گنجور

بخش ۱۰ - از حشو مصارع اول این قصیده این قطعه بر می خیزد

کلک ملک سخن که سخیست
دم توفیق همدمت بوده
غیرکلکت کسی ز زلف سخن
گره نظم و نثر نگشوده
هیچکس بی نسیم مرحمتت
گرد محنت ز چهره نزدوده
سوده شد ذره ذره چهره مهر
بسکه درخشت درگهت سوده
کعبه رحمتی و بنده تو
ره دوری به سعی پیموده
گر تو تمکین نمیکنی هیچ است
بلکه در دسریست بیهوده
گر تو تحسین کنی چنین سخنی
کس نگفتست بلکه نشنوده

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کلک ملک سخن که سخیست
دم توفیق همدمت بوده
هوش مصنوعی: نقش‌نگار سخن که بخشنده است، در لحظه کامیابی تو، یار و همدم تو بوده است.
غیرکلکت کسی ز زلف سخن
گره نظم و نثر نگشوده
هوش مصنوعی: هیچ کس به جز تو از زلفت نتوانسته است به زیبایی سخن بگوید و در نظم و نثر خود را به کمال برساند.
هیچکس بی نسیم مرحمتت
گرد محنت ز چهره نزدوده
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند بدون لطف و محبت تو از سختی‌ها و مشکلات زندگی فارغ شود.
سوده شد ذره ذره چهره مهر
بسکه درخشت درگهت سوده
هوش مصنوعی: چهره خورشید به تدریج درخشش خود را از دست داده است، آن‌قدر که در آستانه درگاه تو محو شده است.
کعبه رحمتی و بنده تو
ره دوری به سعی پیموده
هوش مصنوعی: کعبه نماد رحمت و بخشش است و بنده تو برای رسیدن به تو، راه طولانی را با تلاش پشت سر گذاشته است.
گر تو تمکین نمیکنی هیچ است
بلکه در دسریست بیهوده
هوش مصنوعی: اگر تو تسلیم نمی‌شوی، هیچ مهم نیست، بلکه مثل یک تزیین بی‌فایده است.
گر تو تحسین کنی چنین سخنی
کس نگفتست بلکه نشنوده
هوش مصنوعی: اگر تو از چنین سخنی تعریف کنی، بدان که هیچ کس پیش از این نه گفته و نه شنیده است.