گنجور

شمارهٔ ۳۵۲

سزد گر بشنود توحید یزدان
هر ان مؤمن که او باشد سخندان
که چون باشد سخنور مرد مؤمن
دلش بگشاد از توحید یزدان
خداوندی که بی ‌آلت بیفروخت
هزاران شمع بر گردون گردان
ز تاریکی لباسی داد شب را
که ماه از دامن او هست تابان
به‌ روز از روشنی پیراهنی داد
که دارد آفتاب اندر گریبان
ز بهر نفع مخلوقان برانگیخت
زخاک تیره نعمت‌های الوان
پدید آورد روشن گوهری را
که اندر سنگ و آهن بود پنهان
ز ابر اندر هوا کرد آشکارا
به قدرت برق و رعد و برف و باران
چمن‌ها را به آذار و به آذر
به دست باد کرد آباد و ویران
گل آدم به دست لطف بسرشت
نهاد اندر گل آدم دل و جان
چو محکم کرد اصل کار آدم
به عالم کرد نسل او فراوان
قلم زد بر سرقومی زتوفیق
رقم زد در دل خلقی ز خِذلان
ز بهر دعوت نوح پیمبر
چهل روز از هوا بگشاد طوفان
زبهر حِرزِ ابراهیمِ آزر
به یک لحظه ز آتش‌ کرد ریحان
هم اندر آب دریا پیش موسی
بلا بارید بر فرعون و هامان
زمین را خشک کرد از آب دریا
ز بهر لشکر موسیِ عمران
صبا راگفت تا از شرق تا غرب
کشید اندر هوا تخت سلیمان
به یوسف دادگاه و تخت شاهی
رهانیدش ز چاه و بند و زندان
پدر را باز داد از بوی یوسف
دو چشم روشن اندر بیت‌الاحزان
به‌گردون برد عیسی را ز هامون
محلش با کواکب کرد یک سان
محمد را نبوت داد و معجز
کلید معجز او کرد فرقان
شنیدی این شگفتی‌ها که ایزد
به‌جای بنده کرد از فضل و احسان
همه بر قدرت او هست حجت
همه بر هستی او هست برهان
چنین باید همی در ملک قدرت
چنین باید همی بر خلق فرمان
ازین فرمان نبینم هیچ تقصیر
برین قدرت نبینم هیچ تاوان
به‌گیتی هیچ دَیّاری ندانم
که مستغنی است از توفیق دیان
ز دیان مغفرت خواهیم و رحمت
ز بهر آنکه غفارست و رحمان
کرا در دل بود یک نقطه توحید
کرا در جان بود یک ذره ایمان
نخیزد روز محشر جز موحد
نباشد در قیامت جز مسلمان
اگر شخصی بود با قدر و منظر
که دارد دست و زورپور دستان
چنان باید که با تقدیر ایزد
نسازد چاره و نیرنگ و دستان
وگر مردی بود با زور و قوت
که تیر تیز بگذارد ز سندان
چنان باید که نعمت‌های دنیا
نسنجد پیش چشمش یک سپندان
وگر شاهی بود با ملک و لشکر
که باشد دشمن از تیغش هراسان
چنان باید که از عدلش رعیت
بود آسوده و شاد و تن آسان
همین است اعتقاد شاه اسلام
که آبادست ازو ملک خراسان
ملک سنجر همایون ناصرالدین
خداوند همه ایران و توران
جهانداری که اندر نسل سلجوق
جهان را یادگار است از سه سلطان
همه عالم ز مشرق تا به مغرب
براق همتش را هست میدان
در آن میدان سَرِ اعدای دولت
چو گوی آورده اندر خمّ چوگان
به زیر سایهٔ انصاف و عدلش
نترسد آهو از شیر بیابان
نگردد چرخ گردون جز به کامش
خدایا چشم بد زو دور گردان
ضمیر من رهی در آفرینش
چو درجی هست پر یاقوت و مرجان
کند زان درج بر خلق زمانه
زبانم هر زمانی گوهر افشان
منم نو جان به‌فر دولت شاه
نشسته ساکن اندر مروِ شهجان
بقا و دولت ایام او را
هواخواه و دعاگوی و ثناخوان
به دستوری به خانه رفت خواهم
که رنجورم هنوز از رنج پیکان
اگر رسمم بفرماید خداوند
بود درد مرا آن رسم درمان
همیشه تا زباد ماه نوروز
گل سوری بخندد در گلستان
ز باد د‌ولت اندر باغ عمرش
گل شاهی و شادی باد خندان
جمالش را مبادا هیچ آفت
کمالش را مبادا هیچ نقصان
هزاران سال فرخ باد و معمور
بر او ماه صیام و ماه نیسان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سزد گر بشنود توحید یزدان
هر ان مؤمن که او باشد سخندان
هوش مصنوعی: اگر هر مؤمنی که سخنران است، شنونده توحید خداوند باشد، سزاوار است که به این موضوع توجه کند.
که چون باشد سخنور مرد مؤمن
دلش بگشاد از توحید یزدان
هوش مصنوعی: وقتی سخن‌سنج با ایمان صحبت می‌کند، دلش از شناخت و توحید خداوند پر می‌شود.
خداوندی که بی ‌آلت بیفروخت
هزاران شمع بر گردون گردان
هوش مصنوعی: خداوندی که بدون هیچ وسیله‌ای هزاران شمع را بر آسمان قرار داده است.
ز تاریکی لباسی داد شب را
که ماه از دامن او هست تابان
هوش مصنوعی: شب با تاریکی خود، لباسی به تن کرده است و ماه از دامن این تاریکی نمایان و درخشان است.
به‌ روز از روشنی پیراهنی داد
که دارد آفتاب اندر گریبان
هوش مصنوعی: در آن روز، نور و روشنی از پیراهنی ساطع می‌شد که گویی خورشید در آغوش آن قرار داشت.
ز بهر نفع مخلوقان برانگیخت
زخاک تیره نعمت‌های الوان
هوش مصنوعی: برای سود و فایده مخلوقات، خداوند از خاک سیاه، نعمت‌های رنگارنگ و متنوعی را برانگیخته است.
پدید آورد روشن گوهری را
که اندر سنگ و آهن بود پنهان
هوش مصنوعی: یک گوهر درخشان را به وجود آورد که در سنگ و آهن مخفی بود.
ز ابر اندر هوا کرد آشکارا
به قدرت برق و رعد و برف و باران
هوش مصنوعی: ابر در آسمان به وضوح نشان می‌دهد که با قدرت خود می‌تواند رعد و برق، برف و باران به وجود آورد.
چمن‌ها را به آذار و به آذر
به دست باد کرد آباد و ویران
هوش مصنوعی: باد باعث شد تا چمن‌ها به زیبایی و زنده‌گی گرایش پیدا کنند و در عین حال آن‌ها را خراب کند.
گل آدم به دست لطف بسرشت
نهاد اندر گل آدم دل و جان
هوش مصنوعی: خداوند با لطف و مهربانی، وجود انسان را به زیبایی خلق کرده و در آن، دل و روحش را قرار داده است.
چو محکم کرد اصل کار آدم
به عالم کرد نسل او فراوان
هوش مصنوعی: زمانی که بنیان وجود انسان به خوبی برقرار شد، خداوند نسل او را در زمین به فراوانی گسترش داد.
قلم زد بر سرقومی زتوفیق
رقم زد در دل خلقی ز خِذلان
هوش مصنوعی: قلم نوشت بر سر قومی که به خاطر خوش شانسی به موفقیت رسیدند و در دل مردم از عدم موفقیت و ناکامی حاکم بودند.
ز بهر دعوت نوح پیمبر
چهل روز از هوا بگشاد طوفان
هوش مصنوعی: به خاطر دعوت نوح پیامبر، طوفانی به مدت چهل روز از آسمان باز شد.
زبهر حِرزِ ابراهیمِ آزر
به یک لحظه ز آتش‌ کرد ریحان
هوش مصنوعی: برای حفاظت از ابراهیم در مقابل آتش، در یک لحظه تبدیل به گل شد.
هم اندر آب دریا پیش موسی
بلا بارید بر فرعون و هامان
هوش مصنوعی: در آب دریا، بلای بزرگ بر فرعون و هامان نازل شد، در حالی که موسی در آنجا حضور داشت.
زمین را خشک کرد از آب دریا
ز بهر لشکر موسیِ عمران
هوش مصنوعی: زمین به خاطر لشکر موسیِ عمران از آب دریا خشک شد.
صبا راگفت تا از شرق تا غرب
کشید اندر هوا تخت سلیمان
هوش مصنوعی: باد را به سمت شرق و غرب فرستادند تا در آسمان تخت سلیمان را به پرواز درآورد.
به یوسف دادگاه و تخت شاهی
رهانیدش ز چاه و بند و زندان
هوش مصنوعی: یوسف را از چاه و اسارت نجات داد و به مقام شاهی و قدرت رساند.
پدر را باز داد از بوی یوسف
دو چشم روشن اندر بیت‌الاحزان
هوش مصنوعی: پدر به خاطر بوی یوسف، دو چشمانش را در خانه غم و اندوه روشن کرد.
به‌گردون برد عیسی را ز هامون
محلش با کواکب کرد یک سان
هوش مصنوعی: عیسی را از هامون به آسمان بردند و او را با ستاره‌ها برابر کردند.
محمد را نبوت داد و معجز
کلید معجز او کرد فرقان
هوش مصنوعی: خداوند به محمد نبوت عطا فرمود و او را به معجزه‌ای مؤید کرد که توانایی تفکیک حق از باطل را به همراه داشت.
شنیدی این شگفتی‌ها که ایزد
به‌جای بنده کرد از فضل و احسان
هوش مصنوعی: آیا از این شگفتی‌ها باخبر هستی که خداوند به‌جای بنده‌اش از رحمت و لطف خود انجام داده است؟
همه بر قدرت او هست حجت
همه بر هستی او هست برهان
هوش مصنوعی: همه موجودات برای اثبات قدرت او و وجودش دلیل و نشانه‌ای دارند.
چنین باید همی در ملک قدرت
چنین باید همی بر خلق فرمان
هوش مصنوعی: باید در سرزمین قدرت به گونه‌ای رفتار کرد که مناسب مقام باشد و همچنین باید بر مردم به نیکی و با فرمانی درست و منطقی حکومت کرد.
ازین فرمان نبینم هیچ تقصیر
برین قدرت نبینم هیچ تاوان
هوش مصنوعی: به خاطر این دستور هیچ خطایی نمی‌بینم و بر این توانایی هیچ خسارتی نمی‌فهمم.
به‌گیتی هیچ دَیّاری ندانم
که مستغنی است از توفیق دیان
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کسی را نمی‌شناسم که از لطف و راهنمایی الهی بی‌نیاز باشد.
ز دیان مغفرت خواهیم و رحمت
ز بهر آنکه غفارست و رحمان
هوش مصنوعی: ما از دیوان درخواست مغفرت و رحمت داریم برای آنکه او بسیار آمرزنده و مهربان است.
کرا در دل بود یک نقطه توحید
کرا در جان بود یک ذره ایمان
هوش مصنوعی: هر کس در دلش یک نقطه از توحید داشته باشد و در جانش یک ذره از ایمان را احساس کند، اوست که حقیقتاً به خدا نزدیک است.
نخیزد روز محشر جز موحد
نباشد در قیامت جز مسلمان
هوش مصنوعی: در روز قیامت فقط ایمان‌داران به خدا و یکتاپرستان برمی‌خیزند و در این دنیا تنها مسلمانان به جمع می‌آیند.
اگر شخصی بود با قدر و منظر
که دارد دست و زورپور دستان
هوش مصنوعی: اگر کسی باشد با ویژگی‌ها و ظاهری که دارد، به راحتی می‌تواند به دیگران کمک کند و از توانایی‌هایش بهره‌برداری کند.
چنان باید که با تقدیر ایزد
نسازد چاره و نیرنگ و دستان
هوش مصنوعی: انسان باید به گونه‌ای زندگی کند که با سرنوشت و خواست خداوند در تضاد نباشد و از تدبیر و حیله استفاده نکند.
وگر مردی بود با زور و قوت
که تیر تیز بگذارد ز سندان
هوش مصنوعی: اگر مردی باشد که با قدرت و نیروی خود بتواند تیری تیز را از روی سندان رد کند.
چنان باید که نعمت‌های دنیا
نسنجد پیش چشمش یک سپندان
هوش مصنوعی: انسان باید به قدری بزرگ و ارزنده باشد که نعمت‌های دنیا را در مقابل خود مانند یک چوب بی‌ارزش ببیند.
وگر شاهی بود با ملک و لشکر
که باشد دشمن از تیغش هراسان
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی باشد که با قدرت و سپاه خود، دشمنان را از شمشیرش بترساند،
چنان باید که از عدلش رعیت
بود آسوده و شاد و تن آسان
هوش مصنوعی: مردم باید به گونه‌ای باشند که از انصاف و عدل حاکم احساس آرامش و شادی کنند و زندگی ساده‌تری داشته باشند.
همین است اعتقاد شاه اسلام
که آبادست ازو ملک خراسان
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اعتقاد و باور شاه اسلام بر این است که سرزمین خراسان به دلیل وجود او و حکومتش، آباد و رونق دارد.
ملک سنجر همایون ناصرالدین
خداوند همه ایران و توران
هوش مصنوعی: ملک سنجر، پادشاه بزرگ و مورد تأیید خداوند، حاکم بر تمامی ایران و توران است.
جهانداری که اندر نسل سلجوق
جهان را یادگار است از سه سلطان
هوش مصنوعی: دولت‌مردی که از نسل سلجوقیان بر جهان حکومت می‌کند و میراثی از سه پادشاه از خود به جا گذاشته است.
همه عالم ز مشرق تا به مغرب
براق همتش را هست میدان
هوش مصنوعی: همه‌ی دنیا از شرق تا غرب، میدان وسیعی برای تلاش و کوشش اوست.
در آن میدان سَرِ اعدای دولت
چو گوی آورده اندر خمّ چوگان
هوش مصنوعی: در آن میدان، سر دشمنان حکومت مانند گوی در بازی چوگان به بازی گرفته شده است.
به زیر سایهٔ انصاف و عدلش
نترسد آهو از شیر بیابان
هوش مصنوعی: اگر در سایهٔ انصاف و عدالت قرار بگیرد، آهو از شیر وحشی نخواهد ترسید.
نگردد چرخ گردون جز به کامش
خدایا چشم بد زو دور گردان
هوش مصنوعی: خدایا، چرخ روزگار جز به خواسته او نمی‌چرخد، پس نگاه بد را از او دور کن.
ضمیر من رهی در آفرینش
چو درجی هست پر یاقوت و مرجان
هوش مصنوعی: وجود من همانند یک جعبه است که درون آن پر از جواهرات ارزشمندی چون یاقوت و مرجان می‌باشد، به عبارتی ماهیت و درون من سرشار از زیبایی و ارزش است.
کند زان درج بر خلق زمانه
زبانم هر زمانی گوهر افشان
هوش مصنوعی: هرگاه که زمانه به من زبانی عطا کند، من نیز گوهرهای خود را در میان مردم پخش می‌کنم.
منم نو جان به‌فر دولت شاه
نشسته ساکن اندر مروِ شهجان
هوش مصنوعی: من جوانی هستم که به لطف و قدرت شاه، در شهر مرو زندگی می‌کنم.
بقا و دولت ایام او را
هواخواه و دعاگوی و ثناخوان
هوش مصنوعی: به زندگی و موفقیت او، دوستداران و دعاگویانی از دل و جان وجود دارند که در کارهای نیکش ستایشش می‌کنند.
به دستوری به خانه رفت خواهم
که رنجورم هنوز از رنج پیکان
هوش مصنوعی: به خاطر دستور و فرمانی که دارم، به خانه می‌روم، هرچند هنوز از درد جراحت تیر رنج می‌برم.
اگر رسمم بفرماید خداوند
بود درد مرا آن رسم درمان
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد که درمان من به این صورت باشد، پس آن درد من نیز به همین شیوه برطرف می‌شود.
همیشه تا زباد ماه نوروز
گل سوری بخندد در گلستان
هوش مصنوعی: در هر سال و به ویژه در فصل بهار، هنگامی که نوروز فرا می‌رسد، گل میخک باید در باغ‌ها شکفته شود و به زندگی و زیبایی ادامه دهد.
ز باد د‌ولت اندر باغ عمرش
گل شاهی و شادی باد خندان
هوش مصنوعی: بادِ خوشبختی در باغ زندگی‌اش همچون گل‌های پادشاهی و شادی می‌وزد و او را خندان و شاداب می‌سازد.
جمالش را مبادا هیچ آفت
کمالش را مبادا هیچ نقصان
هوش مصنوعی: جمال او را از هیچ آسیبی در امان نگه‌دار و به کمال او هیچ کمبودی نرسان.
هزاران سال فرخ باد و معمور
بر او ماه صیام و ماه نیسان
هوش مصنوعی: هزاران سال خوشی و آبادانی بر او باد، در حالی که ماه رمضان و ماه نیسان بر او می‌گذرد.

حاشیه ها

1398/12/27 19:02
سینا

عجیبه. دو بیت اولو شمس قیس رازی توی قسمتی از کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم نقل کرده و گفته معزی چنان میگوید: سزد گر بشنود توحید یزدان _ هر آن مؤمن که باشد او مسلمان _ که چون باشد مسلمان مرد مؤمن _ دلش بگشاید از توحید یزدان