گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح امیر نصیرالدین تاج‌الملوک ابوالفوارس

ملک هم بر ملک قرار گرفت
روزگار آخر اعتبارگرفت
بیخ اقبال باز نشو نمود
شاخ انصاف باز بار گرفت
مدتی ملک در تزلزل بود
عاقبت بر ملک قرار گرفت
ملک تاج‌بخش و تاج ملوک
کز یمین ملک در یسار گرفت
آنچه ملکی به یک سوال بداد
وانکه ملکی به یک سوار گرفت
صبع تیغیش چو از نیام بتافت
آفتاب آسمان حصار گرفت
عکس بزمش چو بر سپهر افتاد
خانهٔ زهره زو نگار گرفت
رزم او را فلک تصور کرد
ساحتش تیغ آبدار گرفت
بزم او را زمانه یاد آورد
فکرتش نقش نوبهار گرفت
سایهٔ حلم بر زمین افکند
گوهر خاک ازو وقار گرفت
شعلهٔ باس بر اثیر کشید
گنبد چرخ ازو شرار گرفت
ملکا، خسروا، خداوندا
این سه نام از تو افتخار گرفت
نه به انگشت عد و حصر قضا
چرخ جود ترا شمار گرفت
نه به معیار جزو و کل قدر
بار حلم ترا عیار گرفت
همه عالم شعار عدل تو داشت
ملک عالم همان شعار گرفت
پای ملک استوار اکنون گشت
که رکاب تو استوار گرفت
روز چند از سر خطا بینی
ملک ازین خطه گر کنار گرفت
سایه بر کار خصم نفکندی
گرچه زاندازه بیش کار گرفت
خجل اینک به عذر باز آمد
سر بخت تو در کنار گرفت
همتت بی‌ضرورتی دو سه روز
انفرادی به اختیار گرفت
گوشه‌ای از جهان بدو بگذاشت
گوشهٔ تخت شهریار گرفت
تا به پایش زمانه خار سپرد
تا به دستش زمانه مار گرفت
روز هیجا که از طرادهٔ لعل
موکبت شکل لاله‌زار گرفت
کارزار از هزاهز سپهت
صورت قهر کردگار گرفت
از نهیب تو شیر گردون را
آب ناخورده پیشیار گرفت
فتنه را زارزوی خواب امان
هوس کوک و کوکنار گرفت
ای به خواری فتاده هر خصمی
کاثر خصمی تو خوار گرفت
خصم اگر غره شد به مستی ملک
چون دماغش ز می بخار گرفت
پای در دامن امل بنداشت
دامن ملک پایدار گرفت
ملک در خواب غفلتش بگذاشت
ملکی چون تو هوشیار گرفت
خیز و رای صبوح دولت کن
هین که خصمانت را خمار گرفت
تا در امثال مردمان گویند
دی چو بگذشت حکم پار گرفت
روزگار تو باد در ملکی
که نه گیتی نه روزگار گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک هم بر ملک قرار گرفت
روزگار آخر اعتبارگرفت
هوش مصنوعی: روزی می‌رسد که حتی پادشاهان و مقام‌ها هم دیگر ارزش و اعتبار خود را از دست می‌دهند و هیچ چیز همچنان پایدار نمی‌ماند.
بیخ اقبال باز نشو نمود
شاخ انصاف باز بار گرفت
هوش مصنوعی: درخت شانس بار دیگر رشد کرد و شاخه انصاف نیز ثمره‌ای به همراه آورد.
مدتی ملک در تزلزل بود
عاقبت بر ملک قرار گرفت
هوش مصنوعی: مدتی اوضاع بلاد بی‌ثبات و ناپایدار بود، اما در نهایت آرامش و ثبات به کشور بازگشت.
ملک تاج‌بخش و تاج ملوک
کز یمین ملک در یسار گرفت
هوش مصنوعی: پادشاهی که با تاجش شرافت و بزرگی دیگران را می‌آراید، تاج پادشاهان را از دست راست خود به دست چپش منتقل کرد.
آنچه ملکی به یک سوال بداد
وانکه ملکی به یک سوار گرفت
هوش مصنوعی: ملک(فرشته یا خدا) به یک سوال پاسخ داد و ملکی دیگر به یک سوار (آدمی که سوار بر اسب است) چیزی داد.
صبع تیغیش چو از نیام بتافت
آفتاب آسمان حصار گرفت
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زمانی است که خورشید، مانند یک شمشیر تیز که از غلاف خود بیرون می‌آید، به زیبایی و قدرت در آسمان ظاهر می‌شود و به نوعی فضایی را نورانی و گرم می‌کند.
عکس بزمش چو بر سپهر افتاد
خانهٔ زهره زو نگار گرفت
هوش مصنوعی: وقتی تصویر جشن او به آسمان افتاد، خانه‌ی زهره تحت تأثیر آن زیبایی قرار گرفت.
رزم او را فلک تصور کرد
ساحتش تیغ آبدار گرفت
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که آسمان (فلک) در برابر مبارزه و جانبازیش او را تصور کرد و برایش سلاحی شفاف و تیز آماده کرد.
بزم او را زمانه یاد آورد
فکرتش نقش نوبهار گرفت
هوش مصنوعی: محفل او یادآور زمانه است و اندیشه‌اش همانند نقش‌های بهار تازه شده است.
سایهٔ حلم بر زمین افکند
گوهر خاک ازو وقار گرفت
هوش مصنوعی: سایهٔ آرامش و بردباری بر زمین افتاده و از آن، خاک و طبیعت شکوه و وقار را کسب کرده‌اند.
شعلهٔ باس بر اثیر کشید
گنبد چرخ ازو شرار گرفت
هوش مصنوعی: شعله‌ای از آتش به آسمان رفت و گنبد آسمان از او شعله‌ور شد.
ملکا، خسروا، خداوندا
این سه نام از تو افتخار گرفت
هوش مصنوعی: ای پادشاه، ای بزرگوار، ای خداوند، این سه نام به سبب تو و به واسطه عزت تو به افتخار رسیده‌اند.
نه به انگشت عد و حصر قضا
چرخ جود ترا شمار گرفت
هوش مصنوعی: با دست‌های محدود دنیا، بخشش‌های تو را نمی‌توان به حساب آورد.
نه به معیار جزو و کل قدر
بار حلم ترا عیار گرفت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش و عظمت خویشتن را نباید فقط با اجزاء و جزئیات سنجید. بلکه باید به عمق و کیفیت وجود شخص توجه کرد. رفتار و حلم انسان می‌تواند معیار واقعی شخصیت او باشد و نه صرفاً ویژگی‌های ظاهری یا جزئی.
همه عالم شعار عدل تو داشت
ملک عالم همان شعار گرفت
هوش مصنوعی: تمام جهان نشانگر عدالت تو بود و حکومت جهان نیز همان نشان را بر دوش گرفت.
پای ملک استوار اکنون گشت
که رکاب تو استوار گرفت
هوش مصنوعی: پای ملک اکنون محکم و استوار شده است، زیرا رکاب تو محکم را گرفته است.
روز چند از سر خطا بینی
ملک ازین خطه گر کنار گرفت
هوش مصنوعی: اگر چند روزی اثرات اشتباهات را ببینی، نشانه‌ای است از اینکه ملک و یگانگی از این سرزمین کناره گرفته است.
سایه بر کار خصم نفکندی
گرچه زاندازه بیش کار گرفت
هوش مصنوعی: اگرچه دشمن کار بیشتری انجام داد، اما سایه‌ای بر فعالیت‌های او نیفتاد.
خجل اینک به عذر باز آمد
سر بخت تو در کنار گرفت
هوش مصنوعی: اکنون با شرمندگی به خاطر عذری که داشتم، برگشتم؛ شانس تو در کنار من قرار گرفت.
همتت بی‌ضرورتی دو سه روز
انفرادی به اختیار گرفت
هوش مصنوعی: او به‌خاطر اراده‌اش، بدون هیچ دلیلی، به‌طور اختیاری چند روزی را در تنهایی گذراند.
گوشه‌ای از جهان بدو بگذاشت
گوشهٔ تخت شهریار گرفت
هوش مصنوعی: در بخشی از دنیا، کسی گوشه‌ای را از تخت شاهانه به او اختصاص داد.
تا به پایش زمانه خار سپرد
تا به دستش زمانه مار گرفت
هوش مصنوعی: زمانه او را به سختی و درد دچار کرد و در عوض، او را با چالش‌های مختلف مواجه ساخت.
روز هیجا که از طرادهٔ لعل
موکبت شکل لاله‌زار گرفت
هوش مصنوعی: روزی که از چهره‌ی زیبای تو، همچون گل لاله، بوی خوش و زیبایی در فضا پخش شد.
کارزار از هزاهز سپهت
صورت قهر کردگار گرفت
هوش مصنوعی: جنگ و نبرد از لشکر هزاهز به شدت و قهری که از جانب خداوند وجود دارد، شکل می‌گیرد و صورت می‌گیرد.
از نهیب تو شیر گردون را
آب ناخورده پیشیار گرفت
هوش مصنوعی: از صدای تو، شیر قوی و بزرگ دنیا نتوانست آب بخورد و به حالت آماده‌باش درآمد.
فتنه را زارزوی خواب امان
هوس کوک و کوکنار گرفت
هوش مصنوعی: فتنه‌ای به وجود آمد که در دل آن خواب امن و آرامش، با وسوسه‌های هوس و قمار آمیخته شد.
ای به خواری فتاده هر خصمی
کاثر خصمی تو خوار گرفت
هوش مصنوعی: ای کسی که در برابر خصم خود، به ذلت و خواری افتاده‌ای، خواهش می‌کنم بر تو خوار و ناتوان است.
خصم اگر غره شد به مستی ملک
چون دماغش ز می بخار گرفت
هوش مصنوعی: اگر دشمنی به خاطر مقام و قدرتش مغرور شود، مانند کسی که تحت تأثیر نوشیدنی است و در حس خود غرق شده، در واقع نمی‌تواند درست فکر کند.
پای در دامن امل بنداشت
دامن ملک پایدار گرفت
هوش مصنوعی: امید و آرزو را در آغوش گرفت و در عین حال، پایداری و ثبات را به دست آورد.
ملک در خواب غفلتش بگذاشت
ملکی چون تو هوشیار گرفت
هوش مصنوعی: فرشته‌ای مانند تو، در حالی که پادشاه در خواب غفلت است، بیدار و هوشیار شده است.
خیز و رای صبوح دولت کن
هین که خصمانت را خمار گرفت
هوش مصنوعی: برخی از مواقع باید از خواب بیدار شد و برای به دست آوردن موفقیت و زندگی بهتر تلاش کرد، زیرا دشمنی‌ها و مشکلات به زودی تحت تأثیر این تلاش‌ها قرار خواهند گرفت.
تا در امثال مردمان گویند
دی چو بگذشت حکم پار گرفت
هوش مصنوعی: زمانی که از شخصی صحبت می‌شود یا در مورد او قضاوت می‌شود، باید دید که در چه شرایطی قرار داشته و چگونه عملکردش بوده است. اگر گذشته‌اش را نادیده بگیریم و فقط به رفتارهای حالش توجه کنیم، ممکن است به اشتباه قضاوت کنیم.
روزگار تو باد در ملکی
که نه گیتی نه روزگار گرفت
هوش مصنوعی: روزگاری را برای تو آرزو می‌کنم که نه در دنیا و نه در زمانه‌ی کنونی به سختی و دشواری نروی.