گنجور

شمارهٔ ۲۴۳

خونم به جور تیغ تو در گردن خودست
هر کس با تو دوست بود دشمن خودست
مستانه سرو ناز تو ره میرود مگر
سرمست جلوه ای خرامیدن خودست
خار ره تو هر که بسوزن کشد ز پا
همچون مسیح خار رهش سوزن خودست
جز تیغ دوست کیست که فریادرس شود
ما را که کار دل همه در گردن خودست
هرگز نظر به خرمن عالم نمی کند
اهلی که خوشه چینی اش از خرمن خودست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خونم به جور تیغ تو در گردن خودست
هر کس با تو دوست بود دشمن خودست
هوش مصنوعی: نگرانی و درد من از توست، چرا که به خاطر تو و به خاطر آسیب‌هایی که به من رسانده‌ای، احساس می‌کنم که خونم بر گردنم جاری است. هر کسی که با تو دوستی کند، در واقع به خودش آسیب می‌زند.
مستانه سرو ناز تو ره میرود مگر
سرمست جلوه ای خرامیدن خودست
هوش مصنوعی: سرو ناز تو با زیبایی خاصی در حال قدم زدن است و انگار که همه چیز تحت تأثیر جذابیت او قرار گرفته است. این زیبایی به قدری دلربا و مسحورکننده است که باعث می‌شود دیگران هم در حالت سرمستی و شگفتی به او نگاه کنند.
خار ره تو هر که بسوزن کشد ز پا
همچون مسیح خار رهش سوزن خودست
هوش مصنوعی: هر کسی که برای تو زحمت بکشد و سختی‌ها را تحمل کند، مانند مسیح می‌تواند بر دردها غلبه کند. در واقع، مشکلات و دردها تنها برای اوست که خود را در مسیر محبت قرار داده است.
جز تیغ دوست کیست که فریادرس شود
ما را که کار دل همه در گردن خودست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جزدوست نمی‌تواند در سختی‌ها به ما کمک کند، زیرا دل هر فردی تنها به خود او بستگی دارد.
هرگز نظر به خرمن عالم نمی کند
اهلی که خوشه چینی اش از خرمن خودست
هوش مصنوعی: اهلی که از خرمن خود خوشه چینی می‌کند، هرگز به خرمن دیگران نگاه نمی‌کند.