گنجور

شمارهٔ ۳۶۶

باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان
ابر نیسانی همی بر گل شود لؤلؤفشان
از جواهر گنج یاقوت است گویی میوه‌دار
وز طرایف کَرْخِ بغدادست گویی بوستان
راغ شد چون ششتری و باغ شد چون مشتری
آب شد چون سلسبیل و خاک شد چون پرنیان
پر حُلَل شد کوهسار و پرحُلی شد مرغزار
پرحشر شد جویبار و پرگهر شد گلستان
از شکوفه هر درختی سیم‌پاش و دُرفشان
وز بنفشه هر زمینی مشکسای و نیل‌سان
هر نباتی را زدانگی دیگر آید پیرهن
هر درختی را زرنگی دیگر آید طیلسان
ازکواکب نیست پیدا آسمان از کوهسار
وز شقایق نیست پیدا کوهسار از آسمان
هر سحرگاه آن همی‌ کوکب فرستد سوی این
هر شبانگاه این همی لاله فرستد سوی آن
بنگر اندر سبزه‌زار و یاسمینش برکنار
بنگر اندر لاله‌زار و شنبلیدش در میان
آن یکی چون جام مینا در میان لاجورد
وین دگر چون طشت زرین در میان زعفران
راغ را بنگر به کردار بهاری دلگشای
باغ را بنگر به کردار نگاری دلستان
آن نگاری کز وصال و هجر او پیدا شود
از خزان من بهار و از بهار من خزان
زلف کوتاهش همی عشق مرا دارد دراز
قد چون تیرش همی پشت مرا دارد کمان
ارغوان از رنگ روی من شود چون شنبلید
شنبلید از رنگ روی او شود چون ارغوان
چشم من در عاشقی گوهر فشاند بی‌قیاس
زلف او در دلبری عنبر فشاند بی‌کران
آن سخاوتها که چشم من‌ کند در عاشقی
دست مولانا کند در دولت صاحبقران
وان صناعتها که زلف او کند در دلبری
کلک مولانا کند در دولت شاه جهان
آفتاب سعد و نصرت ملک سلطان را شرف
نامور بوسعد بن منصور صدر کامران
از کمال دانش و فرهنگ و معنی درگذشت
عقل او از اقتراح و طبع او از امتحان
نیک بنگر کلک او را تا ببینی پیکری
بی‌بصر باریک‌بین و بی‌خرد بسیار دان
نقش او بر سیم روشن چون دخان بی‌چراغ
ملک ازو همواره روشن چون چراغ بی‌دخان
مرغ زرین است و او را تختهٔ سیمین چمن
مرغ رنگین است و او را برج مشکین آشیان
پیشه‌ گیرد خدمت او هر که خواهد آب و جاه
توشه سازد مدحت او هرکه خواهد نام و نان
چون ز یک خدمت جدا مانی به حکم اضطرار
جز در این عالی مقر خدمت نمودن کی توان
تا امید و بیم باشد در دل خرد و بزرگ
تا زیان و سود باشد در تن پیر و جوان
در دل هر بدسگالش باد بیم بی‌امید
در تن هر نیک خواهش باد سود بی‌زیان
بر همایون روزگار و عید او فرخنده باد
همچنین نوروز و صد نوروز و عید مهرگان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان
ابر نیسانی همی بر گل شود لؤلؤفشان
هوش مصنوعی: باد بهاری به آرامی در باغ می‌وزد و ابرهای باران‌زا بر روی گل‌ها می‌بارند و جلوه‌ای چون مروارید را به آن‌ها می‌بخشند.
از جواهر گنج یاقوت است گویی میوه‌دار
وز طرایف کَرْخِ بغدادست گویی بوستان
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد این گنجینه، همچون یاقوتی درخشان و میوه‌دار است که به طرزی زیبا و خاص همچون باغی دل‌انگیز در کَرْخِ بغداد به چشم می‌آید.
راغ شد چون ششتری و باغ شد چون مشتری
آب شد چون سلسبیل و خاک شد چون پرنیان
هوش مصنوعی: چون ششتری به شدت پربار و سرزنده شد، چون مشتری پر از زیبایی و تجمل گردید. آب مانند سلسبیل که گوارا و شیرین است، و خاک مانند پارچه‌ای نرم و ظریف گردید.
پر حُلَل شد کوهسار و پرحُلی شد مرغزار
پرحشر شد جویبار و پرگهر شد گلستان
هوش مصنوعی: کوه‌ها با پوششی زیبا پوشیده شدند و دشت‌ها نیز به زیبایی آراسته شده‌اند. جویبارها پر از حیات شده‌اند و گلستان‌ها سرشار از گل و سرسبزی شده‌اند.
از شکوفه هر درختی سیم‌پاش و دُرفشان
وز بنفشه هر زمینی مشکسای و نیل‌سان
هوش مصنوعی: هر درختی در بهار از شکوفه‌هایش زیبا و دل‌نواز است و از زیبایی بنفشه‌ها در زمین، رنگ آبی و زیبا مانند نیل به چشم می‌خورد.
هر نباتی را زدانگی دیگر آید پیرهن
هر درختی را زرنگی دیگر آید طیلسان
هوش مصنوعی: هر گیاهی از ریشه‌اش نشأت می‌گیرد و هر درختی با دقت و مهارت خاصی رشد می‌کند و شکل می‌گیرد.
ازکواکب نیست پیدا آسمان از کوهسار
وز شقایق نیست پیدا کوهسار از آسمان
هوش مصنوعی: آسمان از کوه‌ها نمایان نمی‌شود و کوه‌ها هم از آسمان دیده نمی‌شوند. همچنین، شقایق‌ها در کوه‌ها پیدا نیستند و کوه‌ها هم به وسیله شقایق‌ها قابل شناسایی نیستند.
هر سحرگاه آن همی‌ کوکب فرستد سوی این
هر شبانگاه این همی لاله فرستد سوی آن
هوش مصنوعی: هر صبح، ستاره‌ای به سوی انسان می‌فرستد و هر شب، گل لاله‌ای به سمت او می‌فرستد.
بنگر اندر سبزه‌زار و یاسمینش برکنار
بنگر اندر لاله‌زار و شنبلیدش در میان
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های طبیعت نگاه کن، سبزه‌ها و گل‌های یاس را کنار هم ببین. همچنین، در وسط گل‌های لاله و گل‌شنبلید، جستجو کن.
آن یکی چون جام مینا در میان لاجورد
وین دگر چون طشت زرین در میان زعفران
هوش مصنوعی: یکی از آن‌ها مانند جام بلورین است که در میان رنگ آبی لاجورد قرار دارد و دیگری شبیه ظرف زرینی است که در میان زعفران قرار گرفته است.
راغ را بنگر به کردار بهاری دلگشای
باغ را بنگر به کردار نگاری دلستان
هوش مصنوعی: به رفتار و اخلاق خوب انسان‌ها مانند بهاری دل‌نشین نگاه کن و زیبایی‌های باغ را همچون تصاویری دل‌انگیز بررسی کن.
آن نگاری کز وصال و هجر او پیدا شود
از خزان من بهار و از بهار من خزان
هوش مصنوعی: آن معشوقی که با بودن و نبودنش، حال و هوای دل مرا تغییر می‌دهد، باعث می‌شود که در زندگی‌ام بهاری از عشق و همچنین زمستانی از دل‌تنگی تجربه کنم.
زلف کوتاهش همی عشق مرا دارد دراز
قد چون تیرش همی پشت مرا دارد کمان
هوش مصنوعی: موهای کوتاه او به اندازه‌ای جذاب و دلنشین است که عشق من را بلند قد و زیبا جلوه می‌دهد، گویی که پشت من را مانند کمان به خواب کشیده است.
ارغوان از رنگ روی من شود چون شنبلید
شنبلید از رنگ روی او شود چون ارغوان
هوش مصنوعی: ارغوان به خاطر رنگ چهره من به زیبایی می‌رسد و شنبلید نیز به خاطر رنگ چهره او چنین زیبایی‌ای پیدا کرده است.
چشم من در عاشقی گوهر فشاند بی‌قیاس
زلف او در دلبری عنبر فشاند بی‌کران
هوش مصنوعی: چشم من در عشق، زیبایی‌های بی‌نظیری را نشان می‌دهد و موهای او در دلبری، خوشبو و بی‌پایان به نظر می‌رسد.
آن سخاوتها که چشم من‌ کند در عاشقی
دست مولانا کند در دولت صاحبقران
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که احساسات عمیق عشق و بخشندگی به قدری بزرگ و بی‌نظیر است که می‌تواند انسان را به مقام و منزلتی بالا برساند. در واقع، عشق و generosity می‌تواند سرنوشت را تغییر دهد و فرد را در مسیر موفقیت قرار دهد.
وان صناعتها که زلف او کند در دلبری
کلک مولانا کند در دولت شاه جهان
هوش مصنوعی: زلف معشوق به قدری دلرباست که اگر کسی با مهارت و خلاقیت به آن بپردازد، می‌تواند آثار شگفت‌انگیزی خلق کند که شایسته‌ی بزرگ‌ترین مقام‌ها و افتخارات باشد.
آفتاب سعد و نصرت ملک سلطان را شرف
نامور بوسعد بن منصور صدر کامران
هوش مصنوعی: خورشید خوشبختی و پیروزی شاه، به خاطر مقام و نام نیک بوسعد بن منصور، صدر فخرآفرین، درخشش و اعتبار بخشیده است.
از کمال دانش و فرهنگ و معنی درگذشت
عقل او از اقتراح و طبع او از امتحان
هوش مصنوعی: عقل او به خاطر دانش و فرهنگ و معنای بالا فراتر از فقط ایده‌پردازی و پیشنهادات معمولی رفته است و طبیعت او نیز از آزمایش‌ها و امتحانات عادی فراتر رفته است.
نیک بنگر کلک او را تا ببینی پیکری
بی‌بصر باریک‌بین و بی‌خرد بسیار دان
هوش مصنوعی: به دقت به رفتار او نگاه کن تا بفهمی که او دارای ظاهری است که هیچ دانش و بینشی ندارد، اما بسیار به دانایی و خرد خود می‌بالد.
نقش او بر سیم روشن چون دخان بی‌چراغ
ملک ازو همواره روشن چون چراغ بی‌دخان
هوش مصنوعی: تصویر او بر سیم روشنی مانند دودی است که از چراغی بدون شعله بیرون می‌آید و ملک او همیشه روشن است، مانند چراغی که بدون دود می‌سوزد.
مرغ زرین است و او را تختهٔ سیمین چمن
مرغ رنگین است و او را برج مشکین آشیان
هوش مصنوعی: مرغی طلایی در جایی نشسته که تخته‌ای از نقره زیر پایش است. پرنده‌ای رنگی نیز در مکانی با برج سیاهی آشیانه دارد.
پیشه‌ گیرد خدمت او هر که خواهد آب و جاه
توشه سازد مدحت او هرکه خواهد نام و نان
هوش مصنوعی: هر کس که بخواهد زندگی‌اش را به خوشی و شرافت بگذراند، باید به خدمت او درآید. همچنین، هر کسی که خواهان شهرت و ثروت است، باید به ستایش او بپردازد.
چون ز یک خدمت جدا مانی به حکم اضطرار
جز در این عالی مقر خدمت نمودن کی توان
هوش مصنوعی: وقتی از یک وظیفه جدا می‌شوی، به خاطر شرایط خاص، آیا می‌توانی جز در این جایگاه عالی به خدمت ادامه دهی؟
تا امید و بیم باشد در دل خرد و بزرگ
تا زیان و سود باشد در تن پیر و جوان
هوش مصنوعی: وقتی که در دل انسان‌ها امید و ترس وجود دارد، ممکن است همگان، چه کوچک و چه بزرگ، احساساتی مانند زیان و سود را در زندگی خود تجربه کنند، اعم از پیر و جوان.
در دل هر بدسگالش باد بیم بی‌امید
در تن هر نیک خواهش باد سود بی‌زیان
هوش مصنوعی: در دل هرکس که نیتی بد دارد، خود را بی‌امید می‌یابد و در جسم هر کس که به خوبی فکر می‌کند، سودی بدون ضرر احساس می‌کند.
بر همایون روزگار و عید او فرخنده باد
همچنین نوروز و صد نوروز و عید مهرگان
هوش مصنوعی: روزهای خوش و خوشایند را تبریک می‌گوییم و همچنین نوروز، صد بار نوروز و جشن مهرگان را نیز گرامی می‌داریم.