شمارهٔ ۳۸۲
ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان
هرکه را اقبال خواهد می خورد با دوستان
می خور اندر بوستان با دوستان هنگامگل
خوش بود هنگام گل با دوستان در بوستان
ارغوان و گل همی از پرده بنمایند روی
تخت زیرگل بریم و رخت زیر ارغوان
از گل و مُل دستها خالی نباید داشتن
جاممل باید در این وشاخگل باید در آن
برگ گل بر شاخ گل گویی برون آورده بار
گوهر کوه بدخش ازگوهر کوه بشان
خوشه خوشه لؤلؤ و یاقوت را ماند همی
دسته دسته یاسمین وگل بهدست باغبان
شد دل طاوس شاد از شنبلید از بهر آنک
زعفران رنگ است و دل را شاد دارد زعفران
گر نه باد از مشک و ابر از در توانگر گشتهاند
باد چون شد مشکبار و ابر چون شد درفشان
گر نه بیدلگشت بلبل چونکند چندین خروش؟
ور نه عاشق گشت قمری چون کند چندین فغان؟
بوستان اکنون چو بزم خسروان آراسته است
وندراو بلبل غزل خوان است و قمری مدح خوان
بانک مرغ اکنون همی ما را درآویزد بهدل
بوی باغ اکنون همی ما را برآمیزد به جان
یاد بوی بوستان و باده و باد بهار
یاد روی دوستان و سبزه و آب روان
هم جهان با ما و هم ما با جهان سازندهایم
شرط باشد گر جوان سازنده باشد با جوان
مهرگردون باغ را از مهربانیکرد نو
نو کنیم از سرکنون مهر نگار مهربان
تازه باید روی ما در مهر کز تحویل مهر
تازگی دارد جهان چون دولت شاه جهان
داور دارندهٔ ایران و دارای عجم
ارسلان ارغو پناه گوهر الب ارسلان
شهریار شهر بند و داور کشور گشای
پادشاه ملک بخش و خسرو گیتی ستان
آن جهانداری که از تیغش همی گیرد یقین
آن شگفتیها که مردم را نباید در گمان
فضل یابد بر زبان چون روی او بیند بصر
فخر آرد بر بصر چون مدح او گوید زبان
از اجل نبود امان آن را که زو یابد نهیب
وز فلک نبود نهیب آن را که زو یابد امان
گو بیا از مهر وکینش ساعتی اندازه گیر
هرکه خواهد تا ببیند مایهٔ سود و زیان
تیر او چون با کمان پیوسته گردد در نبرد
قامت چون تیر اعدا چفته گردد چون کمان
از نبوت چون کشید اندر دهان اژدها
چوب موسی صدهزاران سامری در یک زمان
بینبوت تیغ او چون اژدها شد روز رزم
صد هزاران جان دشمن را کشید اندر دهان
موجب فتح است هر سالی رکاب فرخش
فتح پیش آید سبک چون شد رکاب اوگران
حجت و برهان این در سال ماضی دیدهای
باش تا در سال مستقبل ببینی بیش از ان
باش تا سازد ز بهر او امیرالمومنین
جامه و تاج و لوا و خواندش صاحب قران
باش تا بردارد و زیر نگین آرد سهگنج
گنج باد آورد وگنج گاو و گنج شایگان
باش تا غرنده و برنده گردد بر ظفر
کوس او در روم و هند و تیغ او در قیروان
بس بود دیدار او چندین سعادت را دلیل
بس بودکردار او چندین بشارت را نشان
خسروا مریخ را با آفتاب از بهر تو
بیعتی رفته است بر فتح و ظفر برآسمان
این یکی بر فتح تو دارد به اوج اندر وطن
وان دگر بر نصرت تو بر شرف دارد مکان
گر برین بیعت نبودست اتفاقی پس چرا
خانهٔ آن جای این شد خانهٔ این جای آن
کی توان کردن تو را با رستم دستان قیاس.
گرچه رستم بود در گیتی به مردی داستان
بود رستم پهلوان لشکر کاوس شاه
هست در لشکر چو رستم مر تو را صد پهلوان
در خط فرمان رستم سیستان بود و هری
تو به رستم دادهای اینک هری و سیستان
مدتی ملک خراسان آل سامان داشتند
بعد از ایشان داشت شاه کابل و کابلستان
هر یکی را بود رسمی دیگر و کاری دگر
نامهٔ ایشان بخواه و قصهٔ ایشان بخوان
تا از ایشان هیچ شاه و هیچ خسرو در دو سال
کرد چندین فتح گوناگون به شمشیر و سنان
در هنر پیشی تو وایشان در زمان بودند پیش
هست پیشی در هنر زان به که پیشی در زمان
شک و شبهت نیست اکنون خلق را درکار تو
کار تو روزست و روز از خلق کی ماند نهان
آنکه دورست از تو کردی گوش او را پرخبر
وان که نزدیک است کردی جسم او را پرعیان
عالمی اکنون غریق منت و شکر تواند
تو غریق منت و شکر خدای غیب دان
شکر او کن تا شوی بر هرکه خواهی کامکار
نام او بر تا شوی بر هر که خواهی کامران
تا که از باد بهاری بشکفد شاخ سمن
تا شود پژمرده از باد خزان برگ رزان
نیکخواهت باد چون شاخ سمن وقت بهار
بدسگالت باد چون برگ رزان وقت خزان
آسمان خطی نوشته بر بقای عمر تو
زهره بر خطش گواه و مشتری بر او ضمان
لشکر و ملک تو چونگفتار مردم بیقیاس
دولت و عمر تو چون رفتار گردون بیکران
جشن نوروزت مبارک بخت پیروزت دلیل
مجلس تو بزم خرم همچنین تا جاودان
پیش تخت تو معزی خواند شکر تهنیت
هم به جشن نوبهار و هم به جشن مهرگان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان
هرکه را اقبال خواهد می خورد با دوستان
هوش مصنوعی: زیبا رویان خوشبختی را در چهره خود دارند. هر کسی که خوشبختی نصیبش شود، با دوستانش از خوشیهای زندگی بهرهمند میشود.
می خور اندر بوستان با دوستان هنگامگل
خوش بود هنگام گل با دوستان در بوستان
هوش مصنوعی: در باغ به همراه دوستانت خوشیها را جشن بگیر، زیرا در زمان شکوفهها، دوستی و زیبایی در کنار هم لذتبخشتر است.
ارغوان و گل همی از پرده بنمایند روی
تخت زیرگل بریم و رخت زیر ارغوان
هوش مصنوعی: ارغوان و گل خود را نشان میدهند و زیباییهای طبیعت را به نمایش میگذارند. ما نیز در زیر سایهی درخت ارغوان به آرامش مینشینیم و از زیباییهای اطراف لذت میبریم.
از گل و مُل دستها خالی نباید داشتن
جاممل باید در این وشاخگل باید در آن
هوش مصنوعی: نباید دستها از زیباییها و لذتهای زندگی خالی باشد، بلکه باید با جام عشق از این گلها نوشید و به زیباییهای دیگر هم توجه کرد.
برگ گل بر شاخ گل گویی برون آورده بار
گوهر کوه بدخش ازگوهر کوه بشان
هوش مصنوعی: برگ گل بر روی شاخ گل، انگار که گوهرهای گرانبها از دل کوه بدخش به بیرون آمدهاند و بر روی آن نشستهاند.
خوشه خوشه لؤلؤ و یاقوت را ماند همی
دسته دسته یاسمین وگل بهدست باغبان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شگفتی گلها و جواهرات اشاره دارد. مانند اینکه خوشههای مروارید و یاقوت به زیبایی دستههای یاس و گل در دستان باغبان هستند. این تصویر، نشاندهندهی هماهنگی و زیبایی طبیعت است که توسط باغبان ایجاد شده است.
شد دل طاوس شاد از شنبلید از بهر آنک
زعفران رنگ است و دل را شاد دارد زعفران
هوش مصنوعی: دل طاوس از شنیدن خبری خوش شاد شد زیرا به خاطر رنگ زعفران، دل را شاداب میکند.
گر نه باد از مشک و ابر از در توانگر گشتهاند
باد چون شد مشکبار و ابر چون شد درفشان
هوش مصنوعی: اگر نبود که باد از بوی مشک و ابر از اثر ثروتمندان به این حال درآمدهاند، باد چگونه میتوانست مانند مشک بوی خوش بدهد و ابر چگونه میتوانست مانند درفش، زیبا و درخشان باشد؟
گر نه بیدلگشت بلبل چونکند چندین خروش؟
ور نه عاشق گشت قمری چون کند چندین فغان؟
هوش مصنوعی: اگر بلبل دلشکسته نمیشد، پس چرا اینقدر با صدای بلند ناله میکند؟ و اگر قمری عاشق نمیبود، پس چرا اینقدر فریاد میزند؟
بوستان اکنون چو بزم خسروان آراسته است
وندراو بلبل غزل خوان است و قمری مدح خوان
هوش مصنوعی: باغ به زیبایی یک جشن باشکوه شگفتانگیز شده و در آن بلبلها برای عشق شعر میخوانند و قمریها به ستایش و تعریف میپردازند.
بانک مرغ اکنون همی ما را درآویزد بهدل
بوی باغ اکنون همی ما را برآمیزد به جان
هوش مصنوعی: صدای جیکجیک پرندگان در حال حاضر دل ما را بهخود مشغول کرده و عطر گلهای باغ، جانمان را شاداب و سرزنده میکند.
یاد بوی بوستان و باده و باد بهار
یاد روی دوستان و سبزه و آب روان
هوش مصنوعی: به یاد عطر گلستان و شراب و نسیم بهار هستم و همچنین خاطر دوستان و سبزهها و آب روان.
هم جهان با ما و هم ما با جهان سازندهایم
شرط باشد گر جوان سازنده باشد با جوان
هوش مصنوعی: ما و جهان همدیگر را شکل میدهیم. اگر در این همکاری شرط این باشد که جوانی سازنده و خلاق وجود داشته باشد، این همکاری بهتر و مؤثرتر خواهد بود.
مهرگردون باغ را از مهربانیکرد نو
نو کنیم از سرکنون مهر نگار مهربان
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و مهربانی، درختان باغ را تازه میکنیم و از نو شروع میکنیم تا عشق و محبت معشوقهام را دوباره تجربه کنیم.
تازه باید روی ما در مهر کز تحویل مهر
تازگی دارد جهان چون دولت شاه جهان
هوش مصنوعی: یعنی ما باید محبت و محبتورزی خود را تازه و نو کنیم، زیرا مانند اینکه یک دولت بزرگ و باعظمت در جهان وجود دارد، عشق و محبت ما هم باید در دلها تازگی و شادابی داشته باشد.
داور دارندهٔ ایران و دارای عجم
ارسلان ارغو پناه گوهر الب ارسلان
هوش مصنوعی: داور و قاضی که صاحب ایران و دارای سرزمین عجم است، به ارسلان ارغو و پناهی که دارد، احترام بگذار.
شهریار شهر بند و داور کشور گشای
پادشاه ملک بخش و خسرو گیتی ستان
هوش مصنوعی: پادشاهی که به عنوان حاکم شهر و داور کشور شناخته میشود، فرمانروای بخشندهای است که بر جهانی وسیع سلطنت میکند.
آن جهانداری که از تیغش همی گیرد یقین
آن شگفتیها که مردم را نباید در گمان
هوش مصنوعی: جهانداری که با قدرت و تیغ خود یقیناً ما را از شگفتیها و عجایب آگاه میکند، آنچه که نباید به آن گمان برد، نشان از عظمت و تسلط او دارد.
فضل یابد بر زبان چون روی او بیند بصر
فخر آرد بر بصر چون مدح او گوید زبان
هوش مصنوعی: وقتی چشم به چهره او میافتد، زبان از فضل و شایستگی او سخن میگوید و وقتی زبان او را ستایش میکند، چشم نیز به او افتخار میکند.
از اجل نبود امان آن را که زو یابد نهیب
وز فلک نبود نهیب آن را که زو یابد امان
هوش مصنوعی: اگر کسی به دست سرنوشت مورد تهدید قرار گیرد، نمیتواند از آن نجات یابد، و اگر از آسمان خطر و تهدیدی وجود داشته باشد، او نیز نمیتواند از آن در امان باشد.
گو بیا از مهر وکینش ساعتی اندازه گیر
هرکه خواهد تا ببیند مایهٔ سود و زیان
هوش مصنوعی: بیایید لحظهای از عشق و نفرت او صحبت کنیم، تا هر کسی که میخواهد، بتواند نتیجه سود و زیان را ببیند.
تیر او چون با کمان پیوسته گردد در نبرد
قامت چون تیر اعدا چفته گردد چون کمان
هوش مصنوعی: وقتی تیر او به کمان وصل شود و در نبرد به پرواز درآید، دشمنان نیز مانند تیرها در برابر او خم و ناتوان خواهند شد.
از نبوت چون کشید اندر دهان اژدها
چوب موسی صدهزاران سامری در یک زمان
هوش مصنوعی: وقتی که نبوت در دهان اژدها (که نماد فساد و طغیان است) به چوب موسی تبدیل شد، هزاران سامری (که نماد گمراهی و انحراف از راه حق است) به یکباره ظهور کردند.
بینبوت تیغ او چون اژدها شد روز رزم
صد هزاران جان دشمن را کشید اندر دهان
هوش مصنوعی: در غیاب پیامبری، شمشیر او مانند اژدهایی وحشتناک به کارآمد و در روز جنگ، جانهای زیادی از دشمنان را به راحتی بلعید.
موجب فتح است هر سالی رکاب فرخش
فتح پیش آید سبک چون شد رکاب اوگران
هوش مصنوعی: هر سال، نیکی و پیروزی به همراه دارد. وقتی که رکاب اسبش سبک و راحت شود، فتح و پیروزی از راه میرسد.
حجت و برهان این در سال ماضی دیدهای
باش تا در سال مستقبل ببینی بیش از ان
هوش مصنوعی: دلیلی و نشانهای که در سال گذشته مشاهده کردهای، فراموش نکن؛ زیرا در سال آینده ممکن است نشانههای بیشتری از آن را ببینی.
باش تا سازد ز بهر او امیرالمومنین
جامه و تاج و لوا و خواندش صاحب قران
هوش مصنوعی: صبر کن تا امیرالمومنین برای او لباس و تاج و پرچم درست کند و او را صاحب قرآن بخواند.
باش تا بردارد و زیر نگین آرد سهگنج
گنج باد آورد وگنج گاو و گنج شایگان
هوش مصنوعی: صبر کن تا ببیند و به دست آورد سه نوع ثروت: ثروت به دست آمده از باد، ثروت حاصل از گاو و ثروت ناشی از نیکوکاری.
باش تا غرنده و برنده گردد بر ظفر
کوس او در روم و هند و تیغ او در قیروان
هوش مصنوعی: اجازه بده تا صدای پیروزی او در کشورهای روم و هند طنین انداز شود و شمشیرش در قیروان به حماسه و شکوه بدرخشد.
بس بود دیدار او چندین سعادت را دلیل
بس بودکردار او چندین بشارت را نشان
هوش مصنوعی: دیدن او به اندازه کافی نشانگر سعادت است و رفتار او هم مشخصکننده بشارتهای فراوان.
خسروا مریخ را با آفتاب از بهر تو
بیعتی رفته است بر فتح و ظفر برآسمان
هوش مصنوعی: ای نازنین، سیاره مریخ به خاطر تو با خورشید پیمانی بسته است تا به پیروزی و کامیابی بر فراز آسمانها برسد.
این یکی بر فتح تو دارد به اوج اندر وطن
وان دگر بر نصرت تو بر شرف دارد مکان
هوش مصنوعی: این شخص به موفقیت تو در سرزمینت افتخار میکند و آن دیگری نیز برای حمایت از تو در جایگاهی با honor و عظمت قرار دارد.
گر برین بیعت نبودست اتفاقی پس چرا
خانهٔ آن جای این شد خانهٔ این جای آن
هوش مصنوعی: اگر این همپیمانی و توافق تصادفی نبوده، پس چرا خانه آن شخص جای این شخص و خانه این جای آن شخص شده است؟
کی توان کردن تو را با رستم دستان قیاس.
گرچه رستم بود در گیتی به مردی داستان
هوش مصنوعی: کی میتواند تو را با رستم دستان مقایسه کند؟ هرچند رستم در دنیا به عنوان مردی با داستانهای شگفتانگیز شناخته میشود.
بود رستم پهلوان لشکر کاوس شاه
هست در لشکر چو رستم مر تو را صد پهلوان
هوش مصنوعی: رستم، قهرمان لشکر کاوس شاه، در میان لشکر حضور دارد و وجود او به اندازهای است که مانند صد پهلوان دیگر میباشد.
در خط فرمان رستم سیستان بود و هری
تو به رستم دادهای اینک هری و سیستان
هوش مصنوعی: در خط فرمان، رستم در سیستان و هری حضور دارد، و تو اکنون هری و سیستان را به رستم سپردهای.
مدتی ملک خراسان آل سامان داشتند
بعد از ایشان داشت شاه کابل و کابلستان
هوش مصنوعی: مدتی خاندان سامان بر خراسان فرمانروایی کردند و پس از آنها، پادشاه کابل و نواحی کابلستان به سلطنت رسید.
هر یکی را بود رسمی دیگر و کاری دگر
نامهٔ ایشان بخواه و قصهٔ ایشان بخوان
هوش مصنوعی: هر فردی رسم و رسوم خاص خود را دارد و فعالیتهای متفاوتی انجام میدهد. برای شناخت بهتر آنها، نیاز به آشنایی با نوشتهها و داستانهای هر یک داریم.
تا از ایشان هیچ شاه و هیچ خسرو در دو سال
کرد چندین فتح گوناگون به شمشیر و سنان
هوش مصنوعی: در دو سال گذشته، هیچ پادشاه یا فرمانروایی نتوانسته است به این اندازه و با این تنوع، پیروزیهای متفاوتی بهدست آورد.
در هنر پیشی تو وایشان در زمان بودند پیش
هست پیشی در هنر زان به که پیشی در زمان
هوش مصنوعی: در هنر و فنون، تو بر دیگران برتری داری و این برتری در زمان ارزش بیشتری دارد. بهتر است در هنر و مهارتهای خود پیشرو باشی تا اینکه فقط در زمان جلوتر از دیگران باشی.
شک و شبهت نیست اکنون خلق را درکار تو
کار تو روزست و روز از خلق کی ماند نهان
هوش مصنوعی: اکنون هیچ شکی در این نیست که مردم در مورد تو فکر میکنند. کار تو مانند روز روشن است و هیچ چیزی از چشم مردم نمیتواند پنهان بماند.
آنکه دورست از تو کردی گوش او را پرخبر
وان که نزدیک است کردی جسم او را پرعیان
هوش مصنوعی: کسی که از تو دور است، گوشش پر از خبرها و اطلاعات شده است، در حالی که کسی که نزدیک به توست، فقط با عیان و حضورش در دسترس است.
عالمی اکنون غریق منت و شکر تواند
تو غریق منت و شکر خدای غیب دان
هوش مصنوعی: یک فرد عالم اکنون در دریایی از نعمتها و شکرگزاری غرق شده است، و تو نیز در دریای نعمت و شکرسپاری پروردگار پنهان و غیبدان غرق هستی.
شکر او کن تا شوی بر هرکه خواهی کامکار
نام او بر تا شوی بر هر که خواهی کامران
هوش مصنوعی: اگر شکرگزاری و سپاسگزاری خداوند را انجام دهی، به هر کسی که بخواهی دست یابی و به آرزوهایت خواهی رسید.
تا که از باد بهاری بشکفد شاخ سمن
تا شود پژمرده از باد خزان برگ رزان
هوش مصنوعی: زمانی که در فصل بهار، شاخسار سمن به شکوفه نشسته و زیبا میشود، به تدریج و با روی کار آمدن بادهای خزان، این زیبایی و طراوت از بین میرود و برگهایش پژمرده میشوند.
نیکخواهت باد چون شاخ سمن وقت بهار
بدسگالت باد چون برگ رزان وقت خزان
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی خوبی دارم که در وقت بهار مثل شاخهای خوشبو و زیبا باشد، و در زمان خزان مانند برگهای پژمرده و بیجان نباشی.
آسمان خطی نوشته بر بقای عمر تو
زهره بر خطش گواه و مشتری بر او ضمان
هوش مصنوعی: آسمان سرنخهایی از مدت زندگیات را به تصویر کشیده و سیاره زهره بر آن شهادت میدهد و مشتری هم ضمانت میکند.
لشکر و ملک تو چونگفتار مردم بیقیاس
دولت و عمر تو چون رفتار گردون بیکران
هوش مصنوعی: نیرو و پادشاهی تو مانند سخنان مردم است و قابل سنجش نیست، و سلطنت و زندگی تو همانند حرکت آسمان بیپایان و نامتناهی است.
جشن نوروزت مبارک بخت پیروزت دلیل
مجلس تو بزم خرم همچنین تا جاودان
هوش مصنوعی: سال نو و عید نوروز برایت مبارک باشد. امیدوارم بخت و شانس تو همیشه همراهت باشد و مجالست را پر از شادی و خوشحالی کند، همچنین برای همیشه این حال خوب پابرجا بماند.
پیش تخت تو معزی خواند شکر تهنیت
هم به جشن نوبهار و هم به جشن مهرگان
هوش مصنوعی: در برابر تو، معزی (شاعر) با شکرگزاری به خاطر سلامتی و جشنهای نوبهار و مهرگان میخواند.