گنجور

شمارهٔ ۶۰ - در مصیبت حسین (ع) گوید

ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن
یاد از حسین تشنه بچشم پر آب کن
تن خاک کن بمهر حسین و بیاد ده
هر ذره خاک را شرف آفتاب کن
ای تشنه لب که چشمه کوثر طلب کنی
سرچشمه مهر حیدر عالیجناب کن
تاچند وصف دست و دل بحر و کان کنی
ایدل سخن ز دست و دل بوتراب کن
دلشاد ساز مومن و مشرک شکسته دل
آباد ساز کعبه و خیبر خراب کن
در ظلمتیم یا علی از پرده رخ نمای
اب حیات ما شو و کشف حجاب کن
شیر حقی و کار تو بر خواهش حق است
ای شیر حق بخواهش اینخون شتاب کن
دست قا رکاب مه نو گرفته است
ای شهسوار معرکه پا در رکاب کن
خاک تهمتن از سم دلدل چو سرمه ساز
در چشم سلم و دیده افراسیاب کن
بشکن در فلک که بآل تو در ببست
خیبر گشاست دست تو این فتح باب کن
شیر فلک که قصد جگر گوشه تو کرد
بر آتش غضب جگر او کباب کن
آب از حسین چشمه خورشید بسته است
خاکش بچشم افکن و بحرش سراب کن
کیوان بدود سینه خود کن رخش خراب
مریخ هم بخون خودش کف خضاب کن
گیسوی زهره را ببرو در برش فکن
گو این پلاس گردن چنگ رباب کن
تیر فلک قلم شکنش زین خط خطا
بر مشتری بفتوی این خون عتاب کن
وین جامه سفید که بر مه درین عزاست
صد پاره چون کتان ببر ماهتاب کن
گرمی نمای باکره آتش از غضب
آتش چو تیز گشت تو میلی بآب کن
چشم هوا که تیره تر از ابر گریه است
کورش بمیل گرم زرمح شهاب کن
ابیکه دور شد ز حسین از تبش بسوز
سرتاسرش در آبله غرق از حباب کن
خاکی که خورد خون حسین از سیه دلی
زان خون گرم چون مس سرخش مذاب کن
دیو سفید صبح کزین خون صبوح کرد
در کاسه سرش چو تهمتن شراب کن
منقار زاغ شب گر ازین خون شفق نماست
رویش سیه بخواری بیس الغراب کن
بی آن بهار جان چو برآرد شکوفه سر
پیر و سفید مو زغمش در شباب کن
نرگس که بی گل رخ او چشم کرد باز
بازشش بخوابگاه عدم مست خواب کن
بی روی اوست خنده گل سردا گر کند
سرتا قدم ز گریه گرمش گلاب کن
در طوق لعنت است بدوزخ یزید سگ
در گردنش سلاسل آتش طناب کن
در محشرش جو دانه بآتش مده قرار
کارش همیشه سوختن و اضطراب کن
شمر لعین که خود ز سگان جهنم است
لب تشنه اش بدرد سفال کلاب کن
بر کفر خویش چون عمر سعد سکه زد
در خطبه اش بلعنت یزدان خطاب کن
این زیاد سگ که ز سگ کمترست هم
حشرش به خرس و خوک و بشرالدواب کن
وان سگ که تلخکام حسن را بزهر کرد
نوش بهشت در دهنش زهر ناب کن
شاها، موافقان که جگر تشنه غمند
سیر از شراب خلد چه شیخ و چه شاب کن
همچو بنفشه ما گر ازین ماتمیم پیر
تشریف ما اشاره بخیر الثیاب کن
اهلی چو بنده تو بامید رحمتست
رحمی ببنده ایشه مالک رقاب کن
گر ناصواب زیست سگ نفس گمرهش
عفوش دلیل ره بطریق صواب کن
من چون سگ توام چه خورم خون چرخ را
ای شیر حق خلاص مرا زین عذاب کن
از خوان لطف خویش مرا یکنواله بخش
و آنرا برزق باقی عمرم حساب کن
وقت دعا طمع نکنم کای فلک مرا
سیر از نعیم خلد بنعم الثواب کن
مهر علی و آل علی خواهم از خدا
یارب همین دعای مرا مستجاب کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن
یاد از حسین تشنه بچشم پر آب کن
هوش مصنوعی: ای دل، از شدت گریه دل را بسوزان و برای حسین تشنه، چشمت را پر از اشک کن.
تن خاک کن بمهر حسین و بیاد ده
هر ذره خاک را شرف آفتاب کن
هوش مصنوعی: تن خود را با عشق حسین خاکی کن و یادآور باش که هر ذره خاک، به دلیل ارتباط با او، ارزش و منزلت خورشید را دارد.
ای تشنه لب که چشمه کوثر طلب کنی
سرچشمه مهر حیدر عالیجناب کن
هوش مصنوعی: ای کسی که تشنه هستی و انتظار چشمه کوثر را داری، به سرچشمه محبت و عشق حضرت علی (ع) روی بیاور.
تاچند وصف دست و دل بحر و کان کنی
ایدل سخن ز دست و دل بوتراب کن
هوش مصنوعی: چرا همچنان درباره ویژگی‌های دستان و دل‌ها حرف می‌زنی؟ بهتر است به جای این صحبت‌ها، به خوش‌گفتاری بپردازی و از تجربیات و زیبایی‌های زندگی بگویی.
دلشاد ساز مومن و مشرک شکسته دل
آباد ساز کعبه و خیبر خراب کن
هوش مصنوعی: دل شاد کن مومن را و موجب خوشحالی و سرزندگی او شو، در عین حال دلی که شکسته است، چه مومن باشد و چه مشرک، را هم ترمیم کن. به جایی مثل کعبه یا خیبر سر و سامان بده، حتی اگر لازم باشد که خراب شوند.
در ظلمتیم یا علی از پرده رخ نمای
اب حیات ما شو و کشف حجاب کن
هوش مصنوعی: در تاریکی و ظلمت هستیم، ای علی! چهره‌ات را ظاهر کن و ما را به زندگی و حیات برسان و پرده‌ها را کنار بزن.
شیر حقی و کار تو بر خواهش حق است
ای شیر حق بخواهش اینخون شتاب کن
هوش مصنوعی: ای شیر حق، تو در کارهای خود بر اساس خواسته‌های واقعی عمل می‌کنی. بنابراین بر این خواسته تأکید کن و با سرعت عمل به خواسته‌های خود بپرداز.
دست قا رکاب مه نو گرفته است
ای شهسوار معرکه پا در رکاب کن
هوش مصنوعی: دست کسی که به او کمک کرده، به تو سپرده شده است، ای شوالیه میدان جنگ، حالا نوبت توست که آماده عمل شوی و وارد میدان شوی.
خاک تهمتن از سم دلدل چو سرمه ساز
در چشم سلم و دیده افراسیاب کن
هوش مصنوعی: خاکی که از بدن تهمتن (رستم) به جا مانده است، مانند سرمه‌ای است که در چشم سلم و افراسیاب می‌گذارند، تا آن‌ها را کور کند.
بشکن در فلک که بآل تو در ببست
خیبر گشاست دست تو این فتح باب کن
هوش مصنوعی: در آسمان بشکن که با دستان تو، در خیبر باز می‌شود. بگذار این پیروزی، راهی نو برای تو فراهم آورد.
شیر فلک که قصد جگر گوشه تو کرد
بر آتش غضب جگر او کباب کن
هوش مصنوعی: آسمان به تو نظر بدی کرد، پس باید با خشم خود، آنچه از خود جدایم کرده است را به آتش بکشم.
آب از حسین چشمه خورشید بسته است
خاکش بچشم افکن و بحرش سراب کن
هوش مصنوعی: آب زندگی و زیبایی از حسین سرچشمه می‌گیرد. به خاک او بنگر و دریاچه‌اش را مانند سراب خیال کن.
کیوان بدود سینه خود کن رخش خراب
مریخ هم بخون خودش کف خضاب کن
هوش مصنوعی: کیوان از شدت شوق و هیجان در دلش می‌تازد، و در این حال رخش، یعنی اسبی که سمبل شجاعت و زیبایی است، در خون خود غرق شده و خود را آغشته به رنگی زیبا می‌کند.
گیسوی زهره را ببرو در برش فکن
گو این پلاس گردن چنگ رباب کن
هوش مصنوعی: زیبایی گیسوی زهره را ببر و به او هدیه بده، تا این لباس ساده را به گردن خود بیندازد و با آن زیبایی رباب را بیافزاید.
تیر فلک قلم شکنش زین خط خطا
بر مشتری بفتوی این خون عتاب کن
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به قدری نیرومند است که می‌تواند هر اشتباه و خطایی را به چالش بکشد و بر آنها تأثیر بگذارد. این تأثیر می‌تواند به گونه‌ای باشد که باعث رخ دادن اتفاقات خاص و مهم در زندگی شود.
وین جامه سفید که بر مه درین عزاست
صد پاره چون کتان ببر ماهتاب کن
هوش مصنوعی: این لباس سفید که بر ماه در این زیبایی است، مانند پارچه کتان هزار تکه شده و آن را به زیبایی بر تن مهتاب کن.
گرمی نمای باکره آتش از غضب
آتش چو تیز گشت تو میلی بآب کن
هوش مصنوعی: اگر شدت خشم تو به حدی زیاد شود که مانند آتش تند و سوزان شود، بهتر است که برای خنک کردن خود میل به آب داشته باشی.
چشم هوا که تیره تر از ابر گریه است
کورش بمیل گرم زرمح شهاب کن
هوش مصنوعی: چشمان آسمان مانند ابری که در حال بارش است، تیره شده و کور است. به خاطر نیاز و تمایل به گرما و نور، به سمت روشنی شهاب مانند کشیده می‌شود.
ابیکه دور شد ز حسین از تبش بسوز
سرتاسرش در آبله غرق از حباب کن
هوش مصنوعی: شخصی که از محبت حسین دور شده است، باید بداند که عذابش شامل حالش خواهد شد و به نوعی در مشکلات و بیماری‌ها غرق خواهد شد.
خاکی که خورد خون حسین از سیه دلی
زان خون گرم چون مس سرخش مذاب کن
هوش مصنوعی: خاکی که به خون حسین آغشته شده است، از دل تیره و سیاه ناشی می‌شود. آن خون گرم را مانند مس سرخ ذوب کن.
دیو سفید صبح کزین خون صبوح کرد
در کاسه سرش چو تهمتن شراب کن
هوش مصنوعی: صبحی که مانند دیو سفیدی سر بر آورده و از خون افطار کرده، در کاسه سرش مانند تهمتن شراب بریزد.
منقار زاغ شب گر ازین خون شفق نماست
رویش سیه بخواری بیس الغراب کن
هوش مصنوعی: اگر نوک زاغ شب بر اثر خون صبحگاه روشن شود، رویش تیره و تار می‌ماند. هرگز به او پر و بال ندهید.
بی آن بهار جان چو برآرد شکوفه سر
پیر و سفید مو زغمش در شباب کن
هوش مصنوعی: بدون آن که بهار جان، شکوفه‌ای برآورد، موهای سفید و پیرش از غم در جوانی، به او نشان می‌دهد.
نرگس که بی گل رخ او چشم کرد باز
بازشش بخوابگاه عدم مست خواب کن
هوش مصنوعی: نرگسی که با چهره زیبایش خواب را به چشم من می‌آورد، دوباره به خوابگاه عدم برمی‌گردد و من را در خواب غوطه‌ور می‌کند.
بی روی اوست خنده گل سردا گر کند
سرتا قدم ز گریه گرمش گلاب کن
هوش مصنوعی: اگر در کنار او نباشی، گل خنده‌اش نخواهد داشت. حتی اگر به خاطر غم‌هایت قدم برداری، باید عشق و دوستی‌اش را در دل پرورش دهی و همچون گلابی خوشبو از احساساتت بسازی.
در طوق لعنت است بدوزخ یزید سگ
در گردنش سلاسل آتش طناب کن
هوش مصنوعی: یزید به خاطر کارهای زشتش در جهنم گرفتار است و گردنش به زنجیرهای آتشین مبتلا خواهد بود.
در محشرش جو دانه بآتش مده قرار
کارش همیشه سوختن و اضطراب کن
هوش مصنوعی: در قیامت، او را به آتش نینداز و آرامش نده؛ زیرا سرنوشت او همیشه سوزان و پر از اضطراب خواهد بود.
شمر لعین که خود ز سگان جهنم است
لب تشنه اش بدرد سفال کلاب کن
هوش مصنوعی: شمر بدطینت، که خود از ددمنشان جهنم است، لب تشنه‌اش را با تکه‌های سفال بزن.
بر کفر خویش چون عمر سعد سکه زد
در خطبه اش بلعنت یزدان خطاب کن
هوش مصنوعی: در کفر و گمراهی خود مانند عمر سعد، سخن بگو و با لعن به خداوند به مردم هشدار ده.
این زیاد سگ که ز سگ کمترست هم
حشرش به خرس و خوک و بشرالدواب کن
هوش مصنوعی: این شخص که به نظر می‌رسد از سگ هم کمتر ارزش دارد، باید در کنار خرس، خوک و دیگر جانوران قرار گیرد.
وان سگ که تلخکام حسن را بزهر کرد
نوش بهشت در دهنش زهر ناب کن
هوش مصنوعی: به آن سگی که با زهر تلخ‌کام حسن را آزار داد، نوش بهشت در دهانش زهر خالص کن.
شاها، موافقان که جگر تشنه غمند
سیر از شراب خلد چه شیخ و چه شاب کن
هوش مصنوعی: ای شاه، کسانی که در دل‌شان تشنگی و آرزو دارند، از شراب بهشتی سیراب شوند، چه پیر و چه جوان.
همچو بنفشه ما گر ازین ماتمیم پیر
تشریف ما اشاره بخیر الثیاب کن
هوش مصنوعی: اگر ما به مانند بنفشه‌ها از این زمان بگذریم و به شکوه و زیبایی خود بپردازیم، می‌توانیم نشانه‌ای از خوبی و زیبایی در پوشش و ظاهر خود پیدا کنیم.
اهلی چو بنده تو بامید رحمتست
رحمی ببنده ایشه مالک رقاب کن
هوش مصنوعی: انسانی که در بند تو است، با امید به رحمت تو زندگی می‌کند. پس رحمتی به این بنده‌ات نشان بده و با لطف خود بر او تسلط کن.
گر ناصواب زیست سگ نفس گمرهش
عفوش دلیل ره بطریق صواب کن
هوش مصنوعی: اگر زندگی ناصحیحی داشته باشی، مانند سگی که گم شده، دوری از او باعث می‌شود که نیاز به راهی صحیح پیدا کنی.
من چون سگ توام چه خورم خون چرخ را
ای شیر حق خلاص مرا زین عذاب کن
هوش مصنوعی: من مانند یک سگ تو هستم، پس چه چیزی باید بخورم؟ ای شیر حق، من را از این عذاب نجات بده.
از خوان لطف خویش مرا یکنواله بخش
و آنرا برزق باقی عمرم حساب کن
هوش مصنوعی: از عطای خودت به من یک لقمه بخر که آن را در روزهای باقی عمرم به حساب بیاورم.
وقت دعا طمع نکنم کای فلک مرا
سیر از نعیم خلد بنعم الثواب کن
هوش مصنوعی: در زمان دعا، از تو انتظار ندارم که ای آسمان، مرا با نعمت‌های بهشتی سیراب کنی و مرا از پاداش‌های خوب بی‌نیاز سازي.
مهر علی و آل علی خواهم از خدا
یارب همین دعای مرا مستجاب کن
هوش مصنوعی: از خدا می‌خواهم که محبت علی و فرزندان علی را به من عطا کند. ای پروردگار، همین دعا را برای من پذیرفته کن.