بخش ۷۷ - پادشاهی زاماسپ
نشاندند زاماسب را بر بگاه
که او بد برادر به پیروز شاه
همی داشت کشور به آیین و داد
ازو موبدان شاه و او نیز شاد
وزین رو قباد آن دل فروز مرد
به زندان همی زیست با رنج و درد
یکی خواهرش بد چو تابنده ماه
به دز در همی رفت نزدیک شاه
به زندان همی بود او را زوار
همی برد بهرش می خوش گوار
نگهبان دز هم از آن خوب روی
به دل اندر آمد یکی آرزوی
چنان شیفت زآن ماه عابد فریب
کزاو یک زمانش نبودی شکیب
سیوسس که در سیستان بد امیر
ورا سوخرا خوانده مرد هژیر
به شاه آن چنان دوستی داشتی
که بر یاد او روز بگذاشتی
چو بشنید کو را نمودند بند
سوی دژ بیامد دمان چون نوند
به همدستی بانوی بانوان
از آن دژ رهانید شاه جوان
برفتند با هم سوی خوشنواز
سیوسس اباشاه گردن فراز
شه تور دادش همان دخت خویش
ابا لشکری کش از اندازه بیش
دگر ره بیامد به ایران چو باد
بنوی جهان شد به کام قباد
بخش ۷۶ - پادشاهی قباد (بار نخستین): قباد آمد و تاج بر سر نهادبخش ۷۸ - پادشاهی قباد بار دوم: چو آمد به تخت کیی بر نشست
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نشاندند زاماسب را بر بگاه
که او بد برادر به پیروز شاه
هوش مصنوعی: زاماسب را بر تخت نشاندند، زیرا او برادر بدی برای پیروز شاه بود.
همی داشت کشور به آیین و داد
ازو موبدان شاه و او نیز شاد
هوش مصنوعی: کشور به خاطر روش درست و عدالت اداره میشد و موبدان و بزرگان شاه این را میدیدند و خوشحال بودند.
وزین رو قباد آن دل فروز مرد
به زندان همی زیست با رنج و درد
هوش مصنوعی: بنابراین، قباد، آن مرد دلفروز، به خاطر رنج و درد در زندان زندگی میکند.
یکی خواهرش بد چو تابنده ماه
به دز در همی رفت نزدیک شاه
هوش مصنوعی: خواهر کسی به زیبایی ماه، به سمت کاخ شاه در حال رفتن بود.
به زندان همی بود او را زوار
همی برد بهرش می خوش گوار
هوش مصنوعی: او همیشه در زندان زندگی میکرد، اما زوار (مسافران یا زائران) همچنان برای او میبردند و او از این نعمتها لذت میبرد.
نگهبان دز هم از آن خوب روی
به دل اندر آمد یکی آرزوی
هوش مصنوعی: نگهبان دز به دل آدمی با زیبایی خود راه مییابد و در دل او آرزویی شکل میگیرد.
چنان شیفت زآن ماه عابد فریب
کزاو یک زمانش نبودی شکیب
هوش مصنوعی: عاشق و شیفته آن ماه زیبا شدم که حتی یک لحظه نتوانستم در برابر جذابیتش صبر کنم.
سیوسس که در سیستان بد امیر
ورا سوخرا خوانده مرد هژیر
هوش مصنوعی: شخصی به نام سیوسس در سیستان، امیر بدی به نام سوخرا را مورد تمسخر قرار داده و او را مردی بیلیاقت و حقیر توصیف کرده است.
به شاه آن چنان دوستی داشتی
که بر یاد او روز بگذاشتی
هوش مصنوعی: به گونهای به پادشاه محبت و دوستی ورزیده بودی که یک روز کامل را به یاد او اختصاص دادی.
چو بشنید کو را نمودند بند
سوی دژ بیامد دمان چون نوند
هوش مصنوعی: وقتی او را از بند آزاد کردند و به دژ نشان دادند، بیدرنگ مانند پرندهای به سوی آن پرواز کرد.
به همدستی بانوی بانوان
از آن دژ رهانید شاه جوان
هوش مصنوعی: با کمک بانوی بزرگ، شاه جوان از آن قلعه نجات یافت.
برفتند با هم سوی خوشنواز
سیوسس اباشاه گردن فراز
هوش مصنوعی: آنها به سوی خوشنواز سیوسس که شاهی بلند قامت و مغرور است، رفتند.
شه تور دادش همان دخت خویش
ابا لشکری کش از اندازه بیش
هوش مصنوعی: پادشاه دختر خود را به همسری داد و برای او لشکری بزرگ و زیاد آماده کرد.
دگر ره بیامد به ایران چو باد
بنوی جهان شد به کام قباد
هوش مصنوعی: یک راه جدید به ایران آمد و مانند باد، دنیا به خواست قباد تغییر کرد.

میرزا آقاخان کرمانی