شمارهٔ ۳۵۰
ای شکفته سنبل و شمشاد تو بر ارغوان
ای نهفته آهن و پولاد تو در پرنیان
گه زسنبل زلف تو خرمن نهد بر لالهزار
گه ز عنبر جعد تو پرچین نهد بر گلستان
لالهٔ سیراب داری زیر مشک اندر پدید
لؤلؤ خوشاب داری زیر لعل اندر نهان
تیر بالا و کمان ابرو تویی و جز تورا
من ندیدستم ز سیم و غالیه تیر و کمان
چهرهٔ تو هست باغ و قامت تو هست سرو
باغ خندان طرفه باشد بر سر سرو روان
ای میانت لاغر و چشمت سیاه از چه قِبَل
روز من چون چشم داری و تن من چون میان
ای دهانت تنگ و زلفت چَفته از بهر چرا
پشت من چون زلف داری و دل من چون دهان
هرکجا باشم ز وصل و هجر تو پیدا شود
در خزان من بهار و در بهار من خزان
هست هجر تو به وصل اندر چو بیم اندر امید
هست وصل تو به هجر اندر چو سود اندر زیان
روی تو ماه زمین است و نباشد بس عجب
گر ز نور او خورد تشویر ماه آسمان
فرخ آن کس کز دل صافی بود مانند من
فتنهٔ ماه زمین و بنده شاه زمان
سایهٔ یزدان معزالدین والدنیا که هست
دین و دنیا را از او تایید و عز جاودان
تا به گردون در کواکب را قران باشد همی
او بود در دین و دنیا بیقرین صاحبقران
تا قیامت روشنی از دولت او باقی است
گوهر طغرل بک و جغری بک و الب ارسلان
مگذر از فرمان او کاندر خط فرمان اوست
قاف تا قاف زمین و شرق تا غرب جهان
طاعت او در خرد بایسته چون در دل خرد
خدمت او در روان شایسته چون در تن روان
هر که سربی طاعتش دارد نهد بر خاک سر
هرکه جان بیخدمتش دارد دهد بر باد جان
ای جوان دولت شهی کز همت و احسان توست
نعمت خرد و بزرگ و حشمت پیر و جوان
نیست از مهر تو در آفاق فارغ یک ضمیر
نیست از شکر تو در اسلام خالی یک زبان
آنگروهی کز بزرگان فتحها آرند یاد
خواندهاند از هر دری تاریخهای باستان
سربهسر دستان شناسند آن همه تاریخها
چون بخوانند ازکتاب فتح تو یک داستان
تا به شهر اصفهان در ساختی تو دار ملک
توتیای چشم شاهان است خاک اصفهان
ایدری توشاد و خرم وز نهیب تیغ توست
هم به مصر اندر خروش و هم به روم اندر فغان
خلق را معلوم شد کاندر جهان هرگز نبود
چون تو شاهی ملک بخش و خسروی گیتی ستان
زان دل صافیت چون خورشید ناپیدا زوال
زان کف کافیت چون دریای ناپیدا کران
نعمت اندر نعمت است و نصرت اندر نصرت است
جنت اندر جنت است و بوستان در بوستان
ملک فی ضمنالسلامه خلق فی دارالسلام
مال فی حصنالامانه دهر فی ظلالامان
خسروا پیرایهٔ شاهی بود احسان و عدل
سیرت تو هست این و عادت تو هست آن
تا بپاید نور و ظلمت هم برین سیرت بپای
تا بماند آب و آتش هم بر این عادت بمان
همچنین فرخنده رای و شاد طبع و شادخوار
همچنین پیروزبخت و کامکار و کامران
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شکفته سنبل و شمشاد تو بر ارغوان
ای نهفته آهن و پولاد تو در پرنیان
هوش مصنوعی: ای گل سنبل و درخت شمشاد، زیبایی تو بر روی رنگ ارغوانی است. تو مانند آهن و فولاد در جنس نرم و لطیف پرنیان پنهان شدهای.
گه زسنبل زلف تو خرمن نهد بر لالهزار
گه ز عنبر جعد تو پرچین نهد بر گلستان
هوش مصنوعی: گاهی پیچ و تاب زلف تو، مانند سنبل، بر دلنوشتههای باغ لاله میافزاید و گاهی عطر عنبر جعد تو، گلستان را خوشبو و زیبا میکند.
لالهٔ سیراب داری زیر مشک اندر پدید
لؤلؤ خوشاب داری زیر لعل اندر نهان
هوش مصنوعی: گل لالهای که به خوبی آبیاری شده، در زیر مشک آشکار است و مروارید زیبایی در آغوش لعل نهفته است.
تیر بالا و کمان ابرو تویی و جز تورا
من ندیدستم ز سیم و غالیه تیر و کمان
هوش مصنوعی: تو مانند تیر و کمان زیبا و جذابی هستی و من هیچ کس دیگری را در زرق و برق و زیباییات مانند تو ندیدهام.
چهرهٔ تو هست باغ و قامت تو هست سرو
باغ خندان طرفه باشد بر سر سرو روان
هوش مصنوعی: چهرهٔ تو مانند باغی زیباست و قامتت مانند سروهایی است که در آن باغ روییدهاند. نگاه کردن به تو مرا شاداب میکند و خوشحالیام را به اوج میرساند.
ای میانت لاغر و چشمت سیاه از چه قِبَل
روز من چون چشم داری و تن من چون میان
هوش مصنوعی: ای کمر باریک و چشمان سیاهت، چطور ممکن است روز من اینگونه باشد در حالی که تو چشمی داری و من بدنی دارم که تنها به میانت میسازد؟
ای دهانت تنگ و زلفت چَفته از بهر چرا
پشت من چون زلف داری و دل من چون دهان
هوش مصنوعی: ای دهانت کوچک و زلفت در هم پیچیده، چرا پشت من مانند زلفت کلافه و دل من مانند دهان است؟
هرکجا باشم ز وصل و هجر تو پیدا شود
در خزان من بهار و در بهار من خزان
هوش مصنوعی: هر جا که باشم، وجود تو باعث میشود که در فصل پاییزم بهاری حس کنم و در فصل بهارم خزان و دلتنگی را تجربه کنم.
هست هجر تو به وصل اندر چو بیم اندر امید
هست وصل تو به هجر اندر چو سود اندر زیان
هوش مصنوعی: فراق تو مانند وصالی است که در دل آن ترس وجود دارد و وصال تو مانند فراق است که در آن سود و زیانی نهفته است.
روی تو ماه زمین است و نباشد بس عجب
گر ز نور او خورد تشویر ماه آسمان
هوش مصنوعی: در چهره تو زیبایی همچون ماه بر زمین است و این جای شگفتی دارد اگر ماه آسمان از نور تو روشن شود.
فرخ آن کس کز دل صافی بود مانند من
فتنهٔ ماه زمین و بنده شاه زمان
هوش مصنوعی: سعادت برای کسی است که دلش پاک و صاف باشد، مانند من که تحت تأثیر زیباییهای دنیا و جاذبههای زمانه قرار نگرفتهام.
سایهٔ یزدان معزالدین والدنیا که هست
دین و دنیا را از او تایید و عز جاودان
هوش مصنوعی: سایهٔ خداوند معزالدین، یعنی او که دین و دنیا به واسطهٔ وجودش تأیید و با عزت پایدار میشود.
تا به گردون در کواکب را قران باشد همی
او بود در دین و دنیا بیقرین صاحبقران
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آسمانها، ستارهها همراه با یکدیگر چرخش داشته باشند، او در دین و دنیا بیهمتا و همپای یکی از بزرگترین شخصیتهاست.
تا قیامت روشنی از دولت او باقی است
گوهر طغرل بک و جغری بک و الب ارسلان
هوش مصنوعی: تا همیشه روشنی و نیکی از حکومت او باقی خواهد ماند، همچون جواهر طغرل و بزرگی جغری و الب ارسلان.
مگذر از فرمان او کاندر خط فرمان اوست
قاف تا قاف زمین و شرق تا غرب جهان
هوش مصنوعی: از دستورات و خواستههای او عبور نکن، چون همه چیز از قاف تا قاف زمین و از شرق تا غرب جهان تحت فرمان اوست.
طاعت او در خرد بایسته چون در دل خرد
خدمت او در روان شایسته چون در تن روان
هوش مصنوعی: پیروی از او در خرد و اندیشه لازم است، همانطور که عشق و خدمت به او در دل و روان انسان شایسته و پسندیده است.
هر که سربی طاعتش دارد نهد بر خاک سر
هرکه جان بیخدمتش دارد دهد بر باد جان
هوش مصنوعی: هر کسی که از روی بندگی و اطاعت به کسی احترام میگذارد، سر خود را به خاک میگذارد. اما کسی که جانش را در خدمت او قرار نمیدهد، جانش به هدر میرود.
ای جوان دولت شهی کز همت و احسان توست
نعمت خرد و بزرگ و حشمت پیر و جوان
هوش مصنوعی: ای جوان، تو نعمت و شان و منزلت را به همت و kindness خود بخشیدهای و این نعمتها شامل خرد و بزرگی برای همه، پیر و جوان است.
نیست از مهر تو در آفاق فارغ یک ضمیر
نیست از شکر تو در اسلام خالی یک زبان
هوش مصنوعی: هیچ دلی در دنیا از محبت تو خالی نیست و هیچ زبانی در اسلام از سپاسگزاری تو تهی نیست.
آنگروهی کز بزرگان فتحها آرند یاد
خواندهاند از هر دری تاریخهای باستان
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که به یاد بزرگانی که فتحها و پیروزیهای مهم را کسب کردهاند، میپردازند، تاریخهای باستان را از منابع و حوزههای مختلف مطالعه و بررسی کردهاند.
سربهسر دستان شناسند آن همه تاریخها
چون بخوانند ازکتاب فتح تو یک داستان
هوش مصنوعی: همهٔ داستانهای تاریخ، وقتی که از کتاب پیروزی تو یک روایت را بخوانند، به خوبی شناخته میشوند.
تا به شهر اصفهان در ساختی تو دار ملک
توتیای چشم شاهان است خاک اصفهان
هوش مصنوعی: ای کاش شهری به زیبایی اصفهان بسازی، زیرا خاک اصفهان، به مانند توتیای چشم، درخشش و زیبایی خاصی دارد که نظر شاهان را به خود جلب میکند.
ایدری توشاد و خرم وز نهیب تیغ توست
هم به مصر اندر خروش و هم به روم اندر فغان
هوش مصنوعی: تو شاداب و سرزندهای و به خاطر قدرت و تاثیر تو، هم در مصر جست و خیز و شادی وجود دارد و هم در روم ناله و فریاد به گوش میرسد.
خلق را معلوم شد کاندر جهان هرگز نبود
چون تو شاهی ملک بخش و خسروی گیتی ستان
هوش مصنوعی: مردم فهمیدند که در این دنیا هرگز کسی مانند تو وجود نداشته است. تو پادشاهی هستی که ملک را میبخشی و فرمانروایی بر جهان را در دست داری.
زان دل صافیت چون خورشید ناپیدا زوال
زان کف کافیت چون دریای ناپیدا کران
هوش مصنوعی: از دل پاک و صافی تو، مانند خورشید که ناپیداست، زوال و افول فاصله دارد. و از دستهای تو، مانند دریای نامشخص و بیکران است.
نعمت اندر نعمت است و نصرت اندر نصرت است
جنت اندر جنت است و بوستان در بوستان
هوش مصنوعی: خوشیها و برکات پشت سر هم هستند و یاری و کمک نیز به دنبال هم میآید. نعمتها به گونهای هستند که یکی پس از دیگری بر زندگی ما میافزایند و زیبایی و سرسبزی در زندگیامان به وفور پیدا میشود.
ملک فی ضمنالسلامه خلق فی دارالسلام
مال فی حصنالامانه دهر فی ظلالامان
هوش مصنوعی: پادشاه در امنیت و آرامش زندگی میکند، مردم در سرزمین صلح و دوستی هستند، اموال در پناه امانتداری محفوظ است و زمان در سایهای از امنیت سپری میشود.
خسروا پیرایهٔ شاهی بود احسان و عدل
سیرت تو هست این و عادت تو هست آن
هوش مصنوعی: خسرو، زینت و نمایندهٔ پادشاهی، احسان و عدل هستند و رفتار تو همین است و این سنت تو است.
تا بپاید نور و ظلمت هم برین سیرت بپای
تا بماند آب و آتش هم بر این عادت بمان
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور و تاریکی به همین شکل ادامه داشته باشد، باید پایدار بمانند تا آب و آتش نیز به این عادت ادامه دهند.
همچنین فرخنده رای و شاد طبع و شادخوار
همچنین پیروزبخت و کامکار و کامران
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی میپردازد که از نظر روحیه، خوشحال و شاداب هستند و در زندگی خود موفقیتهای زیادی را تجربه کردهاند. این افراد با خوشحالی و سرزندگی زندگی میکنند و در راههای مختلف به پیروزی میرسند.