شمارهٔ ۱۴۶
گر شد سر ما خاک ره دوست چه باک است
ای خاک بر آنسر که درین راه نه خاک است
از بسکه بناخن همه دم سینه خراشم
هم خرقه و هم سینه و هم دل همه چاک است
در اشک چو طوفان من افلاک فرورفت
طوفان محبت زسمک تا به سماک است
ای خضر که بر آب حیات است ترا دست
دریاب دل تشنه ما را که هلاک است
از دامن آلوده بود شمع چنین زار
آزاده بود سرو که با دامن پاک است
بی روی تو مه صحبت عاشق فرحش نیست
سرمست تو در بزم طرب غمزده ناک است
اهلی نشد آسوده دل از طارم افلاک
آسایش مخور غم از طارم تاک است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر شد سر ما خاک ره دوست چه باک است
ای خاک بر آنسر که درین راه نه خاک است
هوش مصنوعی: اگر سر ما به خاطر دوست بر خاک بیفتد، چه اشکالی دارد؟ ای خاک، بر آن سر که در این مسیر، دیگر چیزی جز خاک نیست.
از بسکه بناخن همه دم سینه خراشم
هم خرقه و هم سینه و هم دل همه چاک است
هوش مصنوعی: به دلیل درد و رنجی که از درونم احساس میکنم، هم لباس و هم سینه و هم قلبم همهی آنها پاره و زخمدار شده است.
در اشک چو طوفان من افلاک فرورفت
طوفان محبت زسمک تا به سماک است
هوش مصنوعی: در اشکهای من مثل یک طوفان، آسمانها را زیر و رو کرد. عشق به قدری شدید بود که از زمین تا ستارههای بالا را در بر گرفت.
ای خضر که بر آب حیات است ترا دست
دریاب دل تشنه ما را که هلاک است
هوش مصنوعی: ای خضر، که بر آب زندگی دست داری، دل تشنه ما را دریاب که در حال هلاکت است.
از دامن آلوده بود شمع چنین زار
آزاده بود سرو که با دامن پاک است
هوش مصنوعی: شمع به خاطر کثیف بودن دامنش اینطور غمگین و افسرده است، در حالی که سرو، که دامنش پاک است، آزاد و خوشحال است.
بی روی تو مه صحبت عاشق فرحش نیست
سرمست تو در بزم طرب غمزده ناک است
هوش مصنوعی: اگر تو در کنارم نباشی، هیچ لذتی از صحبت با دیگران برای عاشق وجود ندارد. وقتی مست عشق تو هستم، هیچ شادی و سرخوشی برایم در مجالس شادمانی وجود ندارد.
اهلی نشد آسوده دل از طارم افلاک
آسایش مخور غم از طارم تاک است
هوش مصنوعی: دل شاد و آرامی نمیتوان یافت که از آسمانها بیخبر باشد، پس آرامش نداشته باش و غمگین نشو، زیرا این دنیا همانند تاکی است که پر از غم و اندوه است.

اهلی شیرازی