گنجور

بخش ۱۸ - سفارش بانو با کدخدا و رئیس و وصیت او با فرنگیس و بلقیس

چو بانو شنید این حکایت تمام
تو گفتی نشاندند زهرش بکام
چنین گفت با پهلوانان خویش
مدارید اندیشه از جان خویش
شما باید از بردن مال و رخت
دریغی نسازید و کوشید سخت
مبادا که مالم به یغما رود
کنم موی و کس ناله ام نشنود
نیارد کس گوش بر ناله ام
برد آب جو رنج سی ساله ام
گران سنگ چون اندر افتد ز کوه
ببالاش نارد هزاران گروه
پس آنگه بخواند او فرنگیس را
سپردش به کف دست بلقیس را
بدو گفت کای دست پرورد من
ببین اشگ سرخ و رخ زرد من
تو امروز بهتر ز دخت منی
بدین تازگی دست پخت منی
مرا بخت برگشته ز این روزگار
ندارم دگر چاره غیر از فرار
تو اینجا نگهبان این خانه باش
اگر چه زنی لیک مردانه باش
حصاری شو ای مه دراین خوش حصار
بزن تکیه در برج خورشیدوار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بانو شنید این حکایت تمام
تو گفتی نشاندند زهرش بکام
هوش مصنوعی: زمانی که زن این داستان کامل را شنید، به او گفتند که زهرش را در کامش قرار داده‌اند.
چنین گفت با پهلوانان خویش
مدارید اندیشه از جان خویش
هوش مصنوعی: او به همراهانش گفت که نباید نگران جان خود باشید و نباید به این فکر کنید.
شما باید از بردن مال و رخت
دریغی نسازید و کوشید سخت
هوش مصنوعی: شما باید از این‌که چیزی از مال و possessions خود را از دست بدهید، نگران نباشید و کوشش کنید به بهترین نحو.
مبادا که مالم به یغما رود
کنم موی و کس ناله ام نشنود
هوش مصنوعی: نباید اجازه دهم که اموالم به سرقت برود، چون هیچ‌کس صدای ناله‌ام را نخواهد شنید.
نیارد کس گوش بر ناله ام
برد آب جو رنج سی ساله ام
هوش مصنوعی: کسی توجهی به زاری من ندارد و آب زندگی‌ام که پر از درد و رنج سی ساله است، نمی‌رسد.
گران سنگ چون اندر افتد ز کوه
ببالاش نارد هزاران گروه
هوش مصنوعی: وقتی سنگ قیمتی از کوه سقوط می‌کند، هزاران نفر برای جمع‌آوری و بهره‌برداری از آن به سمتش می‌آیند.
پس آنگه بخواند او فرنگیس را
سپردش به کف دست بلقیس را
هوش مصنوعی: سپس او فرنگیس را خواند و بلقیس را به دست او سپرد.
بدو گفت کای دست پرورد من
ببین اشگ سرخ و رخ زرد من
هوش مصنوعی: به او گفت: ای کسی که مرا پرورش داده‌ای، نگاه کن به اشک‌های سرخ و چهره زرد من.
تو امروز بهتر ز دخت منی
بدین تازگی دست پخت منی
هوش مصنوعی: امروز تو از دختر من بهتر هستی و با این تازگی، به نوعی محصول کار و تلاش من به حساب می‌آیی.
مرا بخت برگشته ز این روزگار
ندارم دگر چاره غیر از فرار
هوش مصنوعی: من دیگر چاره‌ای ندارم جز این‌که از این روزگار فرار کنم، چون تقدیرم به شدت بد است.
تو اینجا نگهبان این خانه باش
اگر چه زنی لیک مردانه باش
هوش مصنوعی: تو در اینجا مسئولیت این خانه را بر عهده داشته باش، هرچند که زن هستی، اما باید با قدرت و شجاعت عمل کنی.
حصاری شو ای مه دراین خوش حصار
بزن تکیه در برج خورشیدوار
هوش مصنوعی: ای ماه، در این فضای زیبا و دلنشین مثل یک قلعه، جاگیر شو و تکیه کن بر بلندای خورشید.