گنجور

بخش ۴۹ - دیگر باره لشکر آراستن دارا

دگر باره دارا سپه کرد ساز
زهر کشوری خواست گردن فراز
زساسا و از بلخ و از پارتا
زارکوش و هرکانی و پارسا
زکادوزن و مدیه و اوجهی
زهند و زکوله هم از نجدهی
ز آتور و کلدان و ارمینیه
ز پونت و زقفقاز وز یونیه
سپه را میان و کرانه نبود
همان بخت دارا جوانه نبود
وزین روی اسکندر شیرگیر
به سوی فلسطین درآمد دلیر
همه خاک سیری و سیدون و شام
بدو باژ دادند و گشتند رام
به جز شهر پاتخت تیر بزرگ
که سرباز زد زان قزال بزرگ
سکندر چو شش ماه کوشش نمود
زدریا مرآن شهر را برگشود
همه مردم تیر کرده اسیر
چون برده بفروخت برنا و پیر
وز آن جا سوی مصر لشکر براند
به اسکندریه زمانی بماند
زتیر آن چه اندوخت آن سرفراز
همه یک سر آورد آن جا فراز
یکی شهر آراست هم چون چراغ
پر از گلشن و کاخ و میدان و باغ
همه مصر گشتند او را رهی
که آیین شان یافت زو فرهی
سوی دیر آمون چو آمد فراز
همه اهل دیرش بشد پیش باز
پر آواز ازو گشت ایوان و کاخ
به سرش اوفکندند تاجی دو شاخ
همین است مرغ سرافیل دم
که با او سخن گفت از بیش و کم
ز سود و حبش چون که بگرفت باج
همی خواست رفتن سوی کارتاج
زنی کو به کرتاج بد پادشاه
به هدیه بگرداند او را زراه
به شهنامه قیدافه خواند ورا
که براندپس بود فرمان روا
سخن چون زن فینیک راند همی
دژ شاه فریانش خواند همی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگر باره دارا سپه کرد ساز
زهر کشوری خواست گردن فراز
هوش مصنوعی: بار دیگر دارا برای جنگ آماده شد و خواست تا سرزمین دیگری را فتح کند و برتری خود را نشان دهد.
زساسا و از بلخ و از پارتا
زارکوش و هرکانی و پارسا
هوش مصنوعی: از زمان‌های قدیم، از سرزمین‌های مختلف مانند ساسانیان، بلخ، پارتا، زارکوش و هرکانی، افرادی نیکوکار و پارسا آمده‌اند.
زکادوزن و مدیه و اوجهی
زهند و زکوله هم از نجدهی
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی شخصیت‌های مختلفی اشاره دارد که هر یک با ویژگی‌ها و صفات خاص خود در زندگی اجتماعی و فرهنگی حضور دارند. این افراد می‌توانند نمایانگر نقش‌های مختلف و تأثیرات آن‌ها بر جامعه باشند. به طور کلی، می‌توان گفت که هر شخصی ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص خود را دارد که در تعامل با دیگران دیده می‌شود.
ز آتور و کلدان و ارمینیه
ز پونت و زقفقاز وز یونیه
هوش مصنوعی: از سرزمین‌های آتور، کلدان، ارمنی، پونت، قفقاز و یونان صحبت می‌شود.
سپه را میان و کرانه نبود
همان بخت دارا جوانه نبود
هوش مصنوعی: میان میدان و حاشیه، هیچ نیرویی وجود نداشت و از آن طرف هم، شانس و بخت برای جوانان شکوفا نمی‌شد.
وزین روی اسکندر شیرگیر
به سوی فلسطین درآمد دلیر
هوش مصنوعی: از این رو، اسکندر دلیر و شجاع به سمت فلسطین حرکت کرد.
همه خاک سیری و سیدون و شام
بدو باژ دادند و گشتند رام
هوش مصنوعی: تمام سرزمین‌های سیری، سیدون و شام به او باج دادند و تسلیم او شدند.
به جز شهر پاتخت تیر بزرگ
که سرباز زد زان قزال بزرگ
هوش مصنوعی: به جز شهری که مرکز حکومت است و نشانه‌ای از شجاعت و دلیری در آن وجود دارد، در آنجا تیری بزرگ به سمت یک قوزال بزرگ رها شد.
سکندر چو شش ماه کوشش نمود
زدریا مرآن شهر را برگشود
هوش مصنوعی: سکندر بعد از شش ماه تلاش، بالاخره توانست دریا را شکافته و آن شهر را فتح کند.
همه مردم تیر کرده اسیر
چون برده بفروخت برنا و پیر
هوش مصنوعی: همه مردم به یکدیگر مانند تیرهایی در تیرکمان هستند که اسیر مسائل زندگی‌اند، همانند برده‌هایی که به فروش می‌رسند، چه جوان و چه پیر.
وز آن جا سوی مصر لشکر براند
به اسکندریه زمانی بماند
هوش مصنوعی: از آنجا به سمت مصر لشکری روانه می‌شود و در اسکندریه مدتی توقف می‌کند.
زتیر آن چه اندوخت آن سرفراز
همه یک سر آورد آن جا فراز
هوش مصنوعی: از آنچه که با تلاش و کوشش به دست آورده است، آن شخص با عظمت و افتخار همه را به یک جا جمع کرده و به اوج رسانده است.
یکی شهر آراست هم چون چراغ
پر از گلشن و کاخ و میدان و باغ
هوش مصنوعی: شهر مانند چراغی زیبا و روشن است که مملو از باغ‌ها، کاخ‌ها و میدان‌های دل‌انگیز می‌باشد.
همه مصر گشتند او را رهی
که آیین شان یافت زو فرهی
هوش مصنوعی: همه مردم مصر به دنبال او رفتند، زیرا از او راه و روش زندگی خود را آموخته بودند.
سوی دیر آمون چو آمد فراز
همه اهل دیرش بشد پیش باز
هوش مصنوعی: وقتی به دیر آمون رسید، تمام کسانی که در آنجا بودند به استقبالش آمدند.
پر آواز ازو گشت ایوان و کاخ
به سرش اوفکندند تاجی دو شاخ
هوش مصنوعی: صدای او تمامی کاخ‌ها و ایوان‌ها را پر کرد و بر سرش تاجی با دو شاخ گذاشتند.
همین است مرغ سرافیل دم
که با او سخن گفت از بیش و کم
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که موجودی به نام "مرغ سرافیل" وجود دارد که با او می‌توان درباره مسائل مختلف صحبت کرد. به نظر می‌رسد این موجود توانایی بیان و درک موضوعات بیشتری را دارد.
ز سود و حبش چون که بگرفت باج
همی خواست رفتن سوی کارتاج
هوش مصنوعی: او که از سود و دوستیش بهره برد، حالا می‌خواهد به سوی کارتاژ برود و برای این سفر هزینه می‌خواهد.
زنی کو به کرتاج بد پادشاه
به هدیه بگرداند او را زراه
هوش مصنوعی: زنی که به خاطر پادشاه به هدایتی زیبا می‌پردازد، او را از مسیر خود منحرف می‌کند.
به شهنامه قیدافه خواند ورا
که براندپس بود فرمان روا
هوش مصنوعی: به داستان‌ها و روایت‌های بزرگ اشاره می‌شود که در آنها نام شخصی به عنوان فرمانروایی که قدرت و نفوذ دارد، ذکر شده است. این فرد به گونه‌ای معرفی می‌شود که برکشیده و سرآمد دیگران است و حکمرانی‌اش مورد توجه قرار می‌گیرد.
سخن چون زن فینیک راند همی
دژ شاه فریانش خواند همی
هوش مصنوعی: سخن مانند زنی زیبا و دلکش است که می‌تواند قلعه‌ای را به تسخیر درآورد و دل‌های نیک‌فرجام را به خود جلب کند.