شمارهٔ ۲۷۲
خوش آنکه دور فلک بر مراد من میگشت
که خار گلشن بختم گل و سمن می گشت
خوش آنکه بر من لب تشنه خون ترش میشد
مرا از آن ترشی آب در دهن می گشت
خوش آنکه از سخنم لب چو غنچه گر بستی
دگر شکفته تر از گل بیک سخن می گشت
خوش آنکه گر گرهی می فتاد در کارم
گره گشای من آن زلف پرشکن می گشت
خوش آنکه در ظلمات غم آن لب شیرین
ز خنده چشمه حیوان به چشم من می گشت
خوش از آنکه از رخ آن بت هزار عاشق مست
بیک نظاره که می کرد برهمن می گشت
خوش آنکه گاه تبسم هزار چون اهلی
فدای آن لب شیرین و آن دهن می گشت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه دور فلک بر مراد من میگشت
که خار گلشن بختم گل و سمن می گشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که روزگار طبق خواستهاش پیش برود، به طوری که دشواریها و مشکلات زندگیاش به زیباییها و نعمتها بدل شود.
خوش آنکه بر من لب تشنه خون ترش میشد
مرا از آن ترشی آب در دهن می گشت
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که وقتی من تشنه هستم، از خون ترش شدهام، زیرا آن ترشی برایم مانند آب در دهان میشود.
خوش آنکه از سخنم لب چو غنچه گر بستی
دگر شکفته تر از گل بیک سخن می گشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که اگر از حرفهای من، لبش را مانند غنچه ببندد، باز هم با یک کلام دیگر، بیشتر از گل به شکوفه میرسد.
خوش آنکه گر گرهی می فتاد در کارم
گره گشای من آن زلف پرشکن می گشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که اگر در کارش مشکلی پیش میآید، همان زلف پرچین و شکن محبوبش به کمکش میآید و مشکلش را حل میکند.
خوش آنکه در ظلمات غم آن لب شیرین
ز خنده چشمه حیوان به چشم من می گشت
هوش مصنوعی: سعید است کسی که در تاریکیهای اندوه، لبخند شیرین آن چشمه حیات را در چشمهای من میبیند.
خوش از آنکه از رخ آن بت هزار عاشق مست
بیک نظاره که می کرد برهمن می گشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که با یک نگاه از چهره آن معشوق، قلب هزار عاشق را شگفتزده کرده است و همه آنها در حال مستی و حیرت به او نگاه میکنند.
خوش آنکه گاه تبسم هزار چون اهلی
فدای آن لب شیرین و آن دهن می گشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسانی که به عشق لبهای شیرین و دهانی خوشبو، خود را فدای لبخندی میکنند که هزار بار شادابتر از زندگی است.

اهلی شیرازی