گنجور

شمارهٔ ۱۶

ای که دایم کدیور قلمم
تخم مهرت به مزرع دل کاشت
در حضور تو خامه ام شرحی
غم دل را درین صحیفه نگاشت
پختم از بهر خویش ماحضری
که نمیشد برای بنگی چاشت
ناگهان وجهه مقدس تو
نظری سوی خوان بنده گماشت
چون معاش مرا در آن سامان
دخل ساوجبلاغ می پنداشت
سفره من تهی نمود و از آن
دیگ همشیره زاده را انباشت
مسند من از آن سرا برچید
رایت او در آن فضا افراشت
گرچه ای خواجه از کف تو رهی
زهر را به ز شهد ناب انگاشت
لیک برگو به غیر آجعفر
چند همشیره زاده خواهی داشت
تا بدانم ز جاه و منصب و مال
آنچه خواهی برای بنده گذاشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که دایم کدیور قلمم
تخم مهرت به مزرع دل کاشت
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه به یاد تو هستم، قلم من به وسیله تو دانه عشق تو را در باغ دل من کاشت.
در حضور تو خامه ام شرحی
غم دل را درین صحیفه نگاشت
هوش مصنوعی: در کنار تو، قلم من بدون هیچ تردیدی، داستان غم‌های دل را در این کاغذ نوشته است.
پختم از بهر خویش ماحضری
که نمیشد برای بنگی چاشت
هوش مصنوعی: من برای خودم تلاش کردم تا حالتی را فراهم کنم که در آن نمی‌توانستم برای کسی دیگر، غذایی یا مهمانی ترتیب دهم.
ناگهان وجهه مقدس تو
نظری سوی خوان بنده گماشت
هوش مصنوعی: ناگهان چهره مقدس تو نگاهی به سوی سفره بنده انداخت.
چون معاش مرا در آن سامان
دخل ساوجبلاغ می پنداشت
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که وضعیت مالی و درآمد من در آنجا به گونه‌ای بوده که به نقش و تأثیر شهر ساوجبلاغ مرتبط می‌شود.
سفره من تهی نمود و از آن
دیگ همشیره زاده را انباشت
هوش مصنوعی: سفره‌ام خالی شد و از دیگ، غذای خواهرزاده‌ام را پر کرد.
مسند من از آن سرا برچید
رایت او در آن فضا افراشت
هوش مصنوعی: من از آنجا پرچم او را برافراشتم و جایگاه خود را رها کردم.
گرچه ای خواجه از کف تو رهی
زهر را به ز شهد ناب انگاشت
هوش مصنوعی: هرچند ای صاحب، تو زهر را بهتر از شهد خالص تصور کردی و آن را به گونه‌ای دیگر دریافت کردی.
لیک برگو به غیر آجعفر
چند همشیره زاده خواهی داشت
هوش مصنوعی: اما به من بگو، به جز جعفر، چند خواهرزاده خواهی داشت؟
تا بدانم ز جاه و منصب و مال
آنچه خواهی برای بنده گذاشت
هوش مصنوعی: من می‌خواهم بدانم که از مقام و ثروت و دارایی، چه چیزی را برای من به عنوان بنده قرار داده‌ای.