بخش ۲۱ - فتح مصر
بفرمود لشکر بباید کشید
سوی مصر تا فتح آید پدید
همه مصریان را بکویم بگرز
نمانم برایشان دگر بال و وبر
بشاهی نکردند بر من سلام
نه باج و نه هدیه نه پیک و پیام
چو فردا شود روی گردون سفید
سوی مصر باید که لشکر کشید
بگفتند با شه که فرمان بریم
تو شاهنشهی ما همه کهتریم
در گنج بگشاد و روزی بداد
ز رنج برادر نکرد ایچ یاد
بیاورد لشکر همه فوج فوج
تو گفتی که دریا بر آمد بموج
رژه برکشید و سپه برنشاند
شهنشاه ایران سوی مصر راند
ز کورش آمازل سپهدار بود
که در مصرچون شاه مختار بود
ولی بعد کورش نبد فکر باج
ز بهر خود او ساخت خر گاه­و تاج
بسردار گفتند کاید سپاه
شهنشاه ایران بود کینه خواه
ز دریا بباید شه آریان
همه جنگ را تنگ بسته میان
که از راه خشکی ندارند آب
کویر است و خاروخس و آفتاب
بکشتی همه لشکر آید چو باد
سر مصریان تا دهندی بباد
بر اطراف دریا گرفتند راه
گمان شان ز دریا بیاید سپاه
ولیکن نیامد ز دریا بجنگ
ز خشکی سپه راند شه بیدرنگ
بگفتند با شاه ایران که آب
نباشد در این راه غیر سراب
ز گرما نماند کس از تشنگی
نه از لشکر و اسب زنده یکی
پیامی فرستاد سوی عرب
که چندین هزار اشتر آیدبشب
همه بار اشتر بود مشک آب
که تا پر کنم مشک از در ناب
پذیرفت از شه رئیس عرب
که بهر سپه آب آرد بشب
در این بین آمازبس در مصر مرد
شهی بر سماتیک پورش سپرد
پدر جملگی اسب و آلات جنگ
زمردان جنگی کمر بسته تنگ
مهیا نمود و پس آنگه بمرد
همه هستی خود پسر را سپرد
سپاه شهنشاه ایران رسید
ز گرد ره آمد رژه برکشید
بشد جنگ نزدیکی رود نیل
هوا تیره از گرد شد همچو نیل
دو لشکر همه جنگجو و دلیر
ز مصر و ز ایران همه نره شیر
کشیدند شمشیرها بهر کین
بروی سر و سینه زد آن باین
چنان جنگ سختی در آن پهن دشت
نمودند کز آن فلک خیره گشت
وزان نیروی مصریان سست گشت
همه رو نهادند نا گه ز دشت
پناهنده گشتند در منفلیس
همه لشگر مصریان با رئیس
برش برد بر شهر و بگشاد در
که تسلیم شد مصریان سر بسر
بخواری سماتیک شه شد اسیر
بنزد شهنشاه بودش اسیر
شهنشه براو مهربانی نمود
هم از لطف بنمود گفت و شنود
بگفتا براو با توام کار نیست
بملکت مرا فکر آزار نیست
پس آنگه بفرمود با مصریان
که از من نیاید شما را زیان
دگر روز در شهر سائیس رفت
خدایان مصری براو در شگفت
بسی احترام و ستایش نمود
در آن معبد او سیم و زر برفزود
همه مصریان شاد و خرم شدند
دعا گوی بر شاه عالم شدند
بخش ۲۰ - گشته شدن بردیا بدست برادر خود کامبوجیه: بسی شادمان گشت کامبوجیابخش ۲۲ - اردو کشی به جنوب مصر: وز آن پس بفرمود کامبوجیا
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بفرمود لشکر بباید کشید
سوی مصر تا فتح آید پدید
هوش مصنوعی: وی فرمان داد که لشکر باید به سوی مصر حرکت کند تا پیروزی نمایان شود.
همه مصریان را بکویم بگرز
نمانم برایشان دگر بال و وبر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم همه مصریان را از بین ببرم، دیگر برایشان هیچ چیز از من نمیماند.
بشاهی نکردند بر من سلام
نه باج و نه هدیه نه پیک و پیام
هوش مصنوعی: کسی برای من سلام نکرد، نه مال و نعمتی دادند، نه پیام و خبری فرستادند.
چو فردا شود روی گردون سفید
سوی مصر باید که لشکر کشید
هوش مصنوعی: وقتی فردا صبح آسمان روشن و سفید شود، باید به سمت مصر لشکرکشی کنیم.
بگفتند با شه که فرمان بریم
تو شاهنشهی ما همه کهتریم
هوش مصنوعی: به پادشاه گفتند که ما آمادهی فرمان تو هستیم، زیرا همه ما در حقیقت در برابر تو، پیشوای یکدیگر هستیم.
در گنج بگشاد و روزی بداد
ز رنج برادر نکرد ایچ یاد
هوش مصنوعی: او در گنج را گشود و روزی به برادر داد، اما هیچ یاد و اشارهای به زحمات برادر نکرد.
بیاورد لشکر همه فوج فوج
تو گفتی که دریا بر آمد بموج
هوش مصنوعی: لشکری به سوی تو آمد و هر گروهی مانند امواج دریا به نظر میرسیدند.
رژه برکشید و سپه برنشاند
شهنشاه ایران سوی مصر راند
هوش مصنوعی: شاه ایران سپاه خود را به رژه درآورد و فرماندهی را بر عهده گرفت، سپس به سمت مصر راهی شد.
ز کورش آمازل سپهدار بود
که در مصرچون شاه مختار بود
هوش مصنوعی: کوروش، که فرمانده و سپهبدی بزرگ بود، در مصر مانند شاه مختار به نظر میرسید.
ولی بعد کورش نبد فکر باج
ز بهر خود او ساخت خر گاه­و تاج
هوش مصنوعی: بعد از کوروش، دیگر کسی به فکر دریافت باج و خراج برای خود نبود و فقط به ساختن کاخ و تاج توجه داشت.
بسردار گفتند کاید سپاه
شهنشاه ایران بود کینه خواه
هوش مصنوعی: سران سپاه گفتند که ارتش شاه ایران در حال آمادهباش است و در پی انتقامجویی است.
ز دریا بباید شه آریان
همه جنگ را تنگ بسته میان
هوش مصنوعی: باید از دریا، شاه آریان همگی جنگها را به تنگنا بکشد و محدود کند.
که از راه خشکی ندارند آب
کویر است و خاروخس و آفتاب
هوش مصنوعی: آنها که از طریق خشکی سفر میکنند، با یک محیط بی آب و علف روبرو هستند که سرشار از بوتههای خار و نور آفتاب است.
بکشتی همه لشکر آید چو باد
سر مصریان تا دهندی بباد
هوش مصنوعی: زمانی که باد میوزد، تمامی لشکر مانند کشتی به حرکت در میآید و مصریان به شدت تحت تأثیر قرار میگیرند و به زانو درمیآیند.
بر اطراف دریا گرفتند راه
گمان شان ز دریا بیاید سپاه
هوش مصنوعی: آنها در اطراف دریا مشغول تماشا شدند و گمان کردند که لشکری از دریا به سمتشان میآید.
ولیکن نیامد ز دریا بجنگ
ز خشکی سپه راند شه بیدرنگ
هوش مصنوعی: اما سپهسالار بلافاصله از خشکی جنگ را آغاز کرد و نیازی به کمک از دریا نداشت.
بگفتند با شاه ایران که آب
نباشد در این راه غیر سراب
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که به شاه ایران خبر دادند که در این مسیر آبی وجود ندارد و تنها چیزی که دیده میشود، سراب است. سراب به معنای خیالی و توهمی از آب است که در بیابان دیده میشود و در واقع آب واقعی نیست.
ز گرما نماند کس از تشنگی
نه از لشکر و اسب زنده یکی
هوش مصنوعی: داغی و گرما به قدری شدید است که نه کسی به خاطر تشنگی زنده مانده و نه از لشکر و اسبها کسی باقی مانده است.
پیامی فرستاد سوی عرب
که چندین هزار اشتر آیدبشب
هوش مصنوعی: پیامی به عربها فرستاد که تعداد زیادی شتر در شب به سوی آنها خواهد آمد.
همه بار اشتر بود مشک آب
که تا پر کنم مشک از در ناب
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که تمام بار و مسئولیتهایی که بر دوش انسان است، مانند بار شتری است که باید به مقصد برساند. انسان همچون شتری که آب را حمل میکند، باید تلاش کند تا نیازهای خود را برآورده کند و به اهدافش برسد. در نهایت، همه این تلاشها برای پر کردن مشک و تامین نیازهای ضروری اوست.
پذیرفت از شه رئیس عرب
که بهر سپه آب آرد بشب
هوش مصنوعی: رئیس عرب از پادشاه درخواست کرد که برای سربازان، آب بیاورند تا در شب استفاده کنند.
در این بین آمازبس در مصر مرد
شهی بر سماتیک پورش سپرد
هوش مصنوعی: در این میان، مردی بزرگ از مصر به جوانی به نام سماتیک اعتماد کرد و او را تحت سرپرستی خود قرار داد.
پدر جملگی اسب و آلات جنگ
زمردان جنگی کمر بسته تنگ
هوش مصنوعی: پدر همه اسبها و تجهیزات جنگی، جنگجویان دلیر آماده نبرد هستند.
مهیا نمود و پس آنگه بمرد
همه هستی خود پسر را سپرد
هوش مصنوعی: او همه چیز را آماده کرد و سپس از دنیا رفت و تمامی دارایی خود را به پسرش سپرد.
سپاه شهنشاه ایران رسید
ز گرد ره آمد رژه برکشید
هوش مصنوعی: سپاه پادشاه ایران به راه رسید و درختی برزگ را کنار جاده جا به جا کرد.
بشد جنگ نزدیکی رود نیل
هوا تیره از گرد شد همچو نیل
هوش مصنوعی: در اطراف رود نیل جنگی در حال وقوع بود و هوای آنجا به خاطر گرد و غبار تیره و تار شده بود، مانند رنگ آب نیل.
دو لشکر همه جنگجو و دلیر
ز مصر و ز ایران همه نره شیر
هوش مصنوعی: دو گروه از مبارزین شجاع و دلاور از مصر و ایران، مانند شیران نر در میدان جنگ حاضرند.
کشیدند شمشیرها بهر کین
بروی سر و سینه زد آن باین
هوش مصنوعی: شمشیرها به خاطر انتقام کشیده شد و بر سر و سینه آن شخص زدند.
چنان جنگ سختی در آن پهن دشت
نمودند کز آن فلک خیره گشت
هوش مصنوعی: در میدان وسیع نبرد، جنگی به شدت و سختی در گرفت که باعث شد آسمان نیز به حیرت بیفتد.
وزان نیروی مصریان سست گشت
همه رو نهادند نا گه ز دشت
هوش مصنوعی: پس از اینکه نیروهای مصریان ضعیف شدند، همه به ناگاه از دشت به سمت جلو حرکت کردند.
پناهنده گشتند در منفلیس
همه لشگر مصریان با رئیس
هوش مصنوعی: تمامی لشکر مصریان به سوی منفلیس پناه آوردند، به همراه فرماندهشان.
برش برد بر شهر و بگشاد در
که تسلیم شد مصریان سر بسر
هوش مصنوعی: او با قدرت و اقتدار به شهر وارد شد و در را گشود، به طوری که تمام مصریان تسلیم او شدند.
بخواری سماتیک شه شد اسیر
بنزد شهنشاه بودش اسیر
هوش مصنوعی: شخصی در دمغی و ناراحتی به سر میبرد و به دربار پادشاهی رفته است، و در آنجا به اسیری گرفتار شده.
شهنشه براو مهربانی نمود
هم از لطف بنمود گفت و شنود
هوش مصنوعی: شاه به او محبت کرد و نشان داد که با لطف خود، حرفها را میشنود و به گفتگو میپردازد.
بگفتا براو با توام کار نیست
بملکت مرا فکر آزار نیست
هوش مصنوعی: او گفت: با تو هیچ کاری ندارم، در کشور من نگرانی از مشکلات وجود ندارد.
پس آنگه بفرمود با مصریان
که از من نیاید شما را زیان
هوش مصنوعی: سپس به مصریان فرمان داد که از جانب من به شما آسیبی نخواهد رسید.
دگر روز در شهر سائیس رفت
خدایان مصری براو در شگفت
هوش مصنوعی: در روز بعد، خدایان مصری به شهر سائیس رفتند و به تماشای او پرداختند و از دیدن او شگفتزده شدند.
بسی احترام و ستایش نمود
در آن معبد او سیم و زر برفزود
هوش مصنوعی: در آن معبد، با ارادت و ستایش فراوان، به او پول و دارایی زیادی اضافه کردند.
همه مصریان شاد و خرم شدند
دعا گوی بر شاه عالم شدند
هوش مصنوعی: تمام مردم مصر خوشحال و سرزنده شدند و برای پادشاه جهان دعا کردند.