شمارهٔ ۲۷۰
عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت
من سری داشتم آن نیز بقربان تو رفت
این چه شکل است و شمایل مگر از مشرق حسن
آفتابی که بر آمد بگریبان تو رفت
لذت درد سکندر خضر امروز چشید
که بحسرت ز لب چشمه حیوان تو رفت
رفت جان بهر تو بر باد ولی بر تو چه غم؟
چه تفاوت که نسیمی ز گلستان تو رفت
نه که حرمان تو تنها دل من برد بخاک
کز جهان هرکه برون رفت بحرمان تو رفت
اهلی آن شد که کند میل تو آن نخل بلند
میوه شاخ امید از لب و دندان تو رفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت
من سری داشتم آن نیز بقربان تو رفت
هوش مصنوعی: عید قربان فرا رسید و من تمام وجودم را در راه تو نثار کردم. من سر و جانم را داشتم که آن را نیز به خاطر تو قربانی کردم.
این چه شکل است و شمایل مگر از مشرق حسن
آفتابی که بر آمد بگریبان تو رفت
هوش مصنوعی: این چه حالت و ظاهری است که دارند، آیا مگر از سوی مشرق، زیبایی مانند خورشیدی به وجود آمده که بر سر تو سایه افکنده است؟
لذت درد سکندر خضر امروز چشید
که بحسرت ز لب چشمه حیوان تو رفت
هوش مصنوعی: امروز سکندر دردی را تجربه کرد که خضر در گذشته از آن لذت برده بود، در حالی که او حسرت نوشیدن از چشمه جاودان را بر دل دارد.
رفت جان بهر تو بر باد ولی بر تو چه غم؟
چه تفاوت که نسیمی ز گلستان تو رفت
هوش مصنوعی: جان من به خاطر تو در معرض خطر قرار گرفت، اما تو چه ناراحتی داری؟ چه فرقی میکند اگر نسیمی از باغ تو بگذرد؟
نه که حرمان تو تنها دل من برد بخاک
کز جهان هرکه برون رفت بحرمان تو رفت
هوش مصنوعی: خسارت و درد فراق تو فقط دل من را نشکسته، بلکه آنچه از جهان دور شده، به خاطر توست.
اهلی آن شد که کند میل تو آن نخل بلند
میوه شاخ امید از لب و دندان تو رفت
هوش مصنوعی: اهل عشق به جایی رسیدهاند که درخت بلند امید، میوهاش به خاطر لبها و دندانهای تو باریده است.

اهلی شیرازی