گنجور

شمارهٔ ۲۷ - در مدح شاه اسماعیل و کمان او گوید

شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست
روی زمین به پشت کمان از امان اوست
سهم السعادتی که قرین ظفر بود
در قبضه کمان سعادت قران اوست
زاغ کمان اوست همایی که از شرف
پرواز طایر فلک از آشیان اوست
از روی امتحان بفلک گر کمان کشد
نارنج مهر و مه هدف امتحان اوست
تیرش که خار چشم حریف است روز جنگ
هر جا که هست دیده دشمن نشان اوست
خصمش چنان ضعیف شد از غم که چونکمان
پیدا ز زیر پوست رک و استخوان اوست
بر حرف این کمان منه انگشت همچو تیر
کاین نقش دلکش از قلم خرده دان اوست
عظم رمیم در حرکت زین بود بلی
آنکس که مرده زنده کند در امان اوست
در وصف اینکمان که چو ابروی یار ماست
گز تیر چرخ لب نگشاید نشان اوست
اهلی که گوشه گیر چو پیر از شکستگیست
مداح شاه و پیر سگ خاندان اوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست
روی زمین به پشت کمان از امان اوست
هوش مصنوعی: شاهی که نیرویی دارد که می‌تواند به‌راحتی همه چیز را تحت کنترل بگیرد و از آن بالا برود، بر روی زمین به گونه‌ای ایستاده که هیچ تهدیدی او را از پای درنمی‌آورد.
سهم السعادتی که قرین ظفر بود
در قبضه کمان سعادت قران اوست
هوش مصنوعی: قسمت از خوشبختی که با پیروزی همراه است، در دستان آن کسی است که قرآن را در اختیار دارد.
زاغ کمان اوست همایی که از شرف
پرواز طایر فلک از آشیان اوست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به شکل زاغی در آمده، نشانه‌ای از قدرت و تسلط اوست. او به قدری شرف و مقام دارد که پرواز موجودات آسمانی نیز به خاطر او و از مخفیگاهش آغاز می‌شود.
از روی امتحان بفلک گر کمان کشد
نارنج مهر و مه هدف امتحان اوست
هوش مصنوعی: اگر آسمان به خاطر آزمایش، کمان را به سمت چیزی بکشاند، هدف آن چیزی جز نارنج، مهر و ماه نیست.
تیرش که خار چشم حریف است روز جنگ
هر جا که هست دیده دشمن نشان اوست
هوش مصنوعی: در روز جنگ، هرجا که دشمن باشد، تیر او مانند خاری در چشم حریف دیده می‌شود. یعنی نشانه‌ای از قدرت و تاثیرگذاری اوست که نمی‌توان از آن غافل شد.
خصمش چنان ضعیف شد از غم که چونکمان
پیدا ز زیر پوست رک و استخوان اوست
هوش مصنوعی: با درد و غم، دشمنش آن‌قدر ضعیف شد که مانند کمانی پنهان شده در زیر پوست و استخوانش، کم‌کم نمایان می‌شود.
بر حرف این کمان منه انگشت همچو تیر
کاین نقش دلکش از قلم خرده دان اوست
هوش مصنوعی: به حرف این کمان دست نزن، مانند تیر رها شده، زیرا این تصویر زیبا از قلم او است.
عظم رمیم در حرکت زین بود بلی
آنکس که مرده زنده کند در امان اوست
هوش مصنوعی: حرکت زیادی از یک چیز بزرگ، نشان‌دهنده‌ی این است که کسی که می‌تواند مرده را زنده کند، در امان است.
در وصف اینکمان که چو ابروی یار ماست
گز تیر چرخ لب نگشاید نشان اوست
هوش مصنوعی: در توصیف کمان، می‌توان گفت که مانند ابروی محبوب ماست و نشانه‌ای از او، تیر زدن چرخ روزگار است که لب هیچ‌کس را به سخن باز نمی‌کند.
اهلی که گوشه گیر چو پیر از شکستگیست
مداح شاه و پیر سگ خاندان اوست
هوش مصنوعی: کسی که در گوشه‌ای تنها نشسته و به دلیل مشکلاتی که دارد دچار شکستگی روحی شده، به ستایش پادشاه می‌پردازد و به نوعی به پیرمردی وابسته به آن پادشاه و خاندانش تبدیل شده است.