بخش ۶۲ - پادشاهی اورمزد بزرگ
پس از مرگ وی اورمزد بزرگ
درآمد به تخت شهی هم چو گرگ
بر او مهتران آفرین خواندند
ورا شهریار گزین خواندند
شهی بود با فرو برز کیان
همی خواست برکین ببندد میان
ولی تندرستی ازو دور شد
به گاه کیی سخت رنجور شد
بگسترد کافور بر جای مشک
گل ارغوان شد به پالیز خشک
به بستر شب و روز بیمار بود
همانا که بختش نه بیدار بود
غمی شد زمرگ آن شه تاجور
که هنگام مردن نبودش پسر
مگر خود همی در شبستان شاه
یکی لاله رخ بود تابان چو ماه
پری چهره را بچه بود در نهان
ازین آگهی یافت شاه جهان
یکی انجمن ساخت از موبدان
ستاره شناسان و هم بخردان
چو شد انجمن شاه بر پای خاست
یکی سخت پیمان از ایشان بخواست
چنین گفت کاین دخت پاکی نهاد
بخواهد یکی کودک شیرزاد
گمانم که این بچه باشد پسر
ورا باشد این تاج و تخت و کمر
سپردم بدو تاج و تخت و کلاه
همان کشور و گنج و تیغ و سپاه
بزرگان نهادند پیمان برین
که بودند خوش دل زشاه زمین
بخش ۶۱ - پادشاهی نرسی: چو برگشت بهرام را روز بختبخش ۶۳ - پادشاهی شاپور ذوالاکتاف: پس از شاه بروی درم ریختند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پس از مرگ وی اورمزد بزرگ
درآمد به تخت شهی هم چو گرگ
هوش مصنوعی: پس از مرگ او، اورمزد بزرگ مانند گرگی بر تخت پادشاهی نشست.
بر او مهتران آفرین خواندند
ورا شهریار گزین خواندند
هوش مصنوعی: مردم بزرگ و مهم او را ستایش کردند و او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند.
شهی بود با فرو برز کیان
همی خواست برکین ببندد میان
هوش مصنوعی: سلطانی بود که میخواست بر کشور کیان تسلط یابد و بر این موضوع در اندیشه بود که چگونه باید به هدفش برسد.
ولی تندرستی ازو دور شد
به گاه کیی سخت رنجور شد
هوش مصنوعی: اما سلامت از او دور شد و در زمان کی، به شدت بیمار و رنجور گشت.
بگسترد کافور بر جای مشک
گل ارغوان شد به پالیز خشک
هوش مصنوعی: عطر خوش کافور بر زمین پاشیده شد و بوی دلانگیز گل ارغوان در باغ خشک به مشام رسید.
به بستر شب و روز بیمار بود
همانا که بختش نه بیدار بود
هوش مصنوعی: شخص در وضعیت بدی قرار داشت و بهدلیل اینکه شانس و اقبالش نسبت به او توجهی نداشت، دائما در نگرانی و رنج به سر میبرد.
غمی شد زمرگ آن شه تاجور
که هنگام مردن نبودش پسر
هوش مصنوعی: غم و اندوهی از مرگ آن پادشاه تاجدار به وجود آمد که در لحظهی مرگش، پسری به همراه نداشت.
مگر خود همی در شبستان شاه
یکی لاله رخ بود تابان چو ماه
هوش مصنوعی: آیا تو خود در آن مکان شکوهمند مانند گل لالهای ندرخشی که همچون ماه تابان است؟
پری چهره را بچه بود در نهان
ازین آگهی یافت شاه جهان
هوش مصنوعی: در دل داستان، یک موجود زیبا و جذاب وجود داشت که به طور پنهانی از موضوعی مطلع شد و این خبر به گوش پادشاه جهان رسید.
یکی انجمن ساخت از موبدان
ستاره شناسان و هم بخردان
هوش مصنوعی: یک گروهی از دانایان، از جمله ستارهشناسان و حکیمان گرد هم آمدند.
چو شد انجمن شاه بر پای خاست
یکی سخت پیمان از ایشان بخواست
هوش مصنوعی: هنگامی که مجلس شاه برپا شد، یکی از حاضران به شدت از دیگران خواست که پیمانی را بپذیرند.
چنین گفت کاین دخت پاکی نهاد
بخواهد یکی کودک شیرزاد
هوش مصنوعی: او گفت که این دختر پاک، آرزو دارد که یک کودک شیرخوار به دنیا بیاورد.
گمانم که این بچه باشد پسر
ورا باشد این تاج و تخت و کمر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد این کودک پسر باشد و این تاج و تخت و کمری که بر اوست، نشان از مقام و منزلت او دارد.
سپردم بدو تاج و تخت و کلاه
همان کشور و گنج و تیغ و سپاه
هوش مصنوعی: من همهی قدرت و ثروت و منابع کشورم را به او سپردم، از جمله تاج و تخت، کلاهم، گنجها و سپاه.
بزرگان نهادند پیمان برین
که بودند خوش دل زشاه زمین
هوش مصنوعی: بزرگترها توافق کردند که همگی به خوبی و خوش دلی در کنار یکدیگر زندگی کنند و از حکومت شاه زمین حمایت کنند.

میرزا آقاخان کرمانی