بخش ۸ - دایره مرکب مدور
دل برد از نقش سنگین
آفتاب از کرمت در خدمات
تقطیع: فاعلاتن فعلاتن فعلات
قافیه: ایطاء جلی در الف و تا
بحر: رمل مسدس مخبون مقصور صدر و ابتدا سالم
صنعت: جمع و مفرد
میبرد خشک و تر از وی برکات
چو صبا و توسن تو ز زمین شوند خیزان
تقطیع: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتان
قافیه: ایطاء جلی در الف نون صفت
بحر: رمل مثمن مشکول(مسبغ)
صنعت: جمع و تفریق
بود این غبار افشان شود آن عبیر پاشان
ما چو سگت از ره نسبت نه ایم
تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلات
قافیه: ایطاء جلی در جمع متکلم
بحر: سریع مطوی موقوف
صنعت: تفریق و تقسیم
کو فلک وما سگ راه وییم
همچو خلق و لطف تو اندر جهان ندیده یکی
تقطیع: فاعلات مفتعلن فاعلات مفتعلن
قافیه: ایطای جلی دریای تنکیر
بحر: مقتضب مطوی
صنعت: جمع و تقسیم
کو نکرده منع گدا و کرم نموده بسی
چو خلق و لطف تو اندر جهان ندیده کسی
تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قافیه: مطلق مجرد
بحر: مجتث مخبون محذوف
صنعت: جمع و تقسیم
نکرده منع گدا و کرم نموده بسی
چون ابر گهر افشان گفتم که شما باشید
تقطیع: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلان
قافیه: ایطاء جلی در جمع مخاطب(کذا)
بحر: هزج اخرب مسبغ
صنعت: جمع و تفریق و تقسیم
نه ابر دهد آبی صد گنج شما بخشید
سگانت جمله شیران و پلنگان
تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
قافیه: ایطاء جلی در الف نون جمع
بحر: هزج مسدس مقصور
صنعت: سحر حلال
سگ ایشان و غالب بر هژبران
مدام می شکند سنجق شهنشاهان
کمینه غازی تو بلکه بندگان صغار
اشارتت بصلابت بسوخت تخم عدو
چنانکه بیخ بخیلی کرامت ستار
شکند سنجق شاهان علامتت
بکند بیخ بخیلی کرامتت
شکند سنجق شاهان علمت
تقطیع و بحر: فعلاتن فعلاتن مفاعلن: غریب مخبون- بیت دوم فعلاتن فعلاتن فعلن رمل مخبون محذوف
قافیه: مطلق مجرد- ایطاء جلی چون صلابت آرند و اگر علامت آرند صحیح بود
صنعت: تضمین المزدوج
بکند بیخ بخیلی کرمت
بجولان چونکه در تازد سمندت سوی میدانها
بگاه خوی چکانیدن شود غرقه بگوهرها
بجولان چو در تازد سمندت چو اژدر
گه خوی چکانیدن شود غرق گوهر
بجولان چو تازد سمندت چو اژدر
تقطیع: بیت الو- مفاعیلن ۴ بار- بیت دوم- فعولن مفاعیلن ۲ بار، بیت سوم فعولن ۴ بار.
بحر: بیت اول- هزج مثمن سالم، بیت دوم- طویل، بیت سوم- متقارب سالم
صنعت: مبسوط
قافیه: مقید مجرد – اولی ایطاء بالف هاء جمع
گه خوی چگانی شود غرق گوهر
سروری مقبلی کاملی رهبری
تقطیع: اولی: مستفعلن ۴ بار- دومی: مستفعلن فاعلن ۲بار- سومی: فاعلن ۴ بار
قافیه: ایطاء جلی بیاء نسبت اگر رهروی بود واگر رهبری باشد صحیح است.
بحر: اولی: رجز مثمن سالم- دومی: بسیط – سومی: متدارک
صنعت: حشو قبیح (کذا)
خسروی عادلی حاکمی داوری
خصم تو خواهد اگر هم عذر کج القصه گفتن
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قافیه: ایطاء جلی چون شنیدن آرند ولی شنفتن صحیح و خالی از ایطاء است
بحر: رمل مثمن سالم
صنعت: حشو متوسط
کی اجل این معذرت را خواهد از اعدا شنیدن
خصم تو خواهد اگر عذر کج القصه گفتن
کی اجل این معذرت را خواهد از اعدا شنفتن
خصم تو خواهد اگر عذر کج القصه گفت
کی اجل این معذرت را خواهد از اعدا شنفت
ایندو بیت هم از بالا مستخرج است
بران دشمنان را که عمرت دراز
تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعول
قافیه: اکفاء
بحر: متقارب مقصور
صنعت: حشو ملیح
مکن گوش اگر هرزه خایند وژاژ
قدم بگشا جهان بستان عدو بشکن
تقطیع: مستفعلن ۳ بار- متفاعلن ۳ بار، بیت دوم مفاعیلن ۳ بار- مفاعلتن ۳ بار
بحر: بیت اول رجز- کامل بیت دوم: هزج- وافر
قافیه: لزوم مالایلزم
صنعت: ذوبحرین – قلب مستوی
علم بنما زپا منشین زره مفکن
در سجده چو سهو لهو و لغوی
تقطیع: مفعول مفاعیل فاعلاتن، دومی مفعول مفاعلن فعولن
بحر: قریب اخرب، دومی هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف
قافیه: معیوب باختلاف حرف قید
صنعت: تدارک
جز پیش تو بوده سجده سهوی
شد بعهدت عزیز خوار زمان
تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلان
قافیه: سناد: اختلاف ردف
بحر: خفیف مسدس محذوف صدر و ابتداء سالم
صنعت: محتمل الضدین
گل در ایام تست خار زمین
جامه تو دوزی برقد هر کس
تقطیع: مفتعلن فع مفتعلن فع
قافیه: متواتر
بحر: منسرح مطوی منحور
صنعت: مدح موجه
داده فلک را جامه اطلس
چیست بدست شاه گو قلزمی از چهی بدر
تقطیع: مفتلعن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
قافیه: متدارک
بحر: رجز مطوی مخبون
صنعت: لغز«ذوالفقار»
همچو زبان اژدها شعله آتشی دو سر
ز مهر و لطف بیحد آن سوار آمد بره استاد
تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلان
قافیه: مترادف
بحر:هزج مثمن مسبغ
صنعت: معما باسم شاه سلطان اسماعیل بهادر
سماعی در میان کشته حالش دست یاری داد
کسی خندیده چون سر داده خشنود
تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
قافیه: مترادف
بحر: هزج مسدس مقصور
صنعت: معما باسم شیخ نجم الدین ابواسحاق مسعود
بمال و دین مبینش دیده در سود
هنر اهلی اگر شاه سخندان شنود
تقطیع: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قافیه: متراکب
بحر: رمل مخبون محذوف
صنعت: تضمین
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
قضا شد تابع حکم تو ایشاه فلک موکل
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.