گنجور

شمارهٔ ۹۹

تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش
زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش
زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش
چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش
زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری
که مرا تو مردمی کن خبری ده ازمیانش
سحری زباغ حسنش نفسی زدم زحیرت
گل و باد و سرو، ترسم که رسدبسی زیانش
من تنگدل که هستم زغمش فراخ روزی
دل تاب خورده دارم بکمند دلستانش

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش
زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسم که لب‌های شیرینش چه پاسخی به زهر مار می‌دهد، چه خواهی گفت؟ پاسخ این سوال آتش است.
زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش
چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش
هوش مصنوعی: دل من از غم تو به تنگی آمده، اما آن لب‌های کوچک و تنگش نشانه‌ای نمی‌دهد. وقتی کسی او را نمی‌بیند، او همچنان تنها می‌ماند و فقط به یاد توست.
زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری
که مرا تو مردمی کن خبری ده ازمیانش
هوش مصنوعی: اگر بتوانم از میان افراد، تو را پیدا کنم و بخرم، با تمام وجودم، به تو نزدیک می‌شوم و امیدوارم که با تو بودن، شناخت بیشتری از زندگی و انسان‌ها به دست آورم. پس مرا از خودت باخبر کن.
سحری زباغ حسنش نفسی زدم زحیرت
گل و باد و سرو، ترسم که رسدبسی زیانش
هوش مصنوعی: از باغ زیبایی‌اش نفسی کشیدم و شگفتی گل، باد و سرو را حس کردم. اما نگرانم که آسیب‌هایی از زیبایی‌اش به من برسد.
من تنگدل که هستم زغمش فراخ روزی
دل تاب خورده دارم بکمند دلستانش
هوش مصنوعی: من که به خاطر غمش دلگیر هستم، در روزهایی که دل با آنچه دوست دارم می‌تواند تاب بیاورد، احساس خود را در چنگالش دارم.