گنجور

شمارهٔ ۵ - ترجمه اشعار ایل بیگی مرحوم جانشین تیمور

آرم از قول بزرگان مه برون از زیر ابر
طاعت عالم کنم تا بشکنم بازار جبر
گرم گردم در تماشای پلنگ و شیر و ببر
منع نتوانم نمود از مردم بی تاب و صبر
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
روزگاری شد که من تقلید دنیا می کنم
سینه پرشور و فغان سر پر ز سودا می کنم
اهل دنیا را درین دنیا تماشا می کنم
همچو موسی روی خود در طور سینا می کنم
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
شعله آتش در ایران سخت ظاهر می شود
آشکارا حکم از سلطان قاهر می شود
هر زمان ظلم و ستم از خلق صادر می شود
دور دور شاه عالمگیر نادر می شود
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
جمله خاصان دور از شهر و وطن خواهند شد
بلبلان آواره از طرف چمن خواهند شد
پادشاهان کشته بی غسل و کفن خواهند شد
خسروان زند کم روزی بزن خواهند شد
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
آنزمان اسرار پنهان آشکار آید همی
زینت و آئین و زیور بیشمار آید همی
هر که مست از خواب غفلت هوشیار آید همی
هر که ناهموار شد هموار و خوار آید همی
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
دولت قاجار خواهد سکه زد بر سیم و زر
برجهد تیمور شاه از خواب و گردد باخبر
با سر آید در صف میدان و سازد ترک سر
هر طرف بینی شرار فتنه و آشوب و شر
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
دسته چابکسواران بیدرنگ آید همی
روز صید شیر و نخجیر پلنگ آید همی
یک گل از یک شاخ با صدگونه رنگ آید همی
عرصه گیتی بچشم خلق تنگ آید همی
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
مردی مردم مبدل بر گزاف اندر شود
راستی چون صارم کج در غلاف اندر شود
خلق را سرمایه از لاف و خلاف اندر شود
گفتگوی مردمان با تلگراف اندر شود
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
شورش و غوغا عیان در ملک ایرانی شود
وز گرانی دردها بر خلق ارزانی شود
نیکمردی همچو مردان زایل و فانی شود
آنکه بودت یار جانی دشمن جانی شود
اینچنین بوداست و خواهدشد چنین ای دوستان
ای دریغا کم غم دوران دلی دارم بتنگ
هر طرف سرباز بینم با قطار و با فشنگ
هر زمان در گوشم آید نعره توپ و تفنگ
کشور ایران بعینه گشت خواهد چون فرنگ
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
قولشان یکسر خلاف و عهدشان یکباره سست
لاله هاشان خار و زر مس کارهاشان نادرست
کس درین مردم درستی یا جوانمردی نجست
نصف ایران روس برد ایرانی از آن دست شست
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
در بر مردم نمانده غیرت ناموس و ننگ
چون زنان پوشند مردان جامهای رنگ رنگ
امردان بینی تو چون دوشیزگان شوخ و شنگ
دیده مست از خواب غفلت سرگران از چرس و بنگ
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
ای برادر قتل و تاراج است در پی زینهار
کار گیتی هست یکسر صورت و نقش و نگار
می رسد هر دم بگوشم نعره چابکسوار
ساعتی صد رنگ در چشمم نماید روزگار
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
خلق را بینم که از ره سوی بیراه اندرند
کمترک در حکم و فرمان شهنشاه اندرند
ماده وارند این نران با عقل کوتاه اندرند
وز چراغ و چرخ با گردون و با ماه اندرند
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
کار باطل در جهان از حد و حصر افزون شود
هر سری دنبال میلی از سرا بیرون شود
آه و واویلای مظلومان سوی گردون شود
ناقه لیلی روان در خرگه مجنون شود
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
ناقه لیلی روان در مرغزار آید همی
رخش رستم در کنار جویبار آید همی
دلدل و شبدیز خسرو رهسپار آید همی
اسب آهن پای در تک راهوار آید همی
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
اسب آهن پا که بینی آتشین دارد شکم
میبرد هر لحظه صد فرسنگ ره یا بیش و کم
دود از گوشش رود بر چرخ گردون دمبدم
بی صدا چابکسواری تند بردارد قدم
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
کار مردان اندرین موقع بنامردی رسد
گاه در بازارشان گرمی گهی سردی رسد
لاله را زان قوم نیلی پیرهن زردی رسد
کی دوائی دردشان را به ز بیدردی رسد
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
مشکمویان پادشاهی ماهرویان دولتی
می فروشان اندرونی باده نوشان خلوتی
جامه کوتاه و برهنه سر غزال تبتی
رخت سیمین مخطط همچو حور جنتی
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
بانگ ساز هفت سر آید مدانش سرسری
گوش گردون کر شود ز آوای کوس حیدری
گلعذاران گرد بینی با دو زلف عنبری
باغها بی باغبان دردانها بی مشتری
اینچنین بوداست و خواهدشد چنین ای دوستان
لشکر قاجار را یغما شود شمشیر و خود
سر بریده تن دریده دیده تر دل پر ز دود
منکران را سیل خون جاری ز تن مانند رود
بگسلد از خرقه دستاربندان تار و پود
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
طاعت مردم در آن هنگام مجبوری شود
سینه بازار و برزن جمله بلوری شود
شهر پر ز آیینه چینی و فغفوری شود
روزگار پهلوانی و سلحشوری شود
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آرم از قول بزرگان مه برون از زیر ابر
طاعت عالم کنم تا بشکنم بازار جبر
هوش مصنوعی: به دیگران بگو که من از بزرگان می‌شنوم و در زیر ابر، قصد دارم که به جهانیان فرمانبرداری کنم تا بتوانم زنجیرهای تقدیر را بشکنم و راهی برای آزادی پیدا کنم.
گرم گردم در تماشای پلنگ و شیر و ببر
منع نتوانم نمود از مردم بی تاب و صبر
هوش مصنوعی: اگر در تماشای پلنگ و شیر و ببر شوری در من ایجاد شود، نمی‌توانم از مردم بی‌تاب و بی‌صبر جلوگیری کنم.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: به این صورت بوده و خواهد بود، ای دوستان.
روزگاری شد که من تقلید دنیا می کنم
سینه پرشور و فغان سر پر ز سودا می کنم
هوش مصنوعی: در این روزها، من به دنبال دنیای فریبنده هستم و در دلم حس هیجان و افسردگی وجود دارد.
اهل دنیا را درین دنیا تماشا می کنم
همچو موسی روی خود در طور سینا می کنم
هوش مصنوعی: دنیا را مانند موسی در لحظه دریافت وحی در کوه سینا، با دقت و تأمل می‌نگرم و به تماشای مردم می‌نشینم.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: اینگونه بوده، هست و خواهد بود، ای دوستان.
شعله آتش در ایران سخت ظاهر می شود
آشکارا حکم از سلطان قاهر می شود
هوش مصنوعی: شعله آتش در ایران به شدت نمایان می‌شود و این نشان از قدرت و فرمانروایی سلطانی قوی دارد.
هر زمان ظلم و ستم از خلق صادر می شود
دور دور شاه عالمگیر نادر می شود
هوش مصنوعی: هر وقت که مردم به ظلم و ستم روی می‌آورند، دیگر خبری از فرمانروایی بزرگ و با شخصیت چون نادر نیست.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این گونه بوده و خواهد بود، ای دوستان.
جمله خاصان دور از شهر و وطن خواهند شد
بلبلان آواره از طرف چمن خواهند شد
هوش مصنوعی: تمامی افراد خاص و ویژه از شهر و سرزمین خود دور خواهند شد و بلبلانی که آواره هستند، از سمت باغ و گلزار به دور خواهند رفت.
پادشاهان کشته بی غسل و کفن خواهند شد
خسروان زند کم روزی بزن خواهند شد
هوش مصنوعی: پادشاهان بدون غسل و کفن خواهند مرد و پس از مدتی، بزرگان و نیکان نیز به مرگ دچار خواهند شد.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: زندگی همیشه به همین شکل بوده و خواهد بود، ای دوستان.
آنزمان اسرار پنهان آشکار آید همی
زینت و آئین و زیور بیشمار آید همی
هوش مصنوعی: در آن زمان، رازهای نهفته نمایان خواهند شد و زیبایی‌ها و زیورآلات فراوانی آشکار خواهند گشت.
هر که مست از خواب غفلت هوشیار آید همی
هر که ناهموار شد هموار و خوار آید همی
هوش مصنوعی: هر کسی که از خواب غفلت بیدار شود، به هوشیاری می‌رسد و کسی که در زندگی‌اش دشواری‌ها و مشکلاتی دارد، به آرامش و تواضع خواهد رسید.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: اینطور بوده و خواهد بود، ای دوستان.
دولت قاجار خواهد سکه زد بر سیم و زر
برجهد تیمور شاه از خواب و گردد باخبر
هوش مصنوعی: در دوران قاجار، قرار است سکه‌های جدیدی ضرب شود و همچنین خبرهایی از بیداری تیمور شاه خواهد رسید که به او اطلاع می‌دهد.
با سر آید در صف میدان و سازد ترک سر
هر طرف بینی شرار فتنه و آشوب و شر
هوش مصنوعی: او با شجاعت وارد میدان می‌شود و از هر سو نشانه‌های فتنه و آشوب را مشاهده می‌کند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: دوستان، زندگی همیشه به همین شکل بوده و به همین روش ادامه خواهد یافت.
دسته چابکسواران بیدرنگ آید همی
روز صید شیر و نخجیر پلنگ آید همی
هوش مصنوعی: گروه سوارکاران زودتر از همیشه می‌آیند و روز شکار شیر و پلنگ نیز فرامی‌رسد.
یک گل از یک شاخ با صدگونه رنگ آید همی
عرصه گیتی بچشم خلق تنگ آید همی
هوش مصنوعی: یک گل از یک شاخه به هزار رنگ در می‌آید و همین باعث می‌شود که مردم جهان دچار حیرت شوند و نتوانند به راحتی از زیبایی‌اش بگذرانند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این چیزی است که همیشه به همین شکل بوده و همچنان ادامه خواهد داشت، ای دوستان.
مردی مردم مبدل بر گزاف اندر شود
راستی چون صارم کج در غلاف اندر شود
هوش مصنوعی: مردی که به طور ناگهانی به جمع مردم می‌پیوندد، گویی که راستگو و راسخ است، اما در واقع همچون شمشیری کج در غلاف، مظهر فریب و نادرستی است.
خلق را سرمایه از لاف و خلاف اندر شود
گفتگوی مردمان با تلگراف اندر شود
هوش مصنوعی: مردم به خاطر دروغگویی و فریب، به حرف زدن و گفت‌وگو با هم مشغول می‌شوند و این وضعیت به نوعی از ارتباطات سطحی و بی‌محتوا تبدیل می‌شود.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: اینطور بوده و خواهد بود، ای دوستان.
شورش و غوغا عیان در ملک ایرانی شود
وز گرانی دردها بر خلق ارزانی شود
هوش مصنوعی: در کشور ایران، شور و هیجانی رخ خواهد داد و دردهایی که بر مردم تحمیل شده، به خاطر سنگینی زندگی، قابل تحمل‌تر خواهد شد.
نیکمردی همچو مردان زایل و فانی شود
آنکه بودت یار جانی دشمن جانی شود
هوش مصنوعی: مرد نیک و خوبی که مانند دیگران از بین می‌رود و نابود می‌شود، همان کسی است که در زندگی‌ات یار و همدم تو بوده، ولی حالا به دشمن جان تو تبدیل شده است.
اینچنین بوداست و خواهدشد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این نکته حاکی از آن است که اوضاع و احوال همیشه به همین شکل بوده و به همین صورت باقی خواهد ماند، دوستان.
ای دریغا کم غم دوران دلی دارم بتنگ
هر طرف سرباز بینم با قطار و با فشنگ
هوش مصنوعی: متن بیانگر احساسات عمیق غم و اندوه است. گوینده از درد و رنج خود سخن می‌گوید و به ناامیدی در زندگی اشاره می‌کند. او در اطراف خود نشانه‌های جنگ، ناآرامی و خشونت را مشاهده می‌کند که همه جا در حال حرکت هستند و این وضعیت برایش بسیار سنگین و طاقت‌فرساست. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی احساس بی‌پناهی و عدم آرامش در میان مشکلات است.
هر زمان در گوشم آید نعره توپ و تفنگ
کشور ایران بعینه گشت خواهد چون فرنگ
هوش مصنوعی: هر زمان صدای توپ و تفنگ در گوشم می‌پیچد، کشور ایران به‌طور دقیق همانند اروپایی‌ها خواهد شد.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این وضعیت اکنون اینگونه است و در آینده نیز به همین نحو ادامه خواهد یافت، ای دوستان.
قولشان یکسر خلاف و عهدشان یکباره سست
لاله هاشان خار و زر مس کارهاشان نادرست
هوش مصنوعی: قول آن‌ها همیشه در تضاد است و پیمانشان به سادگی شکسته می‌شود. گل‌های زیبا و لاله‌هایشان به خاری تبدیل شده و ثروتشان به کارهایی بی‌ارزش و نادرست می‌انجامد.
کس درین مردم درستی یا جوانمردی نجست
نصف ایران روس برد ایرانی از آن دست شست
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره می‌شود که در میان مردم، هیچ‌کس به درستی و جوانمردی نپرداخته و به دلیل این بی‌توجهی، نیمی از ایران به دست روس‌ها افتاده و ایرانیان از آن موقعیت خود به شدت ناامید و متأسف شده‌اند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این وضعی که می‌بینید، همین‌طور بوده و در آینده نیز به همین منوال ادامه خواهد یافت، ای دوستان.
در بر مردم نمانده غیرت ناموس و ننگ
چون زنان پوشند مردان جامهای رنگ رنگ
هوش مصنوعی: امروزه حیا و غیرت در میان مردم به فراموشی سپرده شده است و حالا مردان مانند زنان، لباس‌های رنگارنگ و زینتی می‌پوشند.
امردان بینی تو چون دوشیزگان شوخ و شنگ
دیده مست از خواب غفلت سرگران از چرس و بنگ
هوش مصنوعی: تو جوانان زیبا را می‌بینی که مانند دختران جوان و پرنشاط، نشسته و مست از خواب غفلت هستند و تحت تأثیر مواد مخدر قرار دارند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این طور بوده است و همچنان اینگونه خواهد بود، ای دوستان.
ای برادر قتل و تاراج است در پی زینهار
کار گیتی هست یکسر صورت و نقش و نگار
هوش مصنوعی: ای برادر، در این دنیا فقط کشتن و غارت کردن وجود دارد. مراقب باش، چون تمام کارهای این جهان تنها به شکل و تصویر و ظواهر مربوط می‌شود.
می رسد هر دم بگوشم نعره چابکسوار
ساعتی صد رنگ در چشمم نماید روزگار
هوش مصنوعی: هر لحظه به گوشم صدای کسی می‌رسد که با شتاب و نشاط حرکت می‌کند و در این حینی که می‌بینمش، زندگی با هزار رنگ و زیبایی در چشمانم جلوه‌گر می‌شود.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این گونه بوده است و در آینده نیز چنین خواهد بود، ای دوستان.
خلق را بینم که از ره سوی بیراه اندرند
کمترک در حکم و فرمان شهنشاه اندرند
هوش مصنوعی: مردم را می‌بینم که به‌جای درست‌رفتاری، به سمت بی‌راهه‌ها می‌روند و در بیشتر امور، تحت تأثیر حکم و فرمان شاه هستند.
ماده وارند این نران با عقل کوتاه اندرند
وز چراغ و چرخ با گردون و با ماه اندرند
هوش مصنوعی: این افراد مانند موجودات بی‌روح و بدون فکر هستند و تنها به دنبال لذایذ دنیوی‌اند. آنها به نور چراغ و حرکت فلک و زیبایی ماه علاقه‌مندند و نمی‌توانند به معنای عمیق‌تری از زندگی پی ببرند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: اینطور بوده و خواهد بود، ای دوستان!
کار باطل در جهان از حد و حصر افزون شود
هر سری دنبال میلی از سرا بیرون شود
هوش مصنوعی: در دنیا، کارهای بیهوده و نادرست به اندازه‌ای زیاد می‌شود که هر کس به دنبال خواسته‌ها و آرزوهایش خارج از خود و زندگی‌اش می‌رود.
آه و واویلای مظلومان سوی گردون شود
ناقه لیلی روان در خرگه مجنون شود
هوش مصنوعی: نازنینان ضعیف با ناله و افسوس خود، آسمان را پر صدا می‌کنند، همچنان که شتر لیلی به سوی مسکن مجنون حرکت می‌کند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این موضوع همیشه همین‌طور بوده و در آینده نیز همین‌طور خواهد بود، ای دوستان.
ناقه لیلی روان در مرغزار آید همی
رخش رستم در کنار جویبار آید همی
هوش مصنوعی: یال و کمر ناقه لیلی در دشت و بیابان به حرکت درآمده است و همزمان رخش، اسب قهرمان رستم، در کنار جوی بار می‌آید.
دلدل و شبدیز خسرو رهسپار آید همی
اسب آهن پای در تک راهوار آید همی
هوش مصنوعی: اسب دلیر و شبدیز خسرو به راه می‌افتد و اسب آهنی نیز با پاهای خود در راه سخت می‌آید.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این طور بوده و خواهد بود، دوستان.
اسب آهن پا که بینی آتشین دارد شکم
میبرد هر لحظه صد فرسنگ ره یا بیش و کم
هوش مصنوعی: اسب آهنی را تصور کن که پاهایش مانند آهن است و بسیار سریع و آتشین حرکت می‌کند. این اسب در هر لحظه می‌تواند مسیری طولانی را طی کند، حتی صد فرسنگ یا بیشتر و یا کمتر.
دود از گوشش رود بر چرخ گردون دمبدم
بی صدا چابکسواری تند بردارد قدم
هوش مصنوعی: زمانی که او عصبانی می‌شود، دودی که از گوشش بلند می‌شود به گردون آسمان می‌رود، و او به آرامی اما با سرعت و چابکی قدم برمی‌دارد.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این گونه بوده و خواهد بود، دوستان.
کار مردان اندرین موقع بنامردی رسد
گاه در بازارشان گرمی گهی سردی رسد
هوش مصنوعی: در این لحظه، کار مردان به خاطر نداشتن شجاعت و مردانگی به مشکلاتی دچار می‌شود؛ گاهی در فعالیت‌هایشان شور و هیجان وجود دارد و گاهی نیز بی‌تحرکی و رکود را تجربه می‌کنند.
لاله را زان قوم نیلی پیرهن زردی رسد
کی دوائی دردشان را به ز بیدردی رسد
هوش مصنوعی: لاله که نماد زیبایی و شادابی است، از گروهی که در لباس نیلی (آبی) هستند، پیراهن زردی دریافت می‌کند. این یعنی نمی‌توان به افرادی که در درد و رنج هستند، با ظاهری زیبا یا شاد، هیچ کمکی کرد. هیچ دوا و درمانی برای دردهایشان به خاطر بی‌دردی افرادی که در اطرافشان هستند، نمی‌رسد.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این طور بوده و خواهد بود، ای دوستان.
مشکمویان پادشاهی ماهرویان دولتی
می فروشان اندرونی باده نوشان خلوتی
هوش مصنوعی: پادشاهان زیبا رویی که در خفا زندگی می‌کنند و دنیای خود را با نوشیدنی‌ها و می‌سازی پر کرده‌اند، در ملک حکمرانی می‌کنند.
جامه کوتاه و برهنه سر غزال تبتی
رخت سیمین مخطط همچو حور جنتی
هوش مصنوعی: لباس کوتاه و سر برهنه غزال تبتی، لباس نقره‌ای خط‌دارش همچون حوری بهشتی است.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: اینطور بوده و خواهد بود، دوستان عزیز.
بانگ ساز هفت سر آید مدانش سرسری
گوش گردون کر شود ز آوای کوس حیدری
هوش مصنوعی: صدا و نواهایی که از ساز به گوش می‌رسد، نباید بی‌اهمیت تلقی شوند، زیرا این صداها می‌توانند آسمان و جهان را تحت تأثیر قرار دهند و گوش زمین را کر کنند.
گلعذاران گرد بینی با دو زلف عنبری
باغها بی باغبان دردانها بی مشتری
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت یک شخص اشاره شده است که مانند گل‌های تازه و خوشبوست. با داشتن زلف‌هایی دلربا، او در باغی پر از گل‌ها و رنگ‌های زیبا قرار دارد که به دلیل عدم حضور باغبان و کسی که از آن مراقبت کند، به حال خود رها شده است. در واقع، این تصویر نشان‌دهنده زیبایی طبیعی و خیره‌کننده‌ای است که ممکن است بی‌توجهی یا بی‌مشتری بودن را تجربه کند.
اینچنین بوداست و خواهدشد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این گونه بوده و خواهد بود، ای دوستان.
لشکر قاجار را یغما شود شمشیر و خود
سر بریده تن دریده دیده تر دل پر ز دود
هوش مصنوعی: لشکر قاجار با شمشیرها و سلاح‌های خود در خطر است، و در این میان، فردی با سر بریده و تن زخمی و چشمان اشکبار، دلش پر از غم و دلتنگی است.
منکران را سیل خون جاری ز تن مانند رود
بگسلد از خرقه دستاربندان تار و پود
هوش مصنوعی: خونی که از بدن منکران می‌ریزد مانند سیلی جاری است و می‌تواند پرده و لباس افرادی که به ظواهر دینی وابسته‌اند را پاره کند.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: این وضعیت هم اکنون اینگونه است و در آینده نیز به همین شکل خواهد بود، دوستان.
طاعت مردم در آن هنگام مجبوری شود
سینه بازار و برزن جمله بلوری شود
هوش مصنوعی: در آن زمان، مردم ناگزیر به اطاعت خواهند شد و همه جا شبیه به شفافیت و نورانیت بلور خواهد بود.
شهر پر ز آیینه چینی و فغفوری شود
روزگار پهلوانی و سلحشوری شود
هوش مصنوعی: در شهری که پر از زیبایی‌های درخشان و ظریف است، روزگاری خواهد آمد که پهلوانان و جنگجویان ظهور خواهند کرد.
اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان
هوش مصنوعی: اینطور بوده و خواهد بود، ای دوستان.