گنجور

شمارهٔ ۶

ای دل بی‌رحم تو را، مایهٔ شادی غم ما
این چه بلا بود قضا، من ز کجا تو ز کجا
تا که ز من جور و جفا، شرم نداری ز خدا
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار تورا
یا رب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
نگار جادو سخنی، سوار لشکرشکنی
آفت هر جان و تنی، فتنه دور ز منی
غمزه چو بر غمزه زنی، کُشته بهم برفکنی
اینت بلائی که توئی، یا رب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
گرچه توئی سرو سهی، بچهره خورشید و مهی
چوپای در مهد نهی، ز دور نادیده رهی
دل بربائی ز رهی، برزنی و عشوه دهی
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
برکنی از عشوه سرم، خون کنی از غم جگرم
شبی چو باران بگرم، ور نخرامی زدرم
غصه ز تو چند خورم، محنت تو چند برم
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
شیفته زار توام، عاشق رخسار توام
گشته و بیمار توام، بدل گرفتار توام
بجان. خریدار توام، بیا. که در کار توام
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
باشد شرمیت یقین، از من رنجور حزین
زغمزه بگشای کمین، مگر از این غمزه کین
اثیر خود را به از این، ز دوستداران بگزین
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار زتو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل بی‌رحم تو را، مایهٔ شادی غم ما
این چه بلا بود قضا، من ز کجا تو ز کجا
هوش مصنوعی: ای دل بی‌رحم، تو که سبب شادی و غم ما هستی، این سرنوشت عجیب چیست؟ من از کجا آمده‌ام و تو از کجا آمده‌ای؟
تا که ز من جور و جفا، شرم نداری ز خدا
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار تورا
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستی از بدی‌ها و ستم‌هایی که از من می‌بینی شرم کنی و از خدا بترسی. این عذاب و رنجی که از تو می‌رسد، ای کاش از آن نجات پیدا کنم.
یا رب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
هوش مصنوعی: ای پروردگار، مرا از آن بلاهای سختی که خود تو سبب آنها هستی، مبر و محفوظ بدار.
نگار جادو سخنی، سوار لشکرشکنی
آفت هر جان و تنی، فتنه دور ز منی
هوش مصنوعی: زیبای جادوگری که سخن می‌گوید، مانند فرمانده‌ی لشکری است که بر دل‌ها و جان‌ها تسلط دارد و باعث فتنه و آشوب دور از من می‌شود.
غمزه چو بر غمزه زنی، کُشته بهم برفکنی
اینت بلائی که توئی، یا رب زنهار ز تو
هوش مصنوعی: اگر با ناز و عشوه به دیگران نگاه کنی، ما را درگیر مشکلات و دردسرها می‌کنی. این بلایی که تو بر سر ما می‌آوری، ای خدا، از تو به کمک نیاز دارم.
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
هوش مصنوعی: خدایا، به تو پناه می‌برم از بلای سختی که تو خودی!
گرچه توئی سرو سهی، بچهره خورشید و مهی
چوپای در مهد نهی، ز دور نادیده رهی
هوش مصنوعی: هرچند تو مانند سرو بلند و زیبا، چهره‌ای مانند خورشید و ماه داری، اما وقتی که دور هستی و در مخفیگاهی قرار داری، بر من آشکار نیستی.
دل بربائی ز رهی، برزنی و عشوه دهی
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
هوش مصنوعی: دل انسان را به آسانی از دست می‌بردی و با زیبایی و ناز خود او را شیفته می‌کنی. ای خدا، این معضل و دردسر ناشی از وجود تو است؛ از تو حافظت را می‌خواهم.
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به تو پناه می‌برم از بلای سختی که خود تو هستی.
برکنی از عشوه سرم، خون کنی از غم جگرم
شبی چو باران بگرم، ور نخرامی زدرم
هوش مصنوعی: اگر تو از زلف و ناز و عشوه‌ات دست بکشی، دل من از غم پاره‌پاره می‌شود. شبی مثل باران، در اندوه و بی‌تابی می‌سوزم و اگر هم مرا نرنجانی، باز دلم گرفتار غم خواهد بود.
غصه ز تو چند خورم، محنت تو چند برم
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
هوش مصنوعی: چندین بار برای تو غصه بخورم و چندین بار درد و رنج تو را تحمل کنم؟ این درد و سختی که تو به بار آورده‌ای، ای خدا، مرا از این وضعیت نجات بده.
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
هوش مصنوعی: ای خدا، به فریادم برس از این بلا که تو خود آنی.
شیفته زار توام، عاشق رخسار توام
گشته و بیمار توام، بدل گرفتار توام
هوش مصنوعی: من به شدت به تو عشق ورزیده‌ام و به خاطر زیبایی‌ات مجذوب شده‌ام. حالا بیمار عشق تو هستم و دل‌باختهٔ تو شده‌ام.
بجان. خریدار توام، بیا. که در کار توام
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
هوش مصنوعی: ای خدا، جانم را برای تو می‌دهم و خریدار تو هستم، بیا. چون در کار توام بلایی است که خودت هستی. از تو به خودت پناه می‌برم.
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
هوش مصنوعی: پروردگارا، ایمنم دار از این بلاهای سختی که خود تو هستی.
باشد شرمیت یقین، از من رنجور حزین
زغمزه بگشای کمین، مگر از این غمزه کین
هوش مصنوعی: اگر مطمئنی که از من خجالت می‌کشی، با لبخند و نازت دلم را بشکن، شاید با این ناز و نگاه مرموزت درد و رنج من کاهش یابد.
اثیر خود را به از این، ز دوستداران بگزین
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار زتو
هوش مصنوعی: بهتر است خود را از این وضعیت نجات دهی و از میان دوستداران انتخاب کنی. این بلایی که تو به بار آورده‌ای، ای خدا، لطفاً مرا از آن نجات بده.
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
هوش مصنوعی: پروردگارا، مرا از شرّ مصیبتی که تو خود آن را به وجود آورده‌ای، حفظ کن.