گنجور

شمارهٔ ۴

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را
مه نماید در صفت رخسار آن دلجوی را
شب ‌کجا جوشن بود کافور دیبا رنگ را
مه‌ کجا مَفرَش بود زنجیر عنبر بوی را
بر زمین هر کس خبر دارد که ماه و آفتاب
سجده بردند از فلک دیدار آن بت روی را
بر گذشت آن ماه پیکر گرد باغ و بوستان
گرد رو اندر به عَمد‌ا تاب داده موی را
موی و روی او به‌ باغ و بوستان تشویر داد
سنبل و شمشاد را و لالهٔ خود روی را
زلف و خالش را شناسد هر کسی چوگان و گوی
درخور آمد گوی‌ چوگان را و چوگان‌‌ گوی را
هر کجا باشد رخ و خطش نباشد بس‌ عجب
گر ندارد شوی زن را طاعت و زن شوی را
چونکه اندر خانهٔ وصل آمد از کوی فراق
در گشاد این خانه را و در ببست آن‌ کوی را
او و من هر دو به مهر و دوستی یکتا دلیم
نیست راه اندر میانه حاسد و بدگوی را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را
مه نماید در صفت رخسار آن دلجوی را
هوش مصنوعی: در شب، زلف‌های آن معشوق مانند تابش ماه زیباست و چهره دلربای او به قدری دل‌فریب است که ماه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
شب ‌کجا جوشن بود کافور دیبا رنگ را
مه‌ کجا مَفرَش بود زنجیر عنبر بوی را
هوش مصنوعی: در شب، لباس زیبای کافور و دیبا کجا بود؟ و کجا فرشی از نور مه بود که زنجیری از عطر عنبر بر آن بستر شده باشد؟
بر زمین هر کس خبر دارد که ماه و آفتاب
سجده بردند از فلک دیدار آن بت روی را
هوش مصنوعی: هر کسی که بر روی زمین است می‌داند که ماه و خورشید به خاطر زیبایی آن معشوقه از آسمان سر فرو آوردند.
بر گذشت آن ماه پیکر گرد باغ و بوستان
گرد رو اندر به عَمد‌ا تاب داده موی را
هوش مصنوعی: ماه زیبا از باغ و بوستان گذشت و به آرامی در میان درختان و شاخ و برگ‌ها درخشید و موهایش را همچون ریسمانی تاب داده به نمایش گذاشت.
موی و روی او به‌ باغ و بوستان تشویر داد
سنبل و شمشاد را و لالهٔ خود روی را
هوش مصنوعی: موها و چهره‌ی او به گلستان و باغ‌ها روحی تازه بخشید و سنبل و شمشاد و لاله‌های زیبایش را زینت داد.
زلف و خالش را شناسد هر کسی چوگان و گوی
درخور آمد گوی‌ چوگان را و چوگان‌‌ گوی را
هوش مصنوعی: هر کس به راحتی می‌تواند زلف و چهره‌اش را بشناسد، همان‌طور که در بازی چوگان، هر بازیکنی باید گوی و چوگان مناسب خود را بشناسد.
هر کجا باشد رخ و خطش نباشد بس‌ عجب
گر ندارد شوی زن را طاعت و زن شوی را
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و جذابیت او باشد، جای تعجب نیست اگر زن به اطاعت شوهرش درآید و شوهرش نیز از مشکلاتش بکاهد.
چونکه اندر خانهٔ وصل آمد از کوی فراق
در گشاد این خانه را و در ببست آن‌ کوی را
هوش مصنوعی: وقتی به خانهٔ وصال رسیدم، درِ آن باز شد و درِ کوی جدایی بسته شد.
او و من هر دو به مهر و دوستی یکتا دلیم
نیست راه اندر میانه حاسد و بدگوی را
هوش مصنوعی: ما هر دو به عشق و دوستی واقعی پایبندیم و در این میان نباید به حاسدان و بدگویان توجه کنیم.