شمارهٔ ۵۸ - مدح امیر المومنین (ع)
سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین
شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین
بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج
کاروان در کاروان منزل بمنزل مشک چین
نکهت جان عالم اندر عالم و پنداشتم
عالم جان آفرید آن صبحدم جان آفرین
گفتم این بوی ملک باشد که اید از فلک
عنبر افشان از کنار و مشگریزان راستین
یا فلک را از نسیم مشگبوی صبحدم
گل شکفت از غنچه مهروز کوکب یاسمین
یا مگر مشکین دم عیسی ز روی طلف باز
جان فشان روی زمین آمد ز چرخ چارمین
یا مگر بند قبای ناز یوسف برگشاد
میدمد بوی خوش پیراهن آن نازنین
یا مگر مشاطه گیسوی خوبان برگشاد
صد هزاران نافه مشک آمد ز زلف حور عین
عقل گفت اینها که میگویی همه بادست باد
بوی جانست اینکه بر میخیزد از خلد برین
گفتمش ممکن نباشد در جهان بوی بهشت
جز نسیم روضه پاک امیر المومنین
سرور مردان علی بن ابیطالب که هست
هم امیر المومنین و هم امام المتقین
کاشف علم الله آن گیتی نمای لو کشف
دیده راز هر دو کون از دیده علم الیقین
کعبه زان شد سجده گاه انبیا و اولیا
کآمد آنجا در وجود آن قبله اصحاب دین
شهر علم مصطفا جوی از «علی بابها»
از در علم آ و شهرستان علم الله بین
مصطفی را نیست داماد از علی شایسته تر
شاه مردان را سزد خیر نسای العالمین
با نبی وصلت ولی را مجمع البحرین شد
تا جهان اندر جهان پر گردد از در ثمین
در حریم خاص حق چونمصطفی معراج یافت
محرمش او بوده و نامحرمش روح الامین
با علو آنشه قدرست یکسان گر بود
طوطی قدسی سخن یا از مگس خیزد طنین
چرخ اطلس پیش علم اوست طفل ساده لوح
بلکه نشناسد یسار خویشتن را از یمین
رشته مهرش کمند جان بود بر بام عرش
ذره را خط شعاع مهر شد حبل المتین
همچو گردون بود راکع در نماز و لطف کرد
خاتم فیروزه زیبا تر از چرخش نگین
در کرم شاه ولایت بحر بی پایان بود
شبنمی از موج بحرش حاتم صحرا نشین
خود گرفتی روزه و دادی بسایل نان بلی
لذت بخشش غذای جان به از نان جوین
اسمان را اینهمه در از کجا آمد بکف
گر نبود از خرمن او همچو پروین خوشه چین
هرکه نشناسد امیر نحل را مولای خود
زهر بادش در دهان آن نا شناس انگبین
ذوالفقارش هر کجا بر جان کافر زخم زد
آید از جان آفرینش صد هزاران آفرین
خواند سلمان کودکش گفتا که از شیرت رهاند
زو نشان جست از پس صد سال و کل دادش که بین
این شگفت از شاه نبود بلکه در هر دم شکفت
در گلستان ولایت صد هزاران گل ازین
یا علی نام تو بر مهر سلیمان نقش بود
آنهمه حشمت سلیمان راند زان نام مهین
گرنه از جنس تو فرزند آدمش بودی نشان
کی ملک را قبله گشتی قالبی از ماء و طین
پیش بازوی تو رستم همچو بیژن در چه است
بلکه بیجان تر از آن کاندر رحم باشد جنین
خورد از دست تو یک سیلی برخ چرخ کبود
تا قیامت همچو گو سرگشته گردد بر زمین
هرکه جا بستد ز مکر و مشورت ناحق زتو
مکر حق جانش ستد والله خیرالماکرین
کی بود همچون تو از بهر خلافت عمرو و بکر
کی سلیمان گردد از انگشتری دیو لعین
هرکه با خصم تو در جنگست جنگ او غزاست
نصرتش یاریست و فتحش یاور و بختش قرین
یا علی چشمی فکن بر بنده دیرین که تو
بهترین عالمی اهلی غلام کمترین
شیر یزدانی بهل کز زخم غم شیر فلک
همچو یوسف خسته ام دارد چو یعقوب حزین
شصت سالم جان چو زر در کوره مهرت گداخت
تا شدم ز آلودگی صافی تر از ماء معین
این زمان از سکه لطفم چو زر کن سرخ رو
تا شود نقدم روان در روز بازار حنین
تا فلک باشد جهان بادا بکام آل تو
دوستانت شاد کام و دشمنان اندوهگین
عالمی دست دعا دارند بامن یا آله
استجب عنی دعایی یا اله العالمین
شمارهٔ ۵۷ - در موعظه گوید: ایدل گدایی از کرم کار ساز کنشمارهٔ ۵۹ - منقبت شاه نجف علی مرتضی (ع): هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین
شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شدم و صبحی رسید که نسیم خوشبویی شبیه عطر عنبر، قطرههایی از صبح را بر روی زمین نشاند.
بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج
کاروان در کاروان منزل بمنزل مشک چین
هوش مصنوعی: با وزش باد، گروه گروه و موج به موج، کاروانها به سمت مقصد خود سفر میکنند و از جایی به جای دیگر میروند. هر کاروانی در حال حرکت به سوی مکانی خاص است و عطر مشک به تعقیبشان میآید.
نکهت جان عالم اندر عالم و پنداشتم
عالم جان آفرید آن صبحدم جان آفرین
هوش مصنوعی: رایحهای از زندگی در جهان وجود دارد و من گمان میکردم که این جهان زندگی را به وجود آورده است. در آن صبح زیبا، چیزی که جان را میآفریند، به وضوح احساس میشود.
گفتم این بوی ملک باشد که اید از فلک
عنبر افشان از کنار و مشگریزان راستین
هوش مصنوعی: گفتم آیا این عطر و بوی خوش خاصیت بهشتی است که از آسمان میوزد؟ بویی که هم چون عطر عنبر لطیف و خوشایند، از گوشهها و زوایای حیات به مشام میرسد.
یا فلک را از نسیم مشگبوی صبحدم
گل شکفت از غنچه مهروز کوکب یاسمین
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی صبحگاهی اشاره دارد که در آن نسیم ملایم صبحگاهی باعث شکفتن گلها میشود و در آسمان، ستارهها همچون یاسمن میدرخشند. در واقع، این تصویرها به شکوه و لطافت طبیعت در صبح اشاره دارند و نشان دهنده تلاقی زیبایی گلهای بهاری و درخشش ستارهها در آسمان هستند.
یا مگر مشکین دم عیسی ز روی طلف باز
جان فشان روی زمین آمد ز چرخ چارمین
هوش مصنوعی: شاید عطر خوش و دلانگیز عیسی از اثر روی طلف، به زمین آمده و از آسمان چهارم نازل شده باشد.
یا مگر بند قبای ناز یوسف برگشاد
میدمد بوی خوش پیراهن آن نازنین
هوش مصنوعی: شاید بادی که میوزد، بوی خوش پیراهن زیبای یوسف را میآورد، گویی که او دامن زیبایش را کنار زده است.
یا مگر مشاطه گیسوی خوبان برگشاد
صد هزاران نافه مشک آمد ز زلف حور عین
هوش مصنوعی: شاید آرایشگری، موهای زیبا را شانه کرده و صدها رشته میمونی موی مشکین را از زلفهای حوریان آزاد کرده است.
عقل گفت اینها که میگویی همه بادست باد
بوی جانست اینکه بر میخیزد از خلد برین
هوش مصنوعی: عقل به ما میگوید که این سخنان، همه زاییده خیال و افکار هستند و تنها نشانهای از زندگی و روح ما هستند. آنچه که از بهشت و نعمتهای آن به ذهن میرسد، در واقع فقط تصوری از آن چیزهاست.
گفتمش ممکن نباشد در جهان بوی بهشت
جز نسیم روضه پاک امیر المومنین
هوش مصنوعی: به او گفتم که در هیچ کجای دنیا نمیتوان بویی از بهشت یافت، جز نسیم خنک و دلانگیز باغ پاک و باصفای امیرالمؤمنین.
سرور مردان علی بن ابیطالب که هست
هم امیر المومنین و هم امام المتقین
هوش مصنوعی: علی بن ابیطالب، leader و پیشوای مؤمنان و پرهیزگاران است و بهترین و بزرگترین مردان است.
کاشف علم الله آن گیتی نمای لو کشف
دیده راز هر دو کون از دیده علم الیقین
هوش مصنوعی: ای کاش کسی که علم الهی را نمایان میسازد، میتوانست رازهای دو جهان را از طریق بینش یقین روشن کند.
کعبه زان شد سجده گاه انبیا و اولیا
کآمد آنجا در وجود آن قبله اصحاب دین
هوش مصنوعی: کعبه به دلیل وجود انبیاء و اولیای الهی به سجدهگاهی برای آنها تبدیل شد و در این مکان، جامعهی مؤمنان به عبادت و پرستش میپردازند.
شهر علم مصطفا جوی از «علی بابها»
از در علم آ و شهرستان علم الله بین
هوش مصنوعی: شهری که علم و دانش در آن رواج دارد، توسط پیامبر (مصطفی) بنا شده و در آن، علی به عنوان دروازهبان علم شناخته میشود. این شهر همچنین مرکزی برای دانش خداوند و علم الهی است.
مصطفی را نیست داماد از علی شایسته تر
شاه مردان را سزد خیر نسای العالمین
هوش مصنوعی: حضرت مصطفی دامادی شایستهتر از علی ندارد، و برای شاه مردان (علی) برتر از این نیست که به بهترین زنها بپیوندد.
با نبی وصلت ولی را مجمع البحرین شد
تا جهان اندر جهان پر گردد از در ثمین
هوش مصنوعی: با پیامبر نور ارتباط یافت و این پیوند مانند دو دریا به هم پیوست، تا اینکه جهان پر از گنج ها و ثروت های باارزش گردد.
در حریم خاص حق چونمصطفی معراج یافت
محرمش او بوده و نامحرمش روح الامین
هوش مصنوعی: در فضای ویژه و نزدیک به خدا، پیامبر مانند معراجی که دارد، به مقام والایی رسید. در اینجا، تنها کسی که به او نزدیک است و مجاز به حضور در این مقام است، خود خداوند است و کسی که به نوعی همراه اوست، روح القدس میباشد.
با علو آنشه قدرست یکسان گر بود
طوطی قدسی سخن یا از مگس خیزد طنین
هوش مصنوعی: هرچقدر که مقام و مرتبهی یک سخن بلند و با ارزش باشد، از زبان هرکس که بیرون بیاید، تفاوتی ندارد؛ چه از طوطیهایی که بهشتیاند باشد یا از مگسهایی که هیچ ارزشی ندارند.
چرخ اطلس پیش علم اوست طفل ساده لوح
بلکه نشناسد یسار خویشتن را از یمین
هوش مصنوعی: جهان بزرگ تحت فرمان علم او است، اما کودک نادان نمیداند که چپ و راست خود را از هم تشخیص دهد.
رشته مهرش کمند جان بود بر بام عرش
ذره را خط شعاع مهر شد حبل المتین
هوش مصنوعی: محبت او مانند یک کمند، جان را به خود میکشد و بر فراز آسمان، نور هر ذرهای به واسطه آن محبت، به قوت و استحکام خاصی تبدیل میشود.
همچو گردون بود راکع در نماز و لطف کرد
خاتم فیروزه زیبا تر از چرخش نگین
هوش مصنوعی: مانند آسمان که در نماز آرام و متواضع است، لطفی که در جواهر فیروزهای نهفته است، از چرخش نگین زیباتر است.
در کرم شاه ولایت بحر بی پایان بود
شبنمی از موج بحرش حاتم صحرا نشین
هوش مصنوعی: در محبت و بزرگواری شاه، مانند دریا عمق بیپایانی وجود دارد و مانند قطرهای شبنم از امواج آن، حاتم طائی، که در صحرا زندگی میکرد، نمایان میشود.
خود گرفتی روزه و دادی بسایل نان بلی
لذت بخشش غذای جان به از نان جوین
هوش مصنوعی: تو روزهات را گرفتی و به دیگران نان دادی. اما لذت غذایی که برای جانت مهمتر از نان جوینی است.
اسمان را اینهمه در از کجا آمد بکف
گر نبود از خرمن او همچو پروین خوشه چین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر آسمان این همه ستاره و زیبایی دارد، باید دلیلی برای آن وجود داشته باشد. اگر دست خداوند (که در اینجا به عنوان خرمن اشاره شده) نبود، چگونه میتوانستیم این همه زیبایی را ببینیم؟ در واقع، حضور و نعمتهای الهی را در خلق این زیباییها یادآوری میکند.
هرکه نشناسد امیر نحل را مولای خود
زهر بادش در دهان آن نا شناس انگبین
هوش مصنوعی: هر کسی که امیر نحل را نشناسد، در واقع مولای خود را نمیشناسد و باید بداند که زهر باد به شیرینی عسل او دامن میزند.
ذوالفقارش هر کجا بر جان کافر زخم زد
آید از جان آفرینش صد هزاران آفرین
هوش مصنوعی: هر جا که ذوالفقار، شمشیر حضرت علی (ع)، به جان کافری ضربه میزند، از جان آفرینش و خلقت، صدها هزار بار بر او درود فرستاده میشود.
خواند سلمان کودکش گفتا که از شیرت رهاند
زو نشان جست از پس صد سال و کل دادش که بین
هوش مصنوعی: سلمان پسرش را صدا زد و گفت که از شیر مادر دور شو، و بعد از صد سال نشان شوهری را پیدا کرد که به او نگاه کن.
این شگفت از شاه نبود بلکه در هر دم شکفت
در گلستان ولایت صد هزاران گل ازین
هوش مصنوعی: این شگفتی از شخصیت شاه نیست، بلکه هر لحظه در باغ سرسبز ولایت، هزاران گل شکوفا میشود.
یا علی نام تو بر مهر سلیمان نقش بود
آنهمه حشمت سلیمان راند زان نام مهین
هوش مصنوعی: ای علی، نام تو بر مهر سلیمان حک شده بود و به همین خاطر، تمامی عظمت و جلال سلیمان از آن نام بزرگ ریشه میگرفت.
گرنه از جنس تو فرزند آدمش بودی نشان
کی ملک را قبله گشتی قالبی از ماء و طین
هوش مصنوعی: اگر تو از جنس و نوع انسان بودی، پس چرا نشان ملک و مَلَک را گرفتهای؟ تو فقط یک قالب از آب و گِل هستی.
پیش بازوی تو رستم همچو بیژن در چه است
بلکه بیجان تر از آن کاندر رحم باشد جنین
هوش مصنوعی: قدرت و توان تو آنقدر زیاد است که رستم، قهرمان بزرگ و معروف، در مقایسه با تو هیچ به حساب نمیآید. بلکه او در برابر تو به اندازه جنینی در رحم، ضعیف و ناتوان است.
خورد از دست تو یک سیلی برخ چرخ کبود
تا قیامت همچو گو سرگشته گردد بر زمین
هوش مصنوعی: از دست تو یک سیلی به آسمان کبود زده شد که تا قیامت مانند گاوی سرگشته، بر زمین بچرخد.
هرکه جا بستد ز مکر و مشورت ناحق زتو
مکر حق جانش ستد والله خیرالماکرین
هوش مصنوعی: هر کس که از فریب و مشاورهٔ نادرست دوری کند و به راستی و صداقت روی آورد، در حقیقت جانش از بند فریب رهایی مییابد و خداوند بهترین تدبیرکنندگان است.
کی بود همچون تو از بهر خلافت عمرو و بکر
کی سلیمان گردد از انگشتری دیو لعین
هوش مصنوعی: کسی مانند تو برای رهبری و خلافت عمر و ابوبکر وجود ندارد. آیا سلیمان میتواند از انگشتری شیطان شرور به پادشاهی برسد؟
هرکه با خصم تو در جنگست جنگ او غزاست
نصرتش یاریست و فتحش یاور و بختش قرین
هوش مصنوعی: هر کسی که با دشمن تو در نبرد است، آن نبرد برای او با شرافت و عزت همراه است. پیروزی او به کمک و یاری دیگران وابسته است و شانس و بخت او در این مسیر همراهش خواهد بود.
یا علی چشمی فکن بر بنده دیرین که تو
بهترین عالمی اهلی غلام کمترین
هوش مصنوعی: ای علی، نگاهی به بنده قدیمیات بینداز، چون تو بهترین موجود در جهان هستی و من کمترین غلام تو هستم.
شیر یزدانی بهل کز زخم غم شیر فلک
همچو یوسف خسته ام دارد چو یعقوب حزین
هوش مصنوعی: شیر یزدانی، به یاد زخمهای عمیق و دردناک ناشی از غم و اندوه، به حالتی شبیه یوسف، دچار خستگی و پریشانی شدهام؛ همچون یعقوب که در غم فرزندش حزین و غمگین بود.
شصت سالم جان چو زر در کوره مهرت گداخت
تا شدم ز آلودگی صافی تر از ماء معین
هوش مصنوعی: در طول شصت سال، جانم مانند طلا در کوره عشق تو ذوب شد و از آلودگیها پاکتر از آب صاف و زلال شدهام.
این زمان از سکه لطفم چو زر کن سرخ رو
تا شود نقدم روان در روز بازار حنین
هوش مصنوعی: این زمان از محبت من مانند طلا زنده و درخشان باش تا در روز محشر، پاسخ من به خوبی جاری شود.
تا فلک باشد جهان بادا بکام آل تو
دوستانت شاد کام و دشمنان اندوهگین
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان و دنیا برقرار است، برای خاندان تو امیدواری وجود دارد. دوستانت خوشحال و راضی خواهند بود و دشمنانت در غم و ناراحتی به سر خواهند برد.
عالمی دست دعا دارند بامن یا آله
استجب عنی دعایی یا اله العالمین
هوش مصنوعی: انسانهای آگاه و فرهیختهای در کنار من هستند که با دعا کردن به من کمک میکنند. ای معبود، دعای مرا بپذیر، زیرا تو پروردگار جهانیان هستی.