بخش ۴ - در نعت پیمبر اکرم
محمد شمع جمع اهل بینش
چراغ بزمگاه آفرینش
زهی مجموعه خلق و مروت
ک فهرستش بود مهر نبوت
شکسته طاق کسری از ظهورش
نشسته آتش گبران ز نورش
نبودش سایه آن خورشید پایه
که بود او شمع و شمعش نیست سایه
از آن آدم ملک را گشت مسجود
که نور او چو شمعش بر جبین بود
شب معراج شمع قد برافراخت
براقش همچو برقی بر فلک تاخت
ز شمع وصل او جبریل درماند
و زو پروانه وش بی بال و پر ماند
در آن دو عالم و آدم کجا بود
که نورش شمع بزم کبریا بود
چراغش روشن از نور خدا گشت
و زو روشن چراغ انبیا گشت
به مویی گر نگیرد خلق را دست
کجا از آتش دوزخ توان رست
الا ای پرتو شمع تجلی
چراغ دیده ارباب معنی
نهان از دیده ها خود کرده تا کی
چو نور دیده ها در پرده تا کی
مکن در پرده همچون شمع مسکن
برون آ تا شود آفاق روشن
چو روشن شد ز نورت چشم انجم
چرا چون برق گشتی از نظر گم
تو شمع بزمگاه لامکانی
درین فانوس سبز آخر چه مانی
چو شمع از نور خود آتش برانگیز
بسوز این تیره فانوس و فرو ریز
چو داد اول زمان نور تو پرتو
تو خود هم مهدی آخر زمان شو
سوار عرصه دین همگنان کن
چو شمعش ذوالفقار آتشفشان کن
عدم کن ظلمت کفر از ره دین
به برق تیغ خونریز شه دین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
محمد شمع جمع اهل بینش
چراغ بزمگاه آفرینش
هوش مصنوعی: محمد مانند شمعی است که در جمع اهل بینش میدرخشد و نور افشانی میکند. او چراغ روشنی است برای محفل آفرینش.
زهی مجموعه خلق و مروت
ک فهرستش بود مهر نبوت
هوش مصنوعی: با کمال شگفتی، مجموعهای از خلق و نیکوکاری را میبینیم که فهرست آن با مهر نبوت مشخص شده است.
شکسته طاق کسری از ظهورش
نشسته آتش گبران ز نورش
هوش مصنوعی: سقف کاخ کسری به خاطر ظهور او شکسته شده و آتش پرستندگان آتش، به خاطر نور او خاموش شده است.
نبودش سایه آن خورشید پایه
که بود او شمع و شمعش نیست سایه
هوش مصنوعی: اگر آن خورشید وجود نداشته باشد، دیگر سایهای از آن شمع که خود او بوده، وجود نخواهد داشت.
از آن آدم ملک را گشت مسجود
که نور او چو شمعش بر جبین بود
هوش مصنوعی: از آن آدم بود که ملائکه به او سجده کردند، زیرا نور او مانند شمع بر پیشانیاش میدرخشید.
شب معراج شمع قد برافراخت
براقش همچو برقی بر فلک تاخت
هوش مصنوعی: در شب معراج، شمعی به قد افراشته شد و وسیلهای سریع و نورانی مانند برق بر آسمان حرکت کرد.
ز شمع وصل او جبریل درماند
و زو پروانه وش بی بال و پر ماند
هوش مصنوعی: در نور محبت او، حتی جبرئیل حیران شده و پروانهای که عاشق نور اوست، بدون بال و پر باقی مانده است.
در آن دو عالم و آدم کجا بود
که نورش شمع بزم کبریا بود
هوش مصنوعی: در آن دو عالم و در زمان آدم، کجا بود که نور او مانند شمعی در میهمانی بزرگ خدا نبود؟
چراغش روشن از نور خدا گشت
و زو روشن چراغ انبیا گشت
هوش مصنوعی: چراغ او به نور خدا روشن شد و به واسطه آن، چراغ پیامبران نیز روشن گردید.
به مویی گر نگیرد خلق را دست
کجا از آتش دوزخ توان رست
هوش مصنوعی: اگر مردم به یک خِرَد و توجه کوچک دچار شوند، دیگر چگونه میتوانند از آتش جهنم نجات پیدا کنند؟
الا ای پرتو شمع تجلی
چراغ دیده ارباب معنی
هوش مصنوعی: ای روشنایی چراغی که چشم و دل اهل معنا را روشن میسازی.
نهان از دیده ها خود کرده تا کی
چو نور دیده ها در پرده تا کی
هوش مصنوعی: چقدر میتوانی خود را از دید دیگران پنهان کنی؟ مانند نوری که در پرده پنهان شده، تا کی میخواهی در سایه بمانی؟
مکن در پرده همچون شمع مسکن
برون آ تا شود آفاق روشن
هوش مصنوعی: شمع را در پرده مخفی مکن، بلکه در بیرون قرار بگیر تا دنیای اطرافت روشن شود.
چو روشن شد ز نورت چشم انجم
چرا چون برق گشتی از نظر گم
هوش مصنوعی: وقتی نور تو چشمان ستارهها را روشن کرد، چرا مانند یک رعد و برق ناگهان ناپدید شدی؟
تو شمع بزمگاه لامکانی
درین فانوس سبز آخر چه مانی
هوش مصنوعی: تو مانند شمعی در محفل نورانی هستی، اما در این فانوس سبز، چرا درنگ میکنی؟
چو شمع از نور خود آتش برانگیز
بسوز این تیره فانوس و فرو ریز
هوش مصنوعی: همچون شمعی که با نور خود شعلهای ایجاد میکند، تو نیز این فانوس تاریک را بسوزان و نور آن را بریز.
چو داد اول زمان نور تو پرتو
تو خود هم مهدی آخر زمان شو
هوش مصنوعی: زمانی که اولین روشنایی را به تو بخشیدند، تو نیز باید نور و روشنی در دوران آخرالزمان باشی.
سوار عرصه دین همگنان کن
چو شمعش ذوالفقار آتشفشان کن
هوش مصنوعی: سوار بر میدان دین، همگنان را همچون شمعی روشن کن و همچون ذوالفقار، آتش و هیجان را به وجود آور.
عدم کن ظلمت کفر از ره دین
به برق تیغ خونریز شه دین
هوش مصنوعی: ای عدم، ظلمت کفر را از مسیر دین برطرف کن، با برقی که از تیغ خونریز پیشوای دین میدرخشد.