گنجور

شمارهٔ ۱۱۰۳

مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم
که مست بوی محبت ز سینه چاکم
چو ذر مهر تو از خاک برگرفت مرا
همین بود شرفم ورنه من همان خاکم
نظر بدیده ادراک در جهان کردم
بجز تو هیچ نیاید بچشم ادراکم
خوشم به رندی و آلوده نیستم از زهد
اگرچه غرق گناهم ازین گنه پاکم
بخاکپای تو سوگند میخورد اهلی
که خاک پای توام گر بر اوج افلاکم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم
که مست بوی محبت ز سینه چاکم
هوش مصنوعی: نگو که من غمگین و ناراحت هستم، چون در واقع دلم پر از عشق و محبت است و احساس خیالی از آن دارم که مانند بوی خوشی از قلبم بیرون می‌آید.
چو ذر مهر تو از خاک برگرفت مرا
همین بود شرفم ورنه من همان خاکم
هوش مصنوعی: زمانی که ذره‌ای از نور تو مرا از زمین و خاک جدا کرد، همین برای من اعتبار و ارزش است؛ وگرنه من فقط همان خاک هستم.
نظر بدیده ادراک در جهان کردم
بجز تو هیچ نیاید بچشم ادراکم
هوش مصنوعی: من با چشم درک خود به جهان نگریستم و جز تو هیچ چیز دیگری به چشمانم نمی‌آید.
خوشم به رندی و آلوده نیستم از زهد
اگرچه غرق گناهم ازین گنه پاکم
هوش مصنوعی: من از رندی و شادابی خوشحالم و از زندگی زاهدانه دورم، هرچند که در گناه غرق شدم، اما در اعماق وجودم از این گناهان پاک هستم.
بخاکپای تو سوگند میخورد اهلی
که خاک پای توام گر بر اوج افلاکم
هوش مصنوعی: به خاک پای تو سوگند می‌خورم، ای کسی که من از توند و اگر هم در اوج آسمان‌ها باشم.