گنجور

بخش ۱ - نامهٔ باستان در یگانگی خداوند پاک

سر نامه بر نام زروان پاک
که رخشید ازو هرمز تابناک
خداوند زاووش و کیوان پیر
فروزندهٔ ماه و ناهید و تیر
وز او آفرین باد بر ایزدان
که هستند فرمانبرش جاودان
هم امشاسپندان با زور و دست
که دارند بر کوه ها را نشست
وهومانو آن پیک هوش و خرد
کزو برتر اندیشه برنگذرد
دگر ثاریوهرا سروش شهان
کزاو گردد آباد ویران جهان
سپندار میتا شه زندگی
که جان ها ازو یافت پایندگی
فراواشی امشاسفند روان
که آخر شتابد سوی آسمان
بسی باد نفرین ناخوب و زشت
ابر انگرومانیوس پلشت
که اهریمنانند او را رهی
ز نور و فروغ است جانش تهی
اکومانو آن دیو تیره روان
که از زهر تن‌ها کند ناتوان
دگر زیری آن مایهٔ بغض و کین
کز او شد پر آشوب روی زمین
دگر سااورو آن بد بدکنش
که آز و فریب است او را منش
همان اندریمان ناپاک رای
که جور و ستم ماند از وی به جای

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.