در خلاف تو بخت بد مضمر
یک نسیم است از رضای تو خیر
یک سموم است از خلاف تو شر
ای جهان لفظ و تو درو معنی
هم ازو پیش و هم بدو اندر
چرخ در جنت همت تو قصیر
بحر در پیش خاطر تو شمر
دست راد تو ابر بینقصان
طبع پاک تو بحر بیمعبر
وهمت آرد ز راز چرخ نشان
کلکت آرد ز علم غیب خبر
کار بندد مسخر و منقاد
امر و نهی ترا قضا و قدر
چون بخوانی خلاف چرخ هبا
چون برانی قبول بخت هدر
پاسبان سرای ملک تواند
نه فلک چار طبع و هفت اختر
نوبت ملک پنج کن که شدست
دشمن تو چو مهره در ششدر
چون تو گردد به قدر خصمت اگر
شبه لؤلؤ شود عرض جوهر
ای زمین حلم آفتاب لقا
وی فلک همت ملک مخبر
ای بزرگی که از بزرگی و جاه
هرکه بر خدمت تو یافت ظفر
کرد بیرون ز دست محنت پای
برد در دولتت به کیوان سر
بگذشت از فلک به مرتبه آنک
کرد روزی به درگه تو گذر
بنده نیز ار به حکم اومیدی
خدمتی گفت ازو عجب مشمر
عاجزی بود کرد با تو پناه
از بد روزگار بد گوهر
مهملی بود دامن تو گرفت
از جفای سپهر دونپرور
طمعش بود کز خزانهٔ جود
بینیازش کنی به جامه و زر
گردد از دست بخشش تو غنی
یابد از فر دولت تو خطر
برهد از نحوست انجم
بجهد از خساست کشور
مدتی شد که تا بدان اومید
چشم دارد به راه و گوش به در
هست هنگام آنکه باز کشد
بر سر او همای جود تو پر
حلقه در گوش چرخکرده هرآنک
کرد بر وی عنایت تو نظر
بنده را گوشمال داد بسی
به عنایت یکی بدو بنگر
صله دادن ترا سزاوارست
زانکه آن دیدهای ز جد و پدر
بیخ کان را نشاند دست سخات
شاخ آن جز کرم نیارد بر
نیست نادر ز خاندان نظام
دانش و رادی و ذکا و هنر
نور نادر نباشد از خورشید
بوی نادر نباشد از عنبر
تا بود تیره خاک و صافی آب
تا بود تند باد و تیز آذر
عالمت بنده باد و دهر غلام
آسمان تخت و آفتاب افسر
عید فرخنده و قرین اقبال
ملک پاینده و معین داور
چون منت صدهزار مدحتگوی
چون جهان صدهزار فرمانبر
دیر زی شادمان و نهمت یاب
کامران ملکدار و دولتخور
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح نظامالملک صدرالدین محمد میراب مرو: شبی گذاشتهام دوش در غم دلبرقصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکنالدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر: به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به رفعت ز آسمان برتر
نور رای تو آفتاب دگر
هوش مصنوعی: ای که نور تو از آسمان نیز بالاتر است، تو همچون آفتابی هستی که دیگر آفتابها در مقابل درخشش تو کمنور به نظر میرسند.
ای تو مقصود جنس و نوع جهان
وی تو مختار خاص و عام بشر
هوش مصنوعی: تو هدف و مقصود در میان همه موجودات جهان هستی و تو هستی که بر همه انسانها تسلط و اختیار داری.
کمترین آستان درگه تست
برترین بام گنبد اخضر
هوش مصنوعی: کمترین درگاه تو، بالاترین نقطه گنبد سبز است.
دهر در مدحتت گشاده زبان
چرخ در خدمتت ببسته کمر
هوش مصنوعی: دنیا در ستایش تو زبان گشوده و زمان خود را به خدمت تو آماده کرده است.
نزد عدل تو ای به جود مثل
روز بار تو ای به جاه سمر
هوش مصنوعی: ای داد تو مانند روز روشن است و بخشش تو مانند بارانی است که بر زمین میبارد. تو در مقام و مقامتان به مانند سمر در شاخسار خود میدرخشی.
نتوان برد نام نوشروان
نتوان کرد یاد اسکندر
هوش مصنوعی: نمیتوانیم نام نوشروان را از یاد ببریم و یاد اسکندر را نیز نادیده بگیریم.
در هوای تو عیش خوش مدغم
در خلاف تو بخت بد مضمر
هوش مصنوعی: در فضایی که تو هستی، شادی و خوشی محو شده است و در برابر تو، سرنوشت سهمگینی پنهان شده است.
یک نسیم است از رضای تو خیر
یک سموم است از خلاف تو شر
هوش مصنوعی: نسیمی که از رضایت تو میوزد، خوب و خوشایند است، اما وزش بادهایی که ناشی از نافرمانی تو هستند، بد و زیانآور است.
ای جهان لفظ و تو درو معنی
هم ازو پیش و هم بدو اندر
هوش مصنوعی: ای دنیا، تو تنها واژهای هستی و معنا در تو نهفته است، هم از پیش وجود داری و هم به تو منتهی میشویم.
چرخ در جنت همت تو قصیر
بحر در پیش خاطر تو شمر
هوش مصنوعی: تقدیر و نوعروزی به دست تو محدود است و مانند دریا در برابر اندیشهات کوچک و ناچیز به حساب میآید.
دست راد تو ابر بینقصان
طبع پاک تو بحر بیمعبر
هوش مصنوعی: دست تو مانند ابری است که هیچ نقصی ندارد و طبع پاک تو مانند دریایی است که هیچ راه عبوری ندارد.
وهمت آرد ز راز چرخ نشان
کلکت آرد ز علم غیب خبر
هوش مصنوعی: اندیشه و خیال تو میتواند از اسرار آسمان خبر دهد و نشان از آنچه در نهان است به دست آورد.
کار بندد مسخر و منقاد
امر و نهی ترا قضا و قدر
هوش مصنوعی: تمام کارها و امور به فرمان و اراده تو انجام میشود و تقدیر و سرنوشت تو را تحت تاثیر قرار میدهد.
چون بخوانی خلاف چرخ هبا
چون برانی قبول بخت هدر
هوش مصنوعی: وقتی که به روال طبیعی زندگی پشت پا زنی و راه خلاف برانی، شانس و فرصتی که در اختیارت بوده از دست میدهی.
پاسبان سرای ملک تواند
نه فلک چار طبع و هفت اختر
هوش مصنوعی: نگهبان محل حکومت تنها کسی است که میتواند به خوبی از آن دفاع کند، نه آسمان با خواص چهارگانهاش و نه هفت سیاره.
نوبت ملک پنج کن که شدست
دشمن تو چو مهره در ششدر
هوش مصنوعی: نوبت این است که به سلطنت خود بپردازی، زیرا دشمن تو به اندازه یک مهره در شطرنج تحت کنترل است.
چون تو گردد به قدر خصمت اگر
شبه لؤلؤ شود عرض جوهر
هوش مصنوعی: زمانی که تو به اندازهی دشمن خود رشد کنی، شخصیت و ارزش تو به مانند مروارید ظاهر میشود.
ای زمین حلم آفتاب لقا
وی فلک همت ملک مخبر
هوش مصنوعی: این بیت به وصف ویژگیهای برتر و شگفتانگیز آفتاب و زمین میپردازد. زمین، به عنوان محل ملاقات با نور و روشنی، با آفتاب آشتی میکند و آفتاب، به عنوان نشانهای از کمال و بلاغت، نشاندهنده خبر و تجربهگرایی است. در واقع، زمین و آسمان به شکلی همافزا، به یادآوری دوگانگی زیباییها و ارزشهای معنوی پرداختهاند.
ای بزرگی که از بزرگی و جاه
هرکه بر خدمت تو یافت ظفر
هوش مصنوعی: ای بزرگمردی که به خاطر بزرگی و مقام خود، هرکس که در خدمت تو باشد، پیروز و سعادتمند میشود.
کرد بیرون ز دست محنت پای
برد در دولتت به کیوان سر
هوش مصنوعی: او از زحمت و رنج رها شد و وارد خوشی و سعادت شد، مانند ستارهای در آسمان.
بگذشت از فلک به مرتبه آنک
کرد روزی به درگه تو گذر
هوش مصنوعی: زمانی از عوالم بالا عبور کرد و به آن مرتبه رسید که روزی به درگاه تو آمد.
بنده نیز ار به حکم اومیدی
خدمتی گفت ازو عجب مشمر
هوش مصنوعی: اگر من هم به خاطر امیدی که به او دارم چیزی بگویم، از او شگفتی نکن.
عاجزی بود کرد با تو پناه
از بد روزگار بد گوهر
هوش مصنوعی: او به خاطر ناتوانیاش به تو پناه آورده تا از روزگار سخت و بدی که در آن است، حمایت بگیرد.
مهملی بود دامن تو گرفت
از جفای سپهر دونپرور
هوش مصنوعی: دامن تو به خاطر بدیهای آسمان که پایینتر از تو است، به دردسر افتاده و درگیر مشکلات شده است.
طمعش بود کز خزانهٔ جود
بینیازش کنی به جامه و زر
هوش مصنوعی: او امیدوار بود که با بخشش و generosity تو، از نیاز به لباس و پول بینیاز شود.
گردد از دست بخشش تو غنی
یابد از فر دولت تو خطر
هوش مصنوعی: با بخشش تو، کسی که بینیاز میشود، به خاطر مقام و قدرت تو ممکن است دچار خطر شود.
برهد از نحوست انجم
بجهد از خساست کشور
هوش مصنوعی: از بدی و شومی ستارهها فاصله بگیر و از تنگنظری و خساست رهایی یاب.
مدتی شد که تا بدان اومید
چشم دارد به راه و گوش به در
هوش مصنوعی: مدتی است که او با امید به دیدن شخصی به در نگاه میکند و گوش به صداهای بیرون دارد.
هست هنگام آنکه باز کشد
بر سر او همای جود تو پر
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که بالهای بخشش تو بر سر او گسترده شود.
حلقه در گوش چرخکرده هرآنک
کرد بر وی عنایت تو نظر
هوش مصنوعی: هر چیزی که با محبت و توجه تو به آن نگاه شود، در دایرهای از مهر و محبت قرار میگیرد.
بنده را گوشمال داد بسی
به عنایت یکی بدو بنگر
هوش مصنوعی: بنده را به شدت تحت نظر قرار دادهاند و با لطف خود، به یکی از دو راهنمایی بنگر.
صله دادن ترا سزاوارست
زانکه آن دیدهای ز جد و پدر
هوش مصنوعی: شایسته است که به تو نیکی شود، زیرا تو از نسل و ریشههای نیکو آمدهای.
بیخ کان را نشاند دست سخات
شاخ آن جز کرم نیارد بر
هوش مصنوعی: چون که ریشه درخت با دست بخشندگی گذاشته شده، شاخ آن فقط برکت و سخاوت میآورد و نمیتواند، جز خوبی، میوهای دهد.
نیست نادر ز خاندان نظام
دانش و رادی و ذکا و هنر
هوش مصنوعی: در میان خانواده نظام، افرادی با دانش، فهم، و استعدادهای هنری نادر نیستند.
نور نادر نباشد از خورشید
بوی نادر نباشد از عنبر
هوش مصنوعی: برخی چیزها نمیتوانند از منبع خود جدا شوند، مانند اینکه نور خورشید همیشه درخشان است و بوی خاصی که از عنبر میآید نیز همواره در آن مستتر است.
تا بود تیره خاک و صافی آب
تا بود تند باد و تیز آذر
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاک تیره وجود دارد و آب صاف در جریان است، و تا زمانی که باد تند میوزد و آتش تیز میسوزد.
عالمت بنده باد و دهر غلام
آسمان تخت و آفتاب افسر
هوش مصنوعی: عالم متعلق به توست و زمان مانند خدمتکار است. آسمان به عنوان تختی برای تو و خورشید به عنوان تاجی بر سر توست.
عید فرخنده و قرین اقبال
ملک پاینده و معین داور
هوش مصنوعی: عید خوش یمنی است و با شانس و کامیابی همراه است. سرنوشت ملک همیشه پایدار و حمایتگر است.
چون منت صدهزار مدحتگوی
چون جهان صدهزار فرمانبر
هوش مصنوعی: اگر کسی به اندازه یک صد هزار مدح گو برای او احترام قائل باشد، مانند این است که در دنیا صد هزار فرمانبردار دارد.
دیر زی شادمان و نهمت یاب
کامران ملکدار و دولتخور
هوش مصنوعی: مدتهاست که شاد و خوشحال هستم و آرزو میکنم که تو نیز در زندگیات به خوشبختی و کامیابی برسی.